روسیه واقعیتی مهم در مرزهای شمالی ماست. به لحاظ تاریخی ما هم در دوران اتحاد جماهیر شوروی و هم در دوران پس از فروپاشی شوروی توانسته ایم با این قدرت جهانی در مرزهای شمالی کشورمان بر اساس زمینههای مشترک روابط و مناسبات دوجانبه مان را شکل دهیم. مهم ترین اتفاق تاریخی در مناسبات ایران و روسیه بعد از انقلاب به وقوع پیوست در سفر ریس اسبق مجلس ایران رخ داد. بخش عمده ای از مفاد همکاریهای دوجانبه ایران و روسیه در پس از انقلاب به آن سفر مربوط میشود. تجربه ای که با روسیه یلتسین، روسیه پوتین و روسیه مدودوف داشتیم نشان میدهد با این که ما در بسیاری از مسائل ما با روسها مشترکات فراوانی در مسائل بین المللی داریم. در مسائل تروریزم، حقوق بشر، مواد مخدر و امنیت منطقه ای و مباحث منطقه ای انرژی تا حد زیادی همفکری و مواضع مشترک داریم و می توانستیم در یک مسیر استراتژیک حرکت کنیم و راهمان را تنظیم کنیم. ولی به دلایلی این مهم میسر نشد. در این سالها ما با روسیه دارای مراودات اطلاعاتی و نظامیبوده ایم، مناسبات سیاسی و منطقه ای خوبی داشته ایم، مناسبات اقتصادی و همکاریهای تکنولوژیک ما نیز وضعیت خوبی داشته است. ولی با همه این فرصتها، روسها از ظرفیت استراتژیک در مناسبات نخواسته و یا نتوانسته اند بهره لازم ببرند.
با این وجود اگر در آسیای مرکزی و خاورمیانه با توجه به ظرفیت استراتژیکی که داریم ما توانسته بودیم مطالبات خود را نقد کنیم قادر بودیم در مناسبات با روسیه بهره بیشتری بگیریم. من علیرغم این که معتقد به توسعه روابط با روسیه هستم اما به نظر میرسد سهم عمده مناسبات ایران و روسیه به تنظیم مناسبات ایران و غرب بر میگردد. چرا که سیاست خارجی ما فاقد پویایی و معیارهای تشخیص است و آنها هم از کارت ایران با غرب استفاده کرده وامتیاز گرفته اند. اگر چه روسیه هم از ظرفیتهای مناسبی در فضای خود برخوردار است اما هرچه قدر هم تلاش شود که حوزههای جدید در سیاست خارجی ایران تعریف شود، وقتی عقل مشاطه ایرانی اینک به خوبی ارزیابی میکند و در مییابد که وزن، اندازه، تجربه و تکنولوژی که غرب داشته است با روسیه قابل مقایسه نبوده است. بنابراین این موضوع به نگاه سیاست خارجی ما به غرب برمیگردد و این که میخواهیم با چه نگاهی با این موضوع مواجه شویم. تا زمانی که مناسبات ایران وغرب تنظیم نشود، نمیتوان تعریفی جدی از مناسبات ایران و روسیه نیز تلقی کرد.
به لحاظ تاریخی نیز یک نگاه تلخی در نگاه قاطبه ایرانیان به روسیه وجود دارد. در ذهن ایرانیان دو کشور هستند که به لحاظ تاریخی دارای نگاه منفی نسبت به آنها وجود دارد. انگلستان به دلیل نفوذ و دخالتهایی که در صحنه داخلی ایران داشته است و روسیه به دلیل اینکه بخشهای جدی از سرزمینهای ایران را جدا کرده است. مردم ایران ذهن تاریخی دارند و این ذهن تاریخی از بین نرفته است. تجربه تاریخی ما از تعامل با روسیه نشان میدهد که روسها فطن و زیرک هستند و همواره از روابط با ایران سود برده اند. در حال حاضر نیز همین گونه است. روسها به مناسبات با ایران نگاه استراتژیک ندارند. روسیه با نگاه استراتژیک به سوریه نگاه میکند و با مسائل آن برخورد میکنند. آنها حتی حاضرند با ترکیه بر اساس نگاه استراتژیک وارد تعامل شوند ولی به دلیل تعارضات قومی، مذهبی و تاریخی که بین ایران و روسیه وجود دارد، نمیتوانند با ایران مناسبات استراتژیک داشته باشند. بنابراین نگاه روسیه به ایران نگاهی استراتژیک نیست، بلکه نگاهی تاکتیکی است. روسیه همواره با کارت ایران در مناسبات بین المللی استفاده کرده است. درحالی که ما همواره صحبت از مناسبات استراتژیک با روسیه میکنیم، چنین رویدادی محقق نشده است. در همه این سالها در هیچ جا شاهد این نیستیم که یک مقام روسی سخن از رابطه استراتژیک با ایران به میان بیاورد. در حالی که مقامات ایران به طور مداوم از مناسبات ایران و استراتژیک ایران و روسیه سخن میگویند. آنها نگاه تاکتیکی به ایران دارند. سفر پوتین به ایران هم با همین نگاه تاکتیکی صورت گرفت. او از ایران به عنوان یک ابزار و کارت در موضوع سپر دفاع موشکی و در تعامل با غرب استفاده کرد. او بهره خود را از این رابطه در همان بدو سفر به ایران گرفت. البته سفر پوتین در آن مقطع برای ما اهمیت داشت و اتفاق تاریخی در سیاست خارجی ما محسوب میشود. اما بیش از آن که این سفر برای ما اهمیت داشته باشد و ما احتیاج به این سفر داشته باشیم، روسها به این سفر نیاز داشتند و توانستند از این سفر استفاده لازم را در مناسبات خود با غرب ببرند. روسیه به لحاظ تاریخی نشان داده است که یک همسایه جدی و فعال هست ولی کشور و همپیمانی که بتوان بر آن اعتماد و ریسک کرد نیست. اگرچه سوریه توانست با ریسک بر حمایت روسیه کار خود را پیش ببرد، اما ایران نمیتواند به چنین کاری دست بزند. چرا که روسها همواره اولویتهای خود را دنبال میکنند و نشان داده اند که پایداری در مواضع خود ندارند.
در هر حال، در حال حاضر ما چند مسئله جدی با روسیه داریم که تا این مسائل با روسها حل نشود، نمیتوان از اتفاق جدیدی در روابط دوجانبه سخن گفت. یکی بحث اس 300 است که به موضوع اختلاف ایران و روسیه تبدیل شده است. اگر ما به همکاری بیش از همکاری تاکتیکی با روسیه معتقد هستیم نبایستی این پرونده را در قالب پروندههای اختلاف بین المللی مطرح میکردیم و پیگیری کنیم. بلکه ما بایستی در مناسبات دوجانبه خود این مسائل را با دیپلماسی فعال حل میکردیم. مسئله دیگر در روابط ما با روسیه مسئله نیروگاه اتمیبوشهر است که همچنان بلاتکیف مانده است. افکار عمومیما به این موضوع بسیار حساس است و باید به سرانجام برسد.در مورد پیشنهاد اتمیروسیه نیز باید به روشن شود که آیا روسها در این پیشنهادات خود با غرب و به خصوص آمریکا هماهنگ کرده اند؟ آیا آژانس بین المللی اتمیبا این پیشنهاد موافق است؟ بنابراین تا این ابهامات حل نشود نمیتوان افقی از مناسبات استراتژیک با روسیه دید.
با این حال، چنانچه این ابهامات رفع شود میتوان بر زمینههای مشترک در مناسبات دوجانبه سرمایه گذاری کرد. ما در بسیاری از مناطق از افغانستان و تاجیکستان و قره باغ گرفته تا بالکان و خاورمیانه، با روسها دارای همکاری و یا رقابت هستیم. جنبشها و حرکتهای که اخیرا در منطقه به وقوع پیوسته است زمینه مناسبی است که میتواند فضای همکاری ما با روسیه را ایجاد کند و منافع مشترک دو جانبه را دنبال کرد