مناظره بین نمایندگان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در سالن شهید مطهری دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. دکتر مرتضی طلائینیک مسوول کمیته روابط خارجی دکتر محسن رضایی، دکتر سیدجلال ساداتیان، از طرف آقای کروبی، دکتر صادق سلیمی از طرف آقای احمدینژاد و دکتر صادق خرازی به عنوان نماینده مهندس موسوی در این مراسم شرکت کردند
.
مسائل سیاست خارجی ایران در قبال شعار تغییر ایران، سیاست خارجی ایران در مساله انرژی هستهای و موضعگیری ایران راجه به مساله فلسطین محور گفتوگوی این مناظره بود.
اولین بحثی که در مناظره مطرح شد درباره دیدگاه کاندیدهای مختلف در مورد سیاست خارجی بود.
دکتر ساداتیان گفت: بحث اهمیت سیاست خارجی در امور هر کشوری و به خصوص کشوری با موقعیت جغرافیایی ایران که در منطقه خاصی واقع شده است غیر قابل انکار است.
در ارتباط با بحث سیاست خارجی، یک بحث سیاست و یک بحث روابط مطرح است. خواستگاه این سیاست در دیپلماسی باید قابل توجه باشد. از گذشتههای دور نظامهای خاصی بر دنیا حاکم بوده اما به ویژه بعد از جنگ دوم جهانی، یک نظام دو قطبی بر دنیا حاکم شد که دنیا را بین خودشان تقسیم کردند و به کسی اجازه ورود نمیدادند. در چنین شرایطی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد با نگاهی که مسوولینی که شکل دهنده به نظام جمهوری اسلامی و در راس آنها اما(ره) حضور داشتند.
نگاه و نگرش ایشان بحث نه شرقی و نه غربی یعنی نفی قدرتهای عالم است. که در اصل 152 قانون اساسی نیز آمده است و میگوید که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال و دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر دولتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز با دول غیر محارم.
دکتر سلیمی در ارتباط با این سوال گفت: این روزها همه میدانند که در واقع حوزه مسائل سیاست داخلی با مسائل سیاست خارجی کاملا درهم تنیده شده است. هیچ دولتی در هیچ کجای دنیا نمیتواند ادعا کند که مسائل سیاست داخلیاش از حوزه مسائل سیاست خارجیاش جداست. این خودش بحث علمی بین اندیشمندان علوم سیاسی است.
برخی مسائل سیاست خارجی را استمرار مسائل سیاست داخلی میدانند. اگر نگاهی به تحولات 3.5 گذشته در محیط پیرامونی در منطقه خاورمیانه و اتفاقاتی که رخ داد بیاندازید، میبینید که ما نمیتوانیم نسبت به آنچه که در خارج از مرزهای ما اتفاق میافتد بیتوجه باشیم.
طی 30 سال گذشته و ایران بعد از انقلاب اصل نه شرقی و نه غربی بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب بر سیاست خارجی کشور ما سایه افکنده بود بخصوص در دهه 60. البته در ابتدای پیروزی انقلاب یک لایهای از یک جریان سیاسی که معتقد به برخورد ملایمتآمیز و تسلیم و کرنش به غربیها بود و عمدتا در سیاست خارجی دولت موقت خودش را نشان میداد وجود داشت، البته این لایه وقتی از صحنه اجرایی کشور به کنار رفت، ابتکار عمل دست انقلابیون مذهبی قرار گرفت و در واقع سیاست نه شرقی و نه غربی به صورت پررنگ و برجسته اجرا شد. بعد از آن در دوره موسوم به سازندگی سیاست تنشزدایی پیگیری شد. پس از آن در دوره اصلاحات سیاست خاصی در پیش گرفته شد که ما معتقدیم در این دوره نوعی چرخش در سیاست خارجی داشتیم و از سیاست نه شرقی و نه غربی فاصله گرفتیم. از موضع عزتمندانه در حوزه مسائل سیاست خارجی فاصله گرفتیم و به یک تعبیری ما یک سیاست خارجی منفعل داشتیم. ابتکار عمل دست رقبا و در واقع مخالفین و دشمنان اسلام بود. ما با سرکار آمدن دولت نهم یک سیاست خارجی فعال، تهاجمی و با ابتکار عمل داشتیم. ضمن اینکه در دولت نهم به همه دستآوردهای دولتهای قبلی در حوزه سیاست خارجی ارج مینهیم بر این باوریم که رویکرد حاکم بر اصلاحات قدری باعث فاصله گرفتن از آن موضع عزتمندانه متکی بر سیاستهای نه شرقی و نه غربی بود.
ما معتقدیم که در 3.5 گذشته توجه ویژهای به حوزه مسائل سیاست خارجی در دولت نهم شده است. در دوره اصلاحات با وجود انکه ما تعلیق را درحالی که به صورت اختیاری پذیرفتیم اما ما را در لیست محور شرارت قرار میدادند. اما امروز خود آقای اوباما اعلام میکند که تمدن بشری به اسلام مدیون است. فقط با گفتوگوی با ایران است که ما میتوانیم مشکلات منطقه خاورمیانه و خلیج فارس را حل کنیم. او از ایران دعوت میکند که برای بهبود روابط با امریکاییها همکاری کند. امروز امریکاییها به شدت به سمت ما دست دراز کردند که در این رابطه ما عزتمندانه موضع خودمان را اعلام کردهایم.
دکتر طلایینیک در پاسخ به سوال گفت: همانگونه که در تاریخ ملی هر کشور و یا در سیر تاریخی شکلگیری جامعه ملی، دولت ملی و کلا تطوری که در تاریخ اتفاق افتاد، زندگی از مراحل بدوی و سنتی به مراحل شهرنشینی و سیر تاریخی تشکیل دولت، دولت شهرها و روندی طی شدهاست. امروز جمعبندیمان این است که هیچ انسان و هیچ واحد اجتماعی نمیتواند بدون پیوستگی و تعامل با مجوعه ملی و کشوری زندگی خود را تنظیم کند. به هر میزان که ما در تکامل زمانی قرار میگیریم، سرنوشت اقتصاد، فرهنگ، جامعه، سیاست، دانش، فنآوری به سرنوشت این پدیدهها در محیط بینالمللی گره میخورد. امروز یک نیاز متقابل با توجه به سطح جدیدی از نیازهای کمی و کیفی که جوامع پیدا کردهاند، وجود دارد که بدون تامین نیاز متقابل و بدون تنظیم مسائل متقابل امکان دسترسی به بالاترین سطح فرهنگی، اقتصادی، علمی و فنآوری و حتی اجتماعی و سیاسی برای هیچ کشوری میسر نیست. امروز هیچ ملتی نمیتواند در یک جزیره بدون ارتباط با سایر کشورها زندگی خود را تنظیم کند، لذا سیاست خارجی نسبت به گذشته پررنگتر، اثربخشتر و سرنوشتسازتر در پیشرفت و امنیت و منافع ملی هر کشور رقم میخورد و هرگونه بیتوجهی، بیبرنامگی و رویکرد منفعلانه و رویکرد ماجراجویانه در محیط بینالمللی آسیبهای عظیم مقطعی یا آسیبهای بزرگتری را در منافع ملی و سرنوشت هر کشوری به دنبال خواهد داشت.
هر کشوری که در سیاست خارجی با برنامهتر، هدفمندتر و کارآمدتر و با یک کار و ساز اثربخشتر فعالیت کند قطعا در پیشبرد منافع ملی خودش و پیشرفت ملی خودش میتواند قدمهای بیشتری را بردارد. آنچه که ما الان در عرصه بینالمللی شاهد هستیم این است که مرزهای دانش، فرهنگ، سیاست و اقتصاد در حال شکستن است و کمرنگتر میشود. درواقع فراتر از مرزهای جغرافیایی زندگی ملتها رقم میخورد. اما ملتهایی که هوشمند هستند و با برنامه و با تدبیر در محیط بینالمللی تعامل خودشان را تنظیم میکنند از موفقیتها و دستاوردهای بیشتری برخوردارند و ملتها و دولتهایی که در تنظیم این مناسبات مسوولیت دارند هر کجا که منفعلانه یا با ماجراجویی و بدون نگاه واقع بینانه به محیط بینالمللی حرکت کنند، علاوه بر آسیبزدن به منافع ملی در سیاست خارجی به پیشرفت ملی و آینده خودشان هم آسیب میزنند.
دکتر خرازی گفت: ما قرار نیست که خودمان مبانی سیاست خارجی را تولید و عرضه کنیم و بگوییم سیاست خارجی اینگونه و یا آنگونه است. سیاست خارجی مبانی مشخصی دارد، در قانون اساسی و در دیدگاه حضرت امام، در بیانات و منشورهایی که مقام معظم رهبری تهیه و ابلاغ میکنند، آمده است. مبانی سیاست خارجی بر اصل نه شرقی، نه غربی، استقلال، عزت و حکمت و مصلحت جمهوری اسلامی تنظیم و ترسیم شدهاست. بیتردید با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیکی که جمهوری اسلامی دارد، سیاست خارجی کشور ما با روحیه انقلابی که داشته در آن حمایت از مستضعفین جهان، حمایت از نحلههای فکری که در دنیا هستند، حمایت و پیگیری و پشتیبانی از دولت جمهوری اسلامی، توسعه کشور مبنی بر محورهایی که در سیاست خارجی دیده میشود و مبانی که در توسعه روابط خودمان با کشورهای همسایه، کشورهای اسلامی و کل جامعه جهانی در نظر گرفتیم و با محوریت توسعه، مبانی است که در قانون اساسی و منشورهای مختلف مربوط به سیاست خارجی تنظیم و ترسیم شدهاست.
مطمئنا سیاست خارجی در تمام انواعی که بعد از انقلاب داشتیم، محوریت خودش را مبتنی بر تامین منافع ملی ایران در درجه اول، حمایت از دنیای اسلام در درجه دوم، نقشآفرینی در جهان در درجه سوم و تامین نیازهای دنیای در حال توسعه و کشورهای غیر متعهد در مرحله چهارم و بازیگری در سطح بینالمللی در درجه پنجم قرار داده است.
مدیریت جهانی هیچ کجای سیاست خارجی و قانون اساسی دیده نشده است و ما نمیتوانیم با شعارهای آسمانکوب و با شعارهای خالی از پشتوانه، با استراتژی و تاکتیکهای ماجراجویانه و دشمنتراش منافع خودمان را ترسیم کنیم و شعارهایی بدهیم که فقط خودمان شنونده باشیم و خودمان از آنها خوشمان بیاید و بتوانیم تنها خودمان روی آنها تبلیغ کنیم. بیتردید سیاست خارجی مبتنی بر تعامل و گفتوگو که هم در آن اعتمادسازی و هم تنشزدایی و بازدارندگی دیده میشود جزء مبانی است که در ادوار مختلف سیاست خارجی بوده. در دوره حماسه دفاع مقدس ملت ایران و پاسداری از حقوق ملت ایران در دوره دفاع مقدس هم به روشنی دیده میشود. سیاست خارجی در دوره سازندگی تامین کننده مصالح ملی کشور و نیازهای کشور و حقوق اصلی ایران در صحنههای بینالمللی بود به طوری که عراق را در دنیا متجاوز اعلام کردند و توانستند در معادلات سیاسی و منطقهای آن روز نقشآفرینی کنند.
امروز سوال بزرگی که در برابر ماست و من مایلم پاسخی برای آن از دوستان بشنوم این است که در این 4 سال منافع ملی ایران چگونه تامین شد؟ چگونه ما توانستیم در صحنه جهانی منافع ملی کشور را و منافع دنیای اسلام را و بازیگری را به گونهای صحنه پردازی کنیم که منافع ملی ما در آن مستتر باشد؟
یک نکته دیگری که جناب آقای دکتر صادق سلیمی اشاره کردند و من مایلم که در آغاز سخن تذکری به ایشان بدهم این است که محور شرارت یک سال و نیم قبل از همکاری هستهای ایران با آژانس اتمی صورت گرفت. این اشتباه فاحشی است که رئیس دولت نهم فاقد از آگاهی و هوشیاری در سیاست خارجی مطرح میکند.
در 28 ژانویه 2002 در سخنرانی آقای بوش پسر در کنگره امریکا بحث محور شرارت ایران مطرح شد در حالی که همکاریهای هستهای ایران از آگوست 2003 انجام شد. این نکتهای است که میخواستم تذکر دهم.
در بخش دوم مناظره مبحث روابط با امریکا و موضعگیری کاندیداها در قبال شعار تغییر امریکا مطرح شد. دکتر سلیمی که جواب به این سوال را آغاز کرد در ابتدا گفت: میخواهم ابهامی که دوست عزیزم دکتر خرازی داشتند را برطرف کنم. ایشان خودشان در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما مسوولیت داشتند و میدانند. اگر بخواهیم در بحث هستهای ایران سیر تاریخی فشار امریکاییها را از دوره سازندگی بررسی کنیم میبینیم که امریکاییها ما را در 4 حوزه در قالب یک جنگ روانی و عملیات روانی زیر سوال میبردند که یکی از آنها بحث هستهای بود. به چین فشار آوردند، به فرانسه فشار آوردند، به آن یکی فشار آوردند، نمیدانم به روسیه فشار آوردند با روسها وارد عمل شدیم. امروز فرصت این نیست که من به این مسئله بپردازم. نکته بعد این است که ما میگوییم که منجر به این شد که در دوره اصلاحات ما تعلیق را پذیرفتیم بحثی بود که ما در گذر زمان به صورت انفعالی در این حوزه برخورد میکردیم و هر روز آنها پیشرفت میکردند و ما پس رفت که در واقع با آمدن آقای احمدینژاد بود که هنوز حکم ریاست جمهوری اش تنفیذ نشده بود که در بازگشت از مشهد به ما گفتند که من را ببرید اصفهان بدانیم UCF کجاست؟ نطنز کجاست؟ تمام اینها را به صورت فعال در پروژه هستهای ورود پیدا کرد و اینکه امروز شما میفرمایید که از نظر تاریخی آن نطق وحدتی که آقای بوش پسر در کنگره امریکا پس از واقعه 11 سپتامبر داشت و آنجا اشاره کردند که ایران در کنار دست عراق و کره شمالی است، هرچند هیچ سنخیتی بین این سه بازیگر از هر بعدی که نگاه کنید هیچ سنخیتی در روابط بینالملل بین انها وجود نداشته. بحث ما این است که وقتی که ما ان سیاست را که انفعالی بود پیش گرفته بودیم، آنها میآیند و نهایتا منجر به این میشود که ما را هم جزو محور شرارت اعلام میکنند و لذا اصل محتوای بحث اینکه نوع تعامل ما با طرف مقابل و نوع موضعگیری طرف مقابل نسبت به ماست که روی آن حرف داریم. در ارتباط با بحث تغییر ما لازم است که اشاره کنیم که طی این 30 سال گذشته فراز و نشیبهای مختلفی را روابط ما طی کرده است. امریکاییها در پرونده خودشان هر نوع پرونده و دسیسهای که برای براندازی یک نظام سیاسی نوپا شما تصور بکنید طراحی و اجرا کردند بخصوص در دهه 60. در واقع آنها طولانیترین و نابرابرترین جنگ قرن بیستم را به ما تحمیل کردند. ما اگر امروز از اوباما و تیم همراه وی انتظار تغییر را داریم، انتظار این را داریم با ما به عنوان یک بازیگر مبنتی بر احترام متقابل برخورد کنند، ضمن اینکه از رفتارهای قبلی خودش عذرخواهی کند.
اولین سیاست امریکاییها در قبال ایرانیها، سیاست مبتنی بر انحراف بود. انحراف مسیر انقلاب از طریق لیبرالهای نهضت آزادی که نهایاتا در قضیه لانه جاسوسی خودش را نشان داد. استعفای رئیس دولت موقت که به سیاست نه شرقی و نه غربی تن نمیداد و امام هم استعفای وی را میپذیرد و کنار میرود.
دومین سیاست امریکاییها در قبال جمهوری اسلامی ایران، سیاست مبتنی بر براندازی کوتاه مدت است. اساسا امریکایی ها به حربههایی دست میزنند که این حربهها کودتا، ترور و جنگ و مواردی از این دست است که به صورت کوتاه مدت براندازی نظام را عملی می کند. بعد از فتح خرمشهر امریکاییها در این جهتگیری سیاسی خود تغییر ایجاد کردند چرا که ابتکار عمل دست نیروهای ایران قرار گرفت و تصویه در نفوذیهای ارتش صورت گرفت.
امروز آنها میگویند که پایههای قدرت این نظام تثبیت شده است. این دقیقا از موسسه تحقیقاتی هریتیج است که از دست راستترین موسسات تحقیقاتی در حوزه سیاست خارجی امریکاست که استراتژیستهای دست راستی هم آنجا تجمع دارند. وزیر امور خارجه وقت امریکا این بیانیه را صادر میکند. با همین بیانیه قانون داماتو را تصویب میکنند و جنگ روانی را آغاز میکنند و مسئله میکونوس پیش آمد و مواردی از این دست. دیگر اینجا میبینیم که در واقع پایههای نظام جمهوری اسلامی تثبیت میشود. متاسفانه یک لایهای که تاکید میکنم موجب ارتباطات بین این طرف و آن طرف میشود نهایتا از داخل ایران سیگنالهایی ارسال میشود و از آن طرف هم ارتباطاتی برقرار میشود که یک نوع سیاست خارجی منفعل را متاسفانه شاهد هستیم که بعد از آن با آمدن آقای احمدینژاد باعث شد که در دولت نهم ما معتقدیم که سیاست خارجی فعال و عزتمندانهترین سیاست خارجی را داریم. رئیسجمهور ایران، محبوبترین رئیسجمهور در میان روسای جمهور دنیاست و مقتدرترین رئیسجمهور (خنده حضار) شناخته میشود. لذا ما الان با این سیر تاریخی 30 ساله انتظارمان از امریکاییها این است که اگر آقای اوباما و تیم و کابینه او بخواهد در سیاست خارجی خودش تغییری حاصل بدهد و این روابط 30 سالهای را که بین ایران و امریکا بوده را دقیقا با عذرخواهی رسمی از ملت ایران و تغییر عملی در سیاستهایش مورد بررسی قرار دهد. ما معتقدیم که سیاست خارجی امریکاییها مبتنی بر برتریطلبی و خود بزرگبینی افراطی بنا نهاده شده است. خودشان را از سایر ملتها برتر و بالاتر میدانند و ما طی این 30 سال گذشته ثابت کردیم که رویهای که داشتیم، عزت و آقایی ملت ایران ثابت شده است. البته آقای اوباما با موانع و چالشهایی مواجه است که حتی اگر خود ایشان هم به عنوان یک شهروند امریکایی، قطع نظر از این جایگاهی که در آنجا تکیه کرده است چالشها و موانع جدی برای تغییر دارد. چون منابع و نهادهای تاثیرگذار بر حوزه سیاست خارجی ایالات متحده امریکا اینطور نیست که رئیس جمهور باشد. در ایالات متحده امریکا جمعیت امریکا 3 درصد یهودی دارد. بخشی از این جمعیت صهیونیسم است و این صهیونیستها بر 80 درصد از پستهای کلیدی امریکا تکیه زدهاند و اساسا همان که فرمودند که ما تا به حال فکر میکردیم که پایتخت امریکا واشنگتن است در صورتیکه تلاویو است. این را آقای خاتمی در دوران حکومتش اشاره کرد. ببینید یک واقعیت است. ما اینجا نشستهایم و بحث علمی میکنیم و در واقع با نگاه آسیبشناسانه و واقعبینانه میخواهیم صحنه را رصد کنیم و منافع ملی و مصالح نظام و منافع کشور و ملت مورد بحث قرار بگیرد.
دکتر خرازی پاسخ به این سوال را با تشویق حضار آغاز کرد و گفت: عرضم به خدمت شما که ما میتوانیم ادعاهای آسمان کوب قوی بکنیم. مشکلی ندارد. اصلا بگوییم آقای اوباما را ما سرکار آوردیم، اصلا بگوییم اقتصاد امریکا را هم ما منفجر کردیم (خنده و تشویق حضار). ادعا که کاری ندارد، ما با دنیایی از واقعیتها در نظام بینالملل مواجه هستیم. ببینید برادران عزیر، خواهران گرامی، ایران قدرتمند بوده. هر نظام سیاسی که بخواهد سرکار بیاید ایران قدرتمند است. ایران را که دولت نهم قدرتمند نکرده است (تشویق حضار). ایران یک قدرتی است که به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکش، به دلیل موقعیت ژئواستراتژیکش، به دلیل موقعیتی که در دنیای اسلام دارد، به دلیل آفاق و انفسی که در وجود امام راحل ما و شخصیت بینظیر رهبری و مجاهدت ملت ایران طی 30 سال گذشته، قدرتمند است. این مجاهدتی که ملت شریف ایران کردند را که نمیشود به یک دوره عطف تاریخی بسنده کرد و بقیه تاریخ را از این صفحه حذف کنیم. اتفاقا ما باورمان این است که دولت نهم قدرت ایران را هزینه کرد، ولی بازسازی را توقیت نکرد. این باور ماست به عنوان یک کارشناس سیاسی. آقای اوباما چرا بر سرکار آمد؟ علت معجزه تحولات سیاسی و اجتماعی امریکا چه بود که اوباما توانست در امریکا سر کار بیاید؟ چگونه شد که جمهوریخواهان در حضیض باقی ماندند و دموکراتها سرکار آمدند؟ آقای کیسینجر میگوید که اگر ما یک روزی تصور میکردیم که انسان امریکایی میتواند در ماه و یا مریخ زندگی کند برایمان آسانتر بود تا اینکه یک روز رئیسجمهور سیاهی در این کشور حکومت کند. تحولات سیاسی امریکا، تحولاتی است که در 200 سال گذشته در جهان تاثیر گذاشته است و ما نمیتوانیم تحولاتی را که امریکا در جهان به وجود آورده است را نادیده بگیریم. ببینید امریکا در باتلاق عراق گیر کرده بود. ما یک منافع مشترک، یک سری رقابت و یک سری درگیریها با امریکا داریم. ما در حذف صدام، حذف طالبان، مبارزه با القاعده، مبارزه با تروریسم با امریکا روی یک خط با منافع مشترک بودیم و هستیم و خواهیم بود و هر دولتی هم که سر کار بیاید، این منافع مشترک وجود دارد. این مورد تاکید همه انسانهای فتنه به دوری است که محیط سیاست خارجی را میشناسند و میفهمند. این ربطی به کسی ندارد. امریکا در باتلاق عراق گیر کرده بود. نفرت جهانی نسبت به امریکا به وجود آمده بود. امریکایی که میتوانست در معادلات اروپا و امریکا تاثیرگذار باشد، دیدیم که دوسوی آتلانتیک به واسطه عراق از هم دور شده بودند.
برای اولین بار شورای امنیت سازمان امنیت در ماجرای عراق آن اتحاد را شکست و در قبال ایران این اتحادشان برگشت. عراق داشت باعث انزوای جهانی امریکا میشد و ما باعث اتحاد جهانی امریکا شدیم. استدلالهای این وجود دارد. هراس کشورها منطقه از پروژه خاورمیانه بزرگ است و توجهشان به سمت ایران. امروز ما طوری شدهایم که الان امریکا، کشورهای اسلامی منطقه، کشورهای عربی با اسرائیل در قبال ایران همپیمان شدهاند. روزی اسرائیل محور همکاری و اتحاد دنیای اسلام بود. یک روزی اسرائیل محور مبارزه ملتهای اسلامی و کشورهای اسلامی بود در تمام صحنههای بینالملل. امروز اتحاد ناگفته و نانوشتهای را متاسفانه در بین کشورهای اسلامی و دولتهای اسلامی میبینیم. دوربان 1 را ببینید. در دوربان 1 اسرائیل محکوم میشود. در دوربان 2 اسرائیل تبرئه میشود. برای اولین بار به این دلیل که ما ناشیانه و انتزاعی نسبت به مواضع سیاست خارجی نگاه میکنیم چنین میشود. مگر هولوکاست بحث جدیدی در دنیا بود که ما مطرح کردیم؟ این بحثی است که 60 سال است که در مراکز علمی و آکادمیک دنیا راجع به آن بحث میشود. مگر امام راجع به هولوکاست نمیدانستند؟ مگر مقام معظم رهبری که خودشان هم تاریخ دان هستند، هم دیپلمات و هم سیاستمدار، راجع به هولوکاست اطلاع نداشتند؟ هولوکاست را همه میدانستیم. پس چرا کسی چیزی نگفت؟ چون اولویت ما نبود. ما تبدیل به یک موضوع در دنیا کردیم. برادران من، خواهران گرامی ببینید، نظام و دولتهای بعد از انقلاب دستاوردهایی به دست آوردند که نتیجه مجاهدتهای ملت ایران است.
ما در دولتهای قبلی توانستیم امریکا را از اروپا جدا کنیم و موقعیت و موفقیت خودمان را ثابت کنیم. من اشاره میکنم به اعتراف خانم رایس... (مجری برنامه به آقای خرازی اشاره میکند که وقت شما تمام شد، آقای خرازی معتقد است که 4 دقیقه صحبت کرده است چرا که مجری با موبایلش ساعت را نگه داشته است که با مخابرات آقای احمدینژاد کار میکند... تشویق حضار) خانم رایس در مصاحبه با رویترز در تاریخ 20 اسفند 83 میگوید: تغییر سیاست ما برای متحد کردن جامعه بینالمللی بود تا اینکه این ایرانیها باشند که منزوی بشوند نه ایالات متحده امریکا. در گفتوگوهایی که در سفر اولم به اروپا داشتم، مشخص شد که ایرانیها به نحوی جدی موفق شدهاند که موضوع را تبدیل کنند به این که امریکا چه خواهد کرد. ما امریکاییها منزوی شدیم. باید تلاش کنیم که قسمتی از مذاکرات ایران و امریکا شکل بگیرد. قسمتی از مشکل در چند ماه گذشته این بوده است که توجه بیش از حد به این سوال شده است که امریکا چه خواهد کرد. ما با سه کشور اروپایی داشتیم مذاکره میکردیم این مذاکرات را به 5+1 تعمیم دادیم. با امریکاییها مابهازاء همکاری کردیم. امریکاییها دیپلماتهای ما را گرفتند و هنوز هم آزاد کردند. بدون مابهازاء با امریکا در افغانستان همکاری کردیم، از اجلاسهای بینالمللی در مورد افغانستان حذف شدیم. آن روزی که بحث اجلاس بینالمللی برای مستقر کردن دولت افغانستان در بن بود، ایران بازیگر اصلی این مذاکرات بود. این ادعا نیست. اینها مستندات تاریخ روابط خارجی ایران است. اینها نوشته شده است و وجود دارد. اینها جزو شاهکارهای سیاست خارجی است که رهبری به آن تاکید کردند. آن روزی را که ما پروسیه دموکراسی و مردمسالاری را در عراق فارغ از تمام کشورهای منطقه که جزو مخالفان جدی پروسه مردمسالاری در عراق بودند.... (دکتر سلیمی به آقای مجری اعتراض میکند که باید جلسه را مدیریت کند و زمان را نگه دارد آقای خرازی هم در پاسخ گفت: ما هنوز به وقت شما و آقای احمدینژاد نرسیدهایم و حضار تشویق کردند).
بحث دیگر جلسه مربوط به سیاست ایران در قبال انرژی هستهای بود. دکتر خرازی با اشاره به شیرین بودن بحث هستهای گفت: ببینید بحث هستهای، بحث کل نظام است و سکاندار و فرماندار سیاست هستهای کشور هم مقام معظم رهبری هستند که با تدبیر خودشان این مسئله را تا به امروز مدیریت کردهاند و ما آن را به اینجا رساندیم. بحث پرونده هستهای ما سه بخش دارد. من به صورت اجمالی عرض میکنم: بخش تکنیکی، بخش حقوقی و بخش سیاسی. روزی که ما این پرونده را در دولت هشتم تقدیم دوستان خودمان در دولت نهم کردیم، پرونده ماهیت حقوقی، سیاسی و تکنیکی داشت ولی به دلیل سیاستهای دولت نهم، پرونده از حالت سیاسی خود خارج شد و پرونده ماهیت امنیتی و در برخی موارد حتی تهدیدهای نظامی را به خودش گرفت. این مسئله هم بر اساس اسناد و مدارک است. موضوع هستهای، اجماعی است که از زمان حضرت امام و از زمان جنگ و دولت آقای مهندس موسوی با فرماندهی آقای هاشمی در جنگ موضوع وجود داشت. از همان زمان یک دکترینی با هستهای شدن ایران پیش گرفته شد که نزدیک به 21 سال است. دولتهای آقای موسوی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی و آقای احمدینژاد هم پروسه برنامه هستهای در ایران را دنبال کردند. لذا دستاوردهای تکنولوژیک هستهای مربوط به نظام است. این یک پروسه است، پروژه نیست برادران و خواهران عزیز. اگر تصور کنیم که افتخاری حاصل شده است، این افتخار متعلق به نظام است، متعلق به مردم است و متعلق به مجاهدت و تلاش و تکاپوی بیتکلف همه خادمان و خدمتگذاران خوب ملت است. متعلق به متخصصین خوبی است که برای سربلندی ایران تلاش و کار کردند. ببینید بر اساس گزارش آژانس آقای البرادعی در سال 1384، قبل از اینکه دولت نهم سرکار بیاید، اعلام کرد که ایران 1700 سانتریفیوژ دارد. هر کسی بتواند در رابطه با اینکه ایران هستهای بشود از او حمایت میکنیم و دستش را هم میبوسیم. هر کسی بتواند معضلات ملت را برطرف بکند ما دستش را میبوسیم. این میخواهد دولت نهم باشد یا دولت دهد. هر کسی که خدمتگذار مردم ایران برای کسب تکنولوژی هستهای باشد، ما واقعا خادم او هستیم و دوست داریم که دستش را ببوسیم و از او تقدیر کنیم. اما ببینید، اتفاقاتی افتاده است که این سوال مطرح میشود که آیا ما میتوانستیم سیاست هستهای خود را دنبال کنیم و به شورای امنیت نرویم و چهار قطعنامه نگیریم؟ بله این مسئله را ما تا 1384 که مسوول بودیم این سیاست را دنبال کردیم و به شورای امنیت نرفتیم. ادعا هم داریم که چه کردیم. اینکه ما دستاوردهای بهترین دانشمندان که برآمده از همین دانشگاهها هستند، تلاش شبانهروزی آنها را به وهم تبدیل کنیم و بگوییم که یک دختر 14 ساله در زیر زمین خانهاش با قابلمه ( حضار تشویق میکنند و آقای خرازی میگوید این تشویقها را جزو وقت من حساب نکنید). این توهین به من به عنوان یک ایرانی است. توهین به دانش ملت ایران است. ببینید عزیزان، استراتژی نظام همکاری با آژانس بود. آن موقع هم رهبری پذیرفتند و گفتند که تدبیر نظام این است که سعدآباد را جلو برویم. تا امروز بتوانیم به مردم بگوییم که مردم ما آن راه را رفتیم و امروز این راه را میرویم. ضمنا روزی که کلید غنی سازی اورانیوم زده شد در دولت نهم نبود. پایان دولت هشتم بود. روزی که نامهاش نوشته شد پایان دولت هشتم بود. دولت نهم نبود. مردم ما هزینهاش را دادهاند. چرا ما بحث سیاسی و داخلیمان را تعمیم میدهیم به مباحث ملی.
رفتار ما باعث شد که امریکاییها و اروپاییها اینجا همپیمان بشوند. تا سال 2001 دشمن تا پشت در خانه ما آمده بود. ما میتوانستیم با سیاستهای ماجراجویانه و تند خودمان هدف دولت امریکا بشویم، اما نشدیم. ما میتوانستیم برنامه هستهای را به شورای امنیت ببریم اما نبردیم، حالا آقای رئیس جمهور در مصاحبه خودشان در مقابل تمام مردم ایران حرف غیر کارشناسی و حرف اشتباهی میزند که این حرفش از لحاظ تاریخی، سیاسی و هویتی قابل مناقشه است و میگوید که قطعنامه شورای حکام اجراییتر و حقوقیتر از شورای امنیت است. امروز در شورای امنیت بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد تهدید به حساب میآییم. اگر کسی این قطعنامه را اجرا نکند میتوانند به ما حمله نظامی کنند. چرا به مردم ما دروغ میگویید؟ (تشویق حضار)
دکتر سلیمی در پاسخ گفت که مسائل متعددی مطرح شد که هر کدام از آنها در یک ترک تحصیلی و چهار واحد دانشگاهی انبوهی از مباحث در آن نهفته است که فرصت نیست. دوستان هم باز تاکید میکنم که خدا را شکر فضای جلسه فضای منطقی است و سعی کنیم با یک نگاه آسیبشناسانه و واقع بینانه و با نگاه به منافع ملی در حوزه سیاست خارجی سوالات را پاسخ دهیم. بله دوستان راست میگویند که این قطعنامههایی که در واقع در دوره دولت نهم علیه این دولت صادر شد در دولتهای قبلی در شورای امنیت صادر نشده بود. راست میگویند. در دولت قبل امریکا و متحدانش نیازی نبود که قطعنامه صادر کنند. ما خودمان آمدیم و گفتیم که به طور اختیاری دستمان را دستبند بزنید تا تعلیق اختیاری اورانیوم بکنیم. آیا میدانید که در دوسالی که تعلیق اختیاری اورانیوم شد، بسیاری از جوانان مهندس ما احساس سرخوردگی کردند و روحیه پژوهشی آنها از بین رفت!!! آیا میدانید که اساسا در آن دوره این واقعیت تلخ کشور ماست که حتی ما اجازه تحقیقات و پژوهش در این حوزه را هم از ما سلب کرده بودند. شما طبیعی است که آن موقع بر علیه شما قطعنامه صادر کنند؟ در پیگیری بحث هستهای یا هر پدیده سیاسی در حوزه مسائل سیاست خارجی ما باید منافع ملی کشور را لحاظ کنیم. بله، پروسه بحث هستهای ایران قبل از انقلاب بوده است. در حالی که امریکا ایران را به عنوان ژاندارم خود و حافظ منافع خود در منطقه داشت در آن زمان امریکاییها حتی حاضر نشدند بحث هستهای ایران را تکمیل کنندو دانشجویان عزیز، این واقعیت است که وجود دارد. اما ما معتقدیم که این دولت اهل اقدام بود، شجاعت این را داشت. بله آقای خرازی اشاره کردند، بله یک روز مانده به پایان دولت اصلاحات قرار شد که تعلیق شکسته شود. اما چه کسی با اقتدار توانست این بحث هستهای را پیش ببرد. تحریم کردند، قبل از آن هم در شورای حکام برای شما!!! مرتب و پی در پی اولتیماتوم داده بودند. اما اینکه کدام قابلیت اجرایی بیشتری دارد، بحث دیگری است که نمیتوان در این محیط به آن پرداخت. نکته دوم سوال بنده از آقای خرازی و دوستان دیگر این است که نیروهای امریکایی در باتلاق افغانستان و عراق گیر کرده بودند و بحرانهای متعدد برای امریکاییها پیش آمده بود، آیا تعامل شما با امریکاییها، شما جاده صاف کن امریکاییها بودید؟ چرا؟ دلیل دارم، دو جنگ در دوره اصلاحات در دو کشور پیرامونی شما!!! عراق و افغانستان رخ داده است. هر دو جنگ هم اصلیترین دشمن شما یعنی امریکاییها جزو میدان جنگ بودند. آیا این باعث افتخار شماست که با آنها همکاری کردید؟ اساسا در این بحث هستهای از کدام دفتر اطلاعات هستهای به موسسه نظرسنجی داده شد و داده شد به امریکاییها که خاویر سولانا آمد ایران. ما امروز افتخار میکنیم دو روز پیش این گفته آقای بوش، رئیس جمهور امریکا (حضار یکصدا: اوبامااااا) آقای اوباما عذرخواهی میکنم. آقای اوباما اعلام کرد که در بحث هستهای ایران ما حقش را به رسمیت شناختهایم و بدون هیچ پیش شرطی حاضر به مذاکره هستیم.
در آخرین بخش این مناظره بخش موضعگیری ایران در قبال مسئله فلسطین مطرح شد که درباره این بحث دکتر خرازی گفت: از آقای سلیمی سپاسگزارم البته شاید حرفهای من باعث رنجش ایشان و برخی از دوستان شود. بحث انتخابات و سیاست است و ما نه تلویزیونی داریم و نه روزنامهای (تشویق حضار آقای سلیمی گفت پول که دارید. آقای خرازی پاسخ داد: پول ما به اندازه پول نفت شما نمی رسد).
فلسطین جزو لاینفک سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده، هست و خواهد بود. قدس آرمانی است که با آن انقلاب اسلامی شکل گرفت. آرمانی است که 50 سال در ادبیات سیاسی و مبارزات ملت ایران وجود داشته. لبنان و مجاهدتهای مردم لبنان، مجاهداتهای مردم فلسطین و مجاهدتها و مبارزات آزادی بخش ملت های اسلامی برای رهایی از دست اسرائیل و صهیونیسم یک پدیدهای است که به اندازه تاریخ که در ادبیات سیاسی و در ادبیات بینالمللی جمهوری اسلامی هم از زمان شکلگیریاش نقش داشته. امام راحل صمیمانهترین و آتشینترین و پردرترین گوهر وجودی خودشان را در کلام قدس خود بیان کردند. رهبران انقلاب اسلامی در ماجرای قدرس و در ماجرای بیتالمقدس و ماجرای مظلومیت فلسطین همواره قصه پر غصه هفت گنبد افلاک انسان و بشریت را سر دادهاند. فلسطین متعلق به همه دنیای اسلام است و ماجرای اسرائیل درد، زخم و غده سرطانیای است که در وجود و پیکره جامعه بشری است. ما با یک سرطان روبهرو هستیم. ما با یک غده بدخیم در پیکره و بدنه نظام بینالملل مواجه هستیم. فلسطین تمام مبارزات خودش را و تمام حرکتها آزادیبخش خود را تجربه کرده است. خیلی از رهبران سازشکار امروز فلسطین نه مورد تایید من هستند و نه مورد تایید مردم عزیز و نه مورد تایید همه شما. بپذیریم که مردم فلسطین با یک واقعیتهایی روبهرو هستند. استراتژی جمهوری اسلامی همان دکترینی است که رهبری تایید کرده است. 20 سال است که این دکترین در ادبیات سیاست خارجی ایران نرمش و مالش و پرورش پیدا میکند و مثل موم در دست نرم میشود. ما در آستانه یک محکومیت جهانی بودیم علیه اسرائیل به دلیل تجاوزهای آشکار و مردم سوزی و نسل سوزی که اسرائیل داشت انجام میداد. جامعه جهانی داشت به اوج احساسات عمومی میرسید که یکباره یک سری از بحثهایی شد که خارج از تصور بود. اینکه ما توانستیم برای اسرائیل مظلوم نمایی درست کنیم. این یک استراتژی اشتباه است. بپذیرید برادران. فلسطین آرمان من و شما است. من و برادرم سلیمی دو برادر مسلمان هستیم. همه ما. اما ما در روشها با یکدیگر مشکل داریم و حرف داریم. در لبنان، حزب الله در دوره همین آقای مهندس موسوی شکل گرفت. آقای محتشمی سفیر ایران در سوریه بودند و بنیانگذار حزب الله بودند. مبارزات حزب الله برای آزادی لبنان است و در همه دوره ها بوده و مربوط به این دوره نیست. ای کاش شما بودید زمانی که آقای خاتمی وارد لبنان شد. عزمت جمهوری اسلامی را آنجا میدیدید. ببینید فلسطین و مبارزات مردم فلسطین و لبنان در ادبیات سیاست خارجی ایران بود و خواهد بود. اما تدبیر جهانی این حکم را میکرد که ما میتوانستیم محکومیت جهانی علیه اسرائیل را بگیریم که متاسفانه به سخاوت از دست دادیم. به خاطر بیتدبیریهایمان بود. حال هی میگوییم هولوکاست، هولوکاست، هولوکاست. اروپاییها جنین جنایتی را علیه بشریت در خودشان انجام دادند. حالا ما باید پاسخگوی جنایات یک مشت دژخیم فاشیسم اروپایی باشیم؟ ادبیات فاشیسم در کجا شکل گرفت؟ ادبیات فاشیسم کنار ادبیات لیبرالیزم در اروپا متولد شد. چرا متوجه نیستیم که این دامی است که خودشان انداختهاند؟ ما در دامی افتادیم که خود اسرائیلیها و خود غربیها انداخته بودند افتادیم. متاسفانه هولوکاست مبنایی شد و باعث شد که ما گرفتار یک سری تناقضات بشویم. از یک سو گفتیم هولوکاست و از سوی دیگر گفتیم دوست مردم اسرائیل هستیم و از سوی دیگر به خبرنگار ام بی سی گفتیم که اگر مردم فلسطین دو دولت را بپذیرند ما هم میپذیریم. چرا این مسئله را تکذیب کردید؟ متن این در ام بی سی موجود است. چرا یک جور آنجا و جور دیگر اینجا حرف میزنیم؟ چرا با مردمان صادق نیستیم؟ چرا دروغ میگوییم؟ این دروغها به خدا به حیثیت(؟) جمهوری اسلامی و عظمت جمهوری اسلامی و عظمت من و شما و عظمت آقای احمدینژاد و خاتمی و میرحسین موسوی و کروبی و رضایی و همه کسانی که دلشان برای این مملکت میسوزد به خدا ضربه میزند.
دکتر سلیمی برای دفاع از عملکرد دولت نهم در حوزه فلسطین گفت: ببینید به جایگاه اسرائیل در سیاست خارجی امریکا اشاره شد. اساسا در ساختار قدرت و سیاست ایالات متحده امریکا آن جایگاه لابی صهیونیستی و وزن تاثیرگذاریاش بر همه آشکار است.
اسرائیل برج دیدبانی غرب در منطقه استراتژیک خاورمیانه در میان کشورهای اسلامی است. برای امریکاییها از یک جایگاه ویژهای برخوردار است و متقابلا در واقع هم امریکاییها و هم رژیم صهیونیستی به یکدیگر نیاز دارند. این تهدیدات اسرائیل هم بوده و از ابتدای شروع نهضت. اتفاقا دوستانمان خودشان را خط امامی در واقع قلمداد میکنند عنایت داشته باشند که یکی از شروط رژیم این بود که علیه اسرائیل حرفی زده نشود.
امروز همه مسائل را نباید تجمیع کنیم و به خاطر اینکه افکار عمومی را به سمت خاصی سوق بدهیم، اتفاقا ابتکار عمل دولت نهم را در بحث فلسطین که خقیقتا هم دستاوردهای بسیار بزرگی داشته را زیر سوال ببریم.شما از این نظر به قضیه نگاه کنید. کل ارتش کشورهای عربی درگیر جنگ با رژیم صهیونیستی شدند اینها 6 روز بیشتر دوام نیاوردند. یک عمر برای اینکه عربها را تحقیر کنند اسم آن جنگ را گذاشتهاند جنگ 6 روزه. جنگ 33 روزه شروع میشود. هفته اول خانم رایس وارد بیروت میشود میگوید آتش بسی میان اسرائیل و حرب الله لبنان وجود نخواهد داشت، مگر آنکه از نقشه سیاسی خاورمیانه حزب الله لبنان حذف شود. هفته بعد بحث به گونه دیگری میشود و نهایاتا بعد از 33 روز دستها را میبرند بالا. دو ناوکش را میزنند و کل قلمرو سرزمینی رژیم صهیونیستی آماج بمب موشکی حزب الله قرار میگیرد. مهمتر از آن امنیت به مفهوم اسرائیلیاش را اولمرت از نسل دوم رهبران اسرائیل نمیتواند تضمین کند. امروز واقعیتهای سیاسی منطقه خاورمیانه که سرشاخههایش را در فلسطین مشاهده میکنیم این است. چرا آقایان میخواهند واقعیتها را سرپوش بگذارند؟ علاوه بر این ابتکار آقای احمدینژاد در بحث هولوکاست این بود که به دیپلماسی عمومی دست زد به خاطر اینکه افکار عمومی ملتها را به استخدام بگیرد بر علیه یک اجماع بینالمللی افراطی. دو تا سوال اساسی کرد. گفت ما میگوییم این اتفاق رخ نداده شما اسرار دادید و میگویید رخ داده و بر اساس دیدگاههای لیبرالیستی غربی شما ادعا میکنید که دانستن حق مردم است چرا اجازه تحقیق و پژوهش را به هیچ اندیشمندی نمیدهید. ما میگوییم خوب این اتفاق افتاده است اما اجازه دهید یک کمیته حقیقت یاب بینالمللی بیاید و این را بررسی کند. دوما اگر هولوکاست در اروپا اتفاق افتاده چرا تاوان این را مردم مسلمان فلسطین باید بدهند. اتفاقا این بزرگترین موفقیت ما بوده که آمدیم از دیپلماسی ... این دیگرگذشت که نخست وزیر و رئیس جمهور یک کشور اروپایی مثل فرانسه با یک تلفن در لبنان 5-6 وزیر عوض کند. جناب آقای صادق خرازی عزیر شما که در فرانسه بودید و میدانید. امروز افکار عمومی ملتها به کمک دولتها میآیند. امروز پشت درهای بسته توافقات نتیجه نمیدهد. شما میگویید در عراق و افغانستان چه کردید و آخرش هم منافع ملی ما آنطور بهم خورد. دو تا جنگ اتفاقا در دولت نهم ماهیت ایران و امریکا داشته. یکی جنگ 33 روزه و دیگری جنگ غزه 22 روزه و با اقتدار نهایاتا جمهوری اسلامی پیروز شده. این واقعیتی است.
در این میان دانشجویی درخواست سوال کرد و گفت شما میگویید افکار عمومی امروز به کمک دولتها میآید اما از طریق کدام روزنامه کثیرالانشار در سراسر دنیا؟ از طریق کدام شبکههای ماهوارهای؟ از طریق کدام سینمای قوی؟ چطور میخواهید افکار عمومی جهان را رهبری کنید؟
برتری رسانهای غرب و صهیونیستها بالا است و واقعیتی است. آیا این دلیل میشود که ما نتوانیم به سمت ملتها پیش برویم؟ نه این دلیل نمیشود. نکته ظریف اینجاست که امروز روز بیداری ملتهاست. اگر شما میلیاردها هزینه میکردید نمیتوانستید چهره کریه امریکاییها را برای ملتها نشان دهید. این سطح تنفر از امریکاها وجود دارد. امروز منفورترین رئیس جمهور دنیا رئیس جمهور امریکا و رئیس جمهور ایران، محبوبترین رئیس جمهور جهان است.
دانشجوی پرسشگر گفت: مثل همیشه با شعار پاسخ دادید. مثل همیشه.
آقای خرازی در پایان برنامه دست آقای سلیمی را فشرد و روی او را بوسید و از سالن خارج شد