در سیاست نرخ ها فرق می کند
1-سیاست خارجی دوران پس از انقلاب چه تفاوت هایی با دوران پیش از آن دارد؟
وقتی شما صحبت از مقایسه سیاست خارجی قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن میکنید برداشت عمومی واز جمله خود من این است که منظورتان ازسیاست خارجی ایران دردورانی مابین شهریور 20 تا بهمن 57 با دوره بعد از انقلاب است . اگر چه در طی همین 37 سال هم شما میتوانید سه دوره مشخص و متمایز از یکدیگر را تعریف کنید که فعلا من وارد جزئیات آن نمیشوم .
اساسا محور های اساسی سیاست خارجی ایران در هر دو دوره را مساله چگونگی همسوئی یا توازن ویا تقابل با قدرتهای بزرگ موثر در ایران شکل میدهند.
در فضای دوقطبی قبل از انقلاب در شرائطی که جهان به دو کمپ سوسیالیستی و اردوگاه سرمایه داری تقسیم شده بود مساله راهبردی برای حکومتی که از نظر جغرافیائی درشکم "خرس" قرار داشت این بود که مخالف ایدئو لوژی مارکسیسم-لنینیسم باشد. واساسا فلسفه باقی ماندن در قدرتش نیز همین بود.
از نظر حامیان خارجی چنین حکومتی اولویت اول چگونگی مصون سازی کشور از هژمونی سیاسی-ایدئولوژیک و نظامی شوروی ومشارکت در سیاست "مهار" بود.
اولویت بعدی او این بود که بعنوان یک کشور نفت خیز در حفظ بالانس انرژی جهانی وثبات مکانیسم بازار یعنی عرضه وتقاضا مشارکت سازنده داشته باشد.
وبالاخره چنین حکومتی نباید تهدیدی جدی برای دوستان و شرکای سیاسی و اقتصادی ومنافع حیاتی غرب بوجود آورد.
حکومت های ایران اگر واجد وحامی چنین خصیصه هائی بودند امنیت آنان مورد حمایت قرار میگرفت وازنقض حقوق بشر و وغیر دموکراتیک بودن و فساد هیات حاکمه غمض عین میشد.
دولت ها هم برای تامین امنیت خود وبرآورده کردن چنین خواسته هائی ممکن بود که روش ها و سیاستهای متفاوتی از قبیل ورود در اتحادیه ها سیاسی ونظامی-ایجاد نوعی توازن قوا در بین بازیگران خارجی موثر اعم از موازنه مثبت ویا موازنه منفی-سیاست عدم تعهد ویا حتی سیاست انزوا را برگزینند.
بدین ترتیب میبینیم که حکومت های ایران طیفی از سیاست عدول از بی طرفی بین متفقین جنگ جهانی دوم وآلمان هیتلری وکمک به" پل پیروزی" در سالهای اولیه بعد از شهریور 20 گرفته تا سیاست موازنه منفی و کشیدن پای امریکا برای مقابله با نفوذ انگلیس و شوروی در قضیه نفت شمال و جنوب ودر دوران بعد از کودتای 28 مرداد ومشارکت دادن فائق کمپانی های امریکائی در کنسرسیوم نفت وعضویت در سنتو و انعقاد عهدنامه مودت ودفاعی با امریکا را اتخاذ کرده بودند ویا ناگزیر از اتخاذ آن بودند.ولی از آن سه اصلی را که اشاره کردم هیچگاه عدول نکردند.
در دوران بعد از انقلاب بلحاظ 8 سال جنگ و تحول در نظام بین المللی شاید بتوان دو دوره مشخص را لحاظ کرد.اول دوران جنگ واستمرار نظام دو قطبی که در زمان حیات حضرتامام (ره)واقع شد .
دوره دوم بعداز فروپاشی شوروی ووارد شدن عنصر جدیدی به صحنه بین المللی در بعد از 11 سپتامبر برای مقابله با "تروریسم" بود .
ولی در هر دو دوره هر یک بدلائلی انزوا طلبی یک روش و سیاست حفظ امنیت تلقی میشد.در مقطع یسیاست انزوا طلبی یک انتخاب بود .در مقاطعی دیگر "انزوا "یک الزام بشمار میرفت.
2-سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در چه فضا و شرایطی شکل گرفت؟
همانطور که گفتم سیاست خارجی ایران در دوران دوقطبی همواره با ایدئولوژی شرک آلود کمونیسم مخالف بود .ولی این به معنی مخالفت و دشمنی با شوروی ویا چین در کلیه زمینه ها اعم از اقتصادی وبازرگانی ونظامی نبود.
شعار نه شرقی و نه غربی که از اولین شعارهای اساسی انقلاب اسلامی بود راهگشای سیاست ها و حرکت های بعدی بود.
گروگان گیری اعضا سفارت واشغال سفارتخانه امریکا ونحوه اداره وپایان جنگ 8 ساله با عراق عوامل بعدی تعیین کننده سیاست خارجی بودند که حمایت از آرمان فلسطین نیز در فضای انقلابی مکمل آنان درجهان دوقطبی دو بودند.
در این دوره دو اصل از سه اصل کلی یعنی ضدیت با مرام کمونیستی و غیرسیاسی ماندن نفت و جریان آن در اقتصاد جهانی همچنان لایتغییر ماندند. در اصل سوم یعنی تهدید دوستان و متحدان امریکا و غرب بلحاظ خصلت اسلامی وانقلابی جمهوری اسلامی ایران وتضاد تاریخی و ذاتی آن با صهیونیسم از موارد مشکل زا برای غربی ها است که همچنان لاینحل باقی مانده و اینک بلحاظ اهمیت پیدا کردن تروریسم و اسلام بنیاد گرا و موضوعیت داشتن سلاحهای کشتار جمعی در دست باصطلاح نیروهای فاقد حسن نیت و یا کشورهائی که مطالبه حقوقی متناسب با ظرفیت های اقتصادی –سیاسی- فرهنگی وتاریخی خود را دارند مسائل را قدری پیچیده تر کرده است.
3-مؤلفه های سیاست خارجی ما کدامند؟
سیاست خارجی هر کشوری و از جمله ما در درجه اول باید در خدمت و تامین کننده امنیت ملی باشد.
این که امنیت امری نسبی و یا ذهنی است از اهمیت مساله نمیکاهد.
همچنین سیاست خارجی هر کشوری باید در خدمت و نگاهبان منافع ملی و حیاتی کشور باشد.
سیاست خارجی همچنین باید تسهیل کننده و کمکی برای تامین رفاه اقتصادی مردم باشد.
4بازیگران مؤثر در سیاست خارجی ایران پیش و پس از انقلاب کدام کشورها بودند؟
بازیگران موثر وسنتی در سیاست خارجی ایران وامنیت ملی در طول تاریخ معاصر واز زمانی که انگلستان از طریق کمپانی هند شرقی در هندوستان جا خوش کرد انگلیسیها-روسها وعثمانی ها بودند.فرانسوی ها بعد از دوران ناپلئون بناپارت وبعد از انکه معاهده استراتژیک فین کن اشتاین با شکست فرانسه از اتحادیه منتفی شد بغیر از مناسبات فرهنگی و بازرگانی نقش درجه اولی در سیاست خارجی ما نداشتند. امریکائی ها هم فقط بعد از جنگ جهانی دوم در ایران نقش فائقه ای پیدا کردند.
امپراطوری عثمانی که به موزه تاریخ پیوست.روسها ی سرخ هم بعد از انقلاب اکتبر و کشیدن پرده اهنین بمدت 70 سال اگرچه بعنوان اولین دغدقه امنیتی ایران در آمدند ولی هیچگاه چتر حمایتی و امنیتی برای ایران به حساب نیامدند.در دوران بعد از جنگ جهانی دوم مهمترین بازیگر سیاست خارجی ایران امریکا وانگلستان بودند.ولی این نقش با وقوع انقلاب اسلامی در ایران دگر گون شد.
پس از فروپاشی شوروی وبرطرف شدن خطر جدی ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم روسیه ازیک نگرانی امنیتی به یک شریک سیاسی بدل شد که این نقش همچنان رو به افزایش است .
5-سیاست خارجی ما در دوران های مختلف( اوایل انقلاب، جنگ، سازندگی، اصلاحات و الان) از چه عواملی تاثیر گرفته است؟
من در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دو دوره مشخص بیشتر نمی بینم .
اول دورانی که من آنرا " انزواطلبی خود خواسته" مینامم و در مقطع زمانی مشخص که همان دوران گروگان گیری و جنگ تحمیلی و بطور کلی دوران تاپایان جنگ تحمیلی بود.
در این دوره که جوشش انقلابی حاکم بود وحکومت از اعتماد بنفس بالائی برخوردار بود وعلیرغم درگیری در جنگ با عراق احساس تهدید جدی از خارج نمیکرد.دولت علیرغم منابع نسبتا محدود مالی احساس نیاز به ادغام در اقتصاد جهانی نمیکردوآسیب پذیری او کمتر بود.
دومین دوره از زمانی آغاز میشود که دولت میخواست که با خانواده بین المللی تعامل داشته باشد ولی یا راه صحیح آن را نمیدانست ویا آنکه راهها را بر او می بستند.
زیر ساخت ها برای تبدیل یک اقتصاد دولتی وتقریبا نیمه سوسیالیستی به یک جامعه ای با بازار رقابتی و آزاد مهیا نبود.بهر حال نتیجه این میشد که هزینه ها اعم از نظامی و غیر آن افزایش پیداکنند وواردات کالاهای خارجی زیاد شد وآسیب پذیری ها افزون شدند.
در این دوره انزوا طلبی وجود نداشت ولی" منزوی شدن" به ایران تحمیل میشد.سیاسی کردن اقتصاد نیز مزید بر علت شد .
شروع این دوره را شاید بتوان با سیاست مهار دوگانه کلینتون در پایان جنگ ایران و عراق مشخص کرد که با قضایای مطرح شدن تروریسم و با سیاست "محورشیطانی" جرج بوش ادامه یافت .در پی حمله نظامی امریکا و متحدانش به افغانستان و عراق مساله هسته ای ایران سوژه جدیدی شد.
چنین بنظر میرسد که دچار شدن در تله های سیاست خارجی وبین المللی کردن مساله هسته ای ایران از جمله اموری هستند که سیاست خارجی ما را گرفتار کرده است.
ظاهرا مادام که موازنه فیمابین دیگران حل نشود قدمی در راه حل مساله با ما برنخواهند داشت.مانورهای رسانه ای و مصا حبه ای ما هم فقط مسائل خودمان را تسهیل میکند.و موجب میشود که کاسه کوزه ها را سر ما بشکنند.
درحال حاضر ما چه بخواهیم و چه نخواهیم قدرتهای موثر در سیاست خارجی به نفعشان نیست که ما از لاک انزوا بدر آئیم مگر آنکه موقعش برسد و یا امتیازات قابل توجهی بد ست آورند.
6-دولت های مختلف ج.ا از چه امکانات و ابزارهایی برای پیشبرد سیاست خارجی خود برخوردار بوده اند؟
در بادی امرآنچه که بیشتر از نفت وتسلیحات نظامی برای ما امنیت میاورد وبه پیشبرد سیاست خارجی کمک میکند پشتوانه حمایت مردم از حکومت است.
در مرحله دوم یک دستگاه منسجم و کار آمد ودارای قابلیت حرفه ای لازم است که هماهنگ در سیاست خارجی فارغ از خط وخط بازی ها و فرقه گرائی ها که صرفا برای تامین منافع ملی کشور فعالیت کند .
وبالاخره داشتن هدفی واحد و متعالی وهماهنگ در تصمیم سازان سیاست خارجی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی هستند.
بیشترین توفیق را در فراهم کردن مولفه های سه گانه فوق در زمان حضرت امام داشتیم دولتهای آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی واحمدی نژاد هریک بطور نسبی توفیقاتی کم وبیش در سیاست خارجی داشته اند ولی هیچگاه سه مولفه فوق در هیچ یک از دولتها ی مزبور در یک زمان جمع وفراهم نبوده است.
7-سیاست خارجی دولت در شرایطی که با فشار مضاعفی از سوی کشورهای غربی مواجهیم به نوعی به سوی تاثیر گذاردن بیشتر در نقاطی مانند آمریکای لاتین و ارتباط با کشورهایی است که شاید بعضا حتی در منطقه خود هم قدرتی محسوب نمی شوند. فکر می کنید تا چه میزان می توانیم با این سبک شرایط را به نفع خود تغییر دهیم؟
شناخت دوست ودشمن درسیاست خارجی مفید ولازم است ولی از آن واجب تر داشتن ارزیابی دقیق و صحیح از ظرفیت ها و توانی های نیروهای دوست و دشمن است.اشتباه محاسبه ولو ناچیز در این مقولات گاهی نابود کننده است.در سیاست خارجی توانائی تمیز دادن مهم از غیر مهم تاثیر سرنوشت ساز دارد.
در طول تاریخ قدرتهای زیادی بر دنیا و مناطق مختلفه آن حکم روائی کرده اند.یک عاقبت محتوم ومشترک برای همه رقم زده شده است و آن اینکه هر یک بدلیل و بهانه های متفاوتی از اریکه قدرت بزیر آمده اند. دلائل سقوط وبهانه ها اگرچه متفاوتند ولی همه در یک علت وخصیصه مشترک بوده اند وآن اینکه در ارزیابی دقیق خودی و دشمن دچار اشتباه استراتژیک شده اند.
8-یکی از مسائلی که بخصوص در دولت نهم مطرح شد بحث نگاه به شرق بود. دیپلماسی نگاه به شرق تا چه میزان توانسته منافع ملی ما را تامین کند؟
این اصطلاح در ادبیات سیاست خارجی در دهه 60 و70 ابتدائا توسط "ویلی برانت" و"اگون بار" برای ذوب کردن یخ روابط با شوروی واروپای شرقی وارد شد وبا همان اصطلاح آلمانی آن یعنی"اوست پولیتیک" معروف شد.در جمهوری اسلامی دیپلماسی نگرش به شرق بمعنای اخص ومتفاوت با تز ویلی برانت از زمان اقای رفسنجانی مطرح بود وابتدا ایشان این مساله را در دیدار با اقای ناراسیمها رائو نخست وزیر هند بصورت رسمی در تهران مطرح کردند.
بهر حال طبیعی است که هر دولت تعبیر وبرداشت خود را از نگرش به شرق داشته باشد.
درک این معنا مفید است که اگر دولتی در یک تصمیم گیری مرتبط با سیستم امنیت جمعی سیاست و رای خاصی دارد این خط مشی لزوما ارتباط مستقیم با گشودن بی حساب دروازه های تجاری وگمرکی به روی بنجل های انان که فقط منافع سوداگران و دلالان را تامین میکند نیست.انها در این رای چشم انداز های گسترده تری میبینند.
لاجرم سیاست خارجی جمهوری اسلامی به حسب ضرورت با قدرت های غیر غربی نظیر روسیه و چین و حتی هند وافریقای جنوبی و امریکای جنوبی تعامل بیشتری یافته است.وچون این کشورها همسوئی در دغدغه های امنیتی با ما ندارند تعامل آنان بیشتر جنبه چپاول تجاری یافته است.
منافع ملی وقتی تامین میشود که تولید یک کشور بالا رود و دولتها برای تولیدات داخلی بازار خارجی بیابند.وگرنه این سیاست که نفت بفروشیم واز شرق عروسک وشکلات بیاوریم تعبیر بسیار معوجی از سیاست نگرش به شرق بدست میدهد.
9-یکی از انتقاداتی که گاهی از دستگاه دیپلماسی کشور انجام می شود به حاشیه رفتن وزارت خارجه در بحث هایی است که حوزه تخصصی وزارت خارجه محسوب می شود. این انتقاد به نظر شما درست است؟
این عارضه تنها مختص وزارت خارجه نیست. اگر فی المثل وزارت صنایع هم از عهده کارهای حوزه تخصصی خود بر نیاید بتدریج امر صنعت با توجیهات بظاهر منطقی متولیان دیگری پیدا میکند ووزیر صنایع با حفظ مزایای قانونی و پرستیژی پست وزارت به حاشیه رانده میشود.
پست های وزارت خارجه نوعا بر مبنای اقتضائات حرفه ای وقابلیت ها توزیع نمیشوند وبعضا محلی برای برخوردار کردن خودی ها از مزایای سفر و دلار شده است.
مادام که در بر این پاشنه بچرخد و افراد در پست ها از مصادیق "وضع شیئ در غیر ما وضع له "باشند اوضاع بر همین منوال خواهد بود.
10-نقش وزارت امور خارجه در بحران های منطقه ای و جهانی چگونه باید باشد و آیا وزارت خارجه تاکنون توانسته این نقش رل ایفاکند؟ ( لطفا مثال بزنید)
در سوال قبلی شما گفتم که داشتن ارزیابی صحیح و دقیق از قدرت و توانائی خودی ودشمن تعریف شده بسیار مهم است.
با معیارها و تعاریف "مورگنتائی"از قدرت ما یک قدرت جهانی نیستیم اگرچه از نظر ایدئولوژیک حرفهای متفاوتی داریم.
اساسا ماموریت و وظیفه وزارت امورخارجه ها این نیست که بحران های منطقه ای وجهانی را حل وفصل کند.وظیفه او آن است که تهدید ها برعلیه امنیت خارجی ومنافع ملی کشورش به حد اقل ممکن برساند واز فرصت ها برای افزایش دوستان و متحدان سود بجوید وبستر سازی بکند تا رفاه اقتصادی مردمش در رابطه با کشورهای دیگر تامین شود.البته که در انجام چنین وظایفی گاهی ممکن است در حل بحران ها و چه بسا ایجاد آن نقش داشته باشد. ولی نقش داشتن مستلزم یک دستگاه کار آمد و ملاحظات دیگری است که فکر میکنم در سوال قبلی شما به آن پاسخ داده شد.
11-پرونده ایران در 1+5 تاکنون با وتوی چینی ها و مخالفت آنها با اعمال تحریم های جدید علیه تهران مواجه است. فکر می کنید چینی ها این روند را ادامه می دهند یا آنها هم درنهایت تسلیم خواسته های غرب می شوند؟ ( منافع آنها در تحریم است یا نه؟)
اینکه چینی ها ویا هرقدرت دارنده حق وتو بخاطر دلسوزی برای ما از حق وتو استفاده کنند بیش از آنکه ارزیابی خردمندانه باشد یک ساده اندیشی آماتوری است.ضمن اینکه من نشنیده ام که چینی ها قطعنامه ای بر علیه ما را وتو کرده باشند.
البته در تماسها ولابی کردن ها با تحریم بیشتر واز جمله بازی با صدور نفت چینی ها نمیتوانند موافق باشند.اقتصاد در حال شکوفائی چین به انرژی با ثبات نیاز دارد وریسک ایجاد تنش در چنین بازاری با منافع متصوره از تحریم از نظر چینی ها متناسب نیست بویژه اگر منافع تجاری و غیرتجاری دیگر را در کنار ان لحاظ کنیم داعی وانگیزه خاصی برای انکه غیر از این عمل کنند بچشم نمیخورد.
در مورد اینکه آیا چینی ها در نهایت تسلیم خواسته های غرب خواهند شد ویا نه ؟این بستگی به قابلیت ترغیب کردن غربی ها دارد.حتما شما داستان محاوره "برناردشاو" با ملکه انگلیس را شنیده اید.در سیاست هم همه یک جور عمل میکنند فقط نرخ ها فرق میکنند.
12-فکر می کنید در شرایط کنونی چگونه می شود پرونده هسته ای را بهتر مدیریت کرد که آسیب های کمتری هم ببینیم؟( لطفا پیشنهاد خود را به طور مشخص بیان کنید)
بعضی ازدوستان در مقطعی بگونه دیگری مدیریت کردند که آسیب ها کمتر شوند ومقبول و مطبوع طبع واقع نگردید
چهارشنبه 28 بهمن 1388 14:45