شادروان دکتر حسن حبیبی به سوی معبود و خالق هستی شتافت. او خدمتگذار واقعی ملک و ملت ایران بود و همواره در راه خدا وانسانیت گام بر می داشت. زنده یاد حبیبی شخصیت نام آشنای تاریخ معاصر ایران است که نام اوازه و شهرت او به نیک نامی و تعهد وتدین امیخته است. بی تردید شناخت و بررسی پیرامون شخصیت چند وجهی و چند بعدی این انسان شریف ضروری است ، به ویژه برای خیل کثیر از جوانان و دانش پژوهان که در پی شناخت و کشف الگو های مناسب برای خود و جامعه هستند. البته برای کسانی که آن بزرگوار را از نزدیک درک کرده اند و با روحیات و سکنات و شخصیت مرحوم دکتر حبیبی اشنایی داشتند به خوبی می دانند که این رادمرد مصداق کسانی است که در هر قول و فعلی فقط خدای خالق هستی را از نظر میگذراند و در تمام حال واحوال خویش با تمسک به اهل بیت راه و مرام ایشان را طلب میکنند.
در فرازی از دعا و زیارت شریف جامعه، اهل ایمان و یقین این ندبه و مناجات را میخوانند: "معکم معکم لا مع غیرکم." مفهوم این فراز از مناجات این است با ما با شماییم با شماییم نه با غیر و راه شما و حقیقتاً جوهره فکر وشالوده ذهن این بزرگ انسان خود ازموده بر این راه و راهبرد متعالی شکل گرفته بود.
دکتر حسن حبیبی دانشمندی محقق ،سیاستمداری نام دار و خوشنام و همچنین دولتمردی حکیم و متدین و پرهیزگار بود و طی زندگی پر بارش نشان داد چه در ردا ولباس دانش و آکادمیک و یا کلاه دولتمردی، همواره خرقه دوریشی بر تن داشت و مامن و محل مراجعه بسیاری از مردم بود. او در واقع خدمت به خلق را عین عبادت میدانست. حسن حبیبی آرمانی مقدس داشت و از عنفوان جوانی با آرزوی اعتلای اسلام و ایران راه و مسیر زندگی خود را انتخاب کرد.
در روزهای سخت و دشوار انقلاب و نهضت اسلامی همه هستی و نیستی خود را به پای انقلاب کبیر اسلام در ایران گذاشت. کارنامه زندگی هفتاد و پنج ساله شادروان حبیبی که بیش از شش دهه فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به همراه دارد، تلاش بی تکلف و خدمات خالصانه آن هم بی توقع از مضامین ناگفته و نانوشته زندگی اشکار و پنهان ایشان است که نه تنها در همه دوره ها با فضیلت ایمانی و انسانی آمیخته و آموخته بوده ، بلکه هیچ نقطه ضعف و یا انحرافی در متن حاشیه این زندگی ارزشمند نمی توان یافت.
در هنگامه و اوج حرکت های ایده الیستی و ایدئولوژیک دهه های سی وچهل و پنجاه، بنیاد چالش های فکری و صف بندی های اعتقادی و التقاطی شکل جدیدی به خود گرفته بود و بیداد می کرد و شعارهای آسمان کوب مردم فریب ، تهدید جدی ایمان و باور های جوانان روزگار شده بود. شادروان دکتر حسن حبیبی با شناخت کامل از معارف دینی و برگرفته از روح اعتدالی و خطی مبتنی بر استراتژی نهضت امام خمینی را انتخاب کرده بود و در قامت روشنفکر مسلمان و همچون دیگر اصحاب انقلاب چون شهید دکتر چمران و مرحوم نخشب ،پایه گذاران هسته ها و نطفه های سازمان یافته انجمن ها وکانون ها و مؤسسات دینی واسلامی در امریکا و اروپا شدند.
وقتی به چیستی و چرایی و علت این همه موفقیت دکتر حبیبی می اندیشیم، ریشه همه این توفیقات را در تربیت و شاکله باور های اعتقادی دوران نوجوانی وی بایست جست و جو کنیم.
حسن حبیبی در خانواده ای مذهبی و خادم اهل بیت در جنوب شهر تهران متولد شد. خاندان او همواره در ترویج معارف اهل بیت و رشد فرهنگ اسلامی حضوری جدی داشتند. برخی عالمان نامدار تهران چون آیت الله مجتهدی تهرانی و آیت الله آقا شیخ جعفر خندق آبادی نسبت نسبی نزدیک با ایشان داشتند. نکته مهم دوران شکل گیری شادروان حبیبی این جا است که در معاشرت و ممارست با بزرگان و مشارکت در درس های اخلاقی و اعتقادی بزرگان اخلاق و ادب چون عارف صمدانی، اقا شیخ مرتضی زاهد و آیت الله آقا میرزا عبد العلی تهرانی ، اصول عقائد و باورهای دینی ایشان شکل گرفت و هویت دینی پشتوانه باور های اعتقادی ایشان گشت. بی تردید استحکام مبانی فکری و اعتقادی زنده یاد دکتر حبیبی ریشه در شناخت معارف اخلاقی و دینی ایشان داشت. در هنگامه مجادلات فکری و مباحث ایدئولوژیک در عصر جنبش ها و نهضت های سیاسی مکاتب چپ ومادی و بعضاً الحادی، دکتر حبیبی با چشمان تیز بین و قدرت تشخیص سره از ناسره ،خیل کثیری از جوانان را چه در داخل و چه در خارج از کشور آگاهی بخشید و آنان را نسبت به وظایف و معارف عمیق و پر مایه دینی آگاه و هشیار می ساخت، یکی از دغدغده های جدی دکتر حبیبی تأکید بر بارورشدن مبانی اعتقادی و ارتقاء بینش دینی نسل جوان بود. همین نکته نقطه عطف تمایز و تفاوت ایشان با دیگرروشنفکران هم عصر خویش بود که تبلور این امر مهم را بایست در تشخیص دین داری و پایبندی و پرهیزگاری آن بزرگوار دانست.
دکتر حبیبی را بایست روشنفکری آزاده و آزاد اندیش با جهان بینی مترقیانه و مسولیت پذیر که دارای هدف و رسالت اجتماعی بود تلقی کرد. آن هنگام که محیط مخوف شاهنشاهی تنگ و درد آور بود و خیل عظیمی از بهترین سرمایه های علمی که آرمان استقلال و پیشرفت ایران را داشتند جلای وطن و بسیاری از ایشان در آمریکا و اروپا رحل اقامت افکندند، چند دهه قبل اوج نفوذ و جذب مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و مکتب های چپ و روشنفکری دامی بر سر راه جوانان مسلمان و بی پناه بود. دانشگاه ها وکافه ها و انجمن ها محل بحث و جدل روشنفکران و دانشجویان بود. کنفدراسیونی ها و امثالهم درست در همان هنگام به شکار نسل پر جوش خروش می پرداختند، عمده ایی از روشنفکران تحصیل کرده در غرب تحت تأثیر این منازعات و عدم برخورداری از هویت دینی راه انحراف و التقاط را پیشه کردند. برخی قربانی حرکت ها و جنبش های مسلحانه و برخی دگر در دام ماجرای روشنفکری منهای دین گرفتار شده بودند. در فرانسه ایی که لائیسیته ایدئولوژی غالب نظام اجتماعی و سیاسی جامعه بود و از پس صد ها سال جنگها و ستیزهای قومی ومذهبی، ایدولوژی لائیسیته مبشر و مروج مذهب زدایی در جوامع شده بود و مذهب گریزی اندام اندیشه جوانان موحد را نشانه گرفته بود، امثال دکتر حبیبی و دکتر جواد حدیدی مرحوم بسیاری از روشنفکران معتقد و مقلد امام خمینی و دیگران با قرائت ایمانی پناهگاه خیل کثیری از فعالان اجتماعی وسیاسی شدند. درست در همان هنگام که شبه روشنفکران غرق در ادبیات دوبووا ، سارتر و دیگران شده بودند، دکتر حبیبی با تلاش صادقانه آزاد مردانه به استحکام باور های دینی جوانان می پرداخت.
او مقلد و مرید صادق امام خمینی بود برای وی هیچ چیز و هیچ کس به اندازه اهداف منیع انقلاب و شخص امام خمینی مفهوم نداشت. به همین دلیل است که تحزب را رد کرد و راه خدمت اگاهانه به آحاد مردم را برگزید. ابعاد زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان چه پیش و چه پس از انقلاب با یک چنین هویت و باورهایی سامان گرفته بود از ان هنگام که دانشجوی فعال سیاسی دانشگاه تهران در نهضت ملی نفت بود تا آن زمانی که در نوستالژی زندگی غرب گرفتار آمده بود و آن هنگام که به عنوان یکی از پیشگامان نهضت أمام خمینی در اروپا محل مراجعه خیل کثیر از حواریون امام قرار داشت تا آن زمان که برگزیده امام خمینی رحمت الله علیه در شورای انقلاب و واضع اصلی قانون اساسی بود و در تمام مسؤلیت های ملی و مختلفی که داشت همواره با یک هدف مقدس و آن هم استقلال و توسعه و آبادانی و ارتقاء سطح بینش و دانش مردم گام بر می داشت. دکتر حبیبی دارای وجاهت ویژه ای بود. مسولیت و قدرت بوی اعتبار نمی داد بل هم او بود که به مسولیت ها هویت و اعتبار خاصی می بخشید. برخی انسان ها به مدد ضمیر پاک خود ورای جدول بندی های صوری و سیاسی به خدمت خلق در می آیند و مظهر وحدت محبت و دوستی همبستگی ملت ها می شوند. دکتر حبیبی عزیز مصداق عینی و سمبل یک چنین شخصیت های نادری است که از وجودش خیر خواهی و اتحاد مردم و محبت تألیف قلوب انسانی ساتع می گشت.
حسن حبیبی شناسنامه تاریخ بیداری روشنفکران مسلمان و متعهد و مسولیت پذیر معاصر و با فعل وقول خویش بر قله معارف ایمانی و انسانی نشسته بود. نام او با نام انقلاب و همه کنشگران دلسوز و واقعی مردم پیوند خورده است. او خود ومنزلت و جایگاه خودش را خوب شناخته بود و به همین جهت است که از او یک انسان چند وجهی و با ارمان ها و اهداف بسیاری بلند و منیع پدید آورده بود.
دامنه خدمات ایشان را باید در یاد نامه ایشان بگویند و بنویسند. ولی آن چه لازم میدانم بیان نمایم تلاش ماندگار ایشان بر اعتلای فرهنگ و اندیشه است. نخست خدمات شایسته ایشان به فرهنگستان زبان ادبیات فارسی است. پس از پیروزی انقلاب به ویژه در هنگام مسولیت به عنوان معاون اول ریس جمهور در سه دوره متوالی توسعه کمی وکیفی فرهنگستان ها به ویژه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی مشحون از آثار و مآثر این مرد بزرگ است. درست در هنگام جهل فکری و عدم شناخت عده ایی نا آگاه از مواریث نامدار ادب فارسی همچون حکیم أبوالقاسم فردوسی ایشان با همت وصف ناپذیر خود هزاره فردوسی را در قالب گنگره ایی جهانی و با شکوه و عمق کیفی وکمی بر گزار کرد و فردوسی شناسی را به عنوان محمل تکریم زبان فارسی و پشتوانه هویت ملی و وحدت ملی و اساس حکمت عقلی ونقلی زبان فارسی معرفی و عرضه کرد و ادبیات فارسی را از مهجوری خارج ساخت و خدمت دوم و عظیم دیگر وی که در کنار مسولیت های کلان ملی و حکومتی بود توجه جدی به میراث ماندگار و مکتوب داشت. بسیاری از موزه ها وکتابخانه های کلان کشور احیاء و توسعه پیدا کردند. شکل گیری موزه قران کریم تجلی عینی باور این مرد بزرگ بود. پاسداری از میراث مکتوب و توجه به بسیاری از ابنیه تاریخی که سند اشکار تاریخ و تمدن اسلام و ایران است از همت بلند و تلاش سترگ ایشان ساخته شد.
دست آخر در کنار همه کارها و دشواری های حکومتی، کمر همت در احیای ایران شناسی بست. ایران شناسی سالها مهجور مانده بود. در آن سوی آب ها چند جریان و مکتب فکری در دنیا مدعی ایران شناسی شده بودند. همانگونه که برخی شرق شناسان از غفلت متفکران مشرق زمین، شرق شناسی را با قرائت استعماری تحریف و تاویل و تفسیر میکردند، جهان ایرانی معارف نا شناخته و ناگفته ای در درون خود دارد. متاسفانه در میان اهل تصمیم و دولت اراده ای مبنی بر ایران شناسی واقعی نبود و این غفلت دستمایه برخی با اغراض و نیات مختلف شد تا عده ایی قرائت آرکایستی و باستان گرایی به پدیده ایران شناسی اقدام نمایند، چنان که دوره شکوفای اسلامی از تاریخ وتمدن ایران را حذف کردند که حتی مورد اعتراض جمعی از خودشان نیز می شد. در این مرحله شادروان دکتر حبیبی با درک دقیق از موضوع مهم ایران شناسی، نهاد ایران شناسی را بنا نهاد. بی تردید این نهاد علمی پژوهشی یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی ایران عزیز است و صدها محصول پژوهشی هم اینک از این مجموعه فکری تولید و به ساحت علم ودانش تقدیم شده است. باور شادروان دکتر حبیبی این بود که ایران امروز ایران گذشته نیست. ایران امروز در امتزاج دین ودولت و تمدن و تاریخ وفرهنگ بایست باز خوانی شود. ایران امروز فراتر از مرزهای جغرافیای سیاسی نفوذ سیاسی و فرهنگی دارد. ایران امروز در گستره تمدن ایرانی تعریف می شود که ژئوپولتیک تشیع و هویت اسلام عقلانی و اسلام انقلابی در آن شکل گرفته است. در مسیر تاریخ و تمدن متفکران ایران، موثرترین معماران تاریخ فکر و فرهنگ در جهان اسلام و مشرق زمین بوده اند. دکتر حبیبی باور داشت تمدن ایران زمانی با معارف اسلام و عرفان پیوند خورد که توانست اقالیم اندیشه در نوردد. ایشان به تاثیر و تاثر متقابل در تمدن ایران اسلامی اشاره داشت. و ان را رمز ماندگاری و پویایی فرهنگ ایران واسلام می دانست.
اکنون دکتر حبیبی در میان ما نیست و فقدان او ثلمه ایی بر ایران و اسلام است. ولی او همیشه حیات دارد. بشارت قرآن کریم در آن است که مردان بزرگ و انانی که در راه خدا وانسانیت مجاهده می کنند همیشه زنده اند و نزد خدای بزرگ روزی و روزگار خود را می گذارنند.