منطقه ما به رغم مانایی تاریخش، نا آشنا، غریب، پیچیده و پُر مسئله است. دنیای خارج از آن، بدان وابسته، اما در شناخت آن کم دانش مانده است. دنیای درون آن نیز، صرفنظر از تنیدگیها و پیوست هایش که برای خود خاستگاهی کهن دارد، در درک درونی برای تعاملی سازنده ناتوان مانده است. حقیقت این نکات و اشارات در چیست و ریشه در کجا دارد؟
این بنیادی ترین پرسشی بود که ذهن ما را طی دو دهه تلاش در شناخت تاریخ منطقه، اعم از جهان ایرانیش یا محیط هندی آن، قلمرو عربش یا جغرافیای ترک پراکنده اش، به خود معطوف داشته بود. سفرهای بی شمار، گفتگوهای کم و بیش سخت، اما پُر نتیجه، لحظاتی شیرین که با گذر ایام و گسترش خشونت در منطقه، خاطرات تلخی را از یادبود دیدارها برجای گذاشت و ... جملگی ما را برآن داشت فارغ از ترتیبات مرسوم و ادبیات رایج به تکاپو برای شناختی از درون منطقه برآئیم، بشناسیم و بشناسانیم.
«منطقه ما»، قلمرویی بهم پیوسته از اقوام و طوایفی است که تنوع آنها بر زیبایی آن افزوده است. با این همه، اگر نظامی درون منطقه ای در پی بلوغ اندیشه ها شکل نگیرد، بیم از آن است که این تنوع بهم تنیده اسباب تزاحمات سختی را به دنبال آورد. نزاعات نژادی، قومی، مذهبی، دینی، طائفی، حتی محلی و زبانی همگی در این جغرافیا آزموده شده و شوربختانه نتایج تلخی را بر جای نهاده اند. گاه سطح اینگونه جدالها به تقابل در عرصه ژئوپلتیک کشانده شده، و گاه در وجه تمدنی نیز چهره کریه خود را به تاریخ مشترک ما نمایانده است.
برای گذر از این دشواریها، راه حل چه باید باشد؟
برآورد ما آن بود که ایجاد «یک شبکه درون منطقه ای» از عناصری که توان ساخت جامعه و محیط خود را دارند، بهمراه رهگیری «تاثیر قدرت جذاب» یا همان عناصر کاریزماتیک شخصیتهایی که تاریخ مدرن ما را ساخته و می سازند، می تواند «قدم نخستین» در مسیر «همگرایی درون منطقه ای» باشد.
شناخت از «حال کنونی خود و پیرامونیان ما» اجازه می دهد آنها را درک کنیم، با آنها رابطه برقرار کنیم و سرانجام فکر خود را با آنها به اشتراک گذاریم. در نتیجه، جامعه ای بسازیم که اصل توجه به «سرنوشت جمعی» بر آن حاکم شود. نیل به این هدف به شناخت نیاز داشت، از این رو «بانک رجال خاورمیانه» کوششی است برای پیمودن این مسیر و افزایش خرد جمعی ما و پیرامونیان خود.
آنگونه که از کارکرد سایت دریافت می شود، یافتن پیشینه تنها هدفگذاری برای رسیدن به این مقصود نبوده است، بلکه شناخت دنباله ها و رابطه ها و فصل مشترک گرفتن از انها است که می تواند راز پیچیدگی های تاریخی منطقه ما را بگشاید. لذا، کوشش ما بر آن شالوده بنا نهاده شد بلکه این امر تحقق یابد.
در این مسیر دوستانی جوان و دانشمند، از درون منطقه ما را در تحقق این آرمان دستگیری نمودند که شایسته است یادرَس همراهی و همدلی آنها بمانیم و مسئلت نمائیم که بر این این حلقه همدلی افزوده شود و بار آن بیش از پیش سنگینی نماید.
· منطقه ما،محیطی ایرانی، عربی، ترکی و هندی است و به گواهی تاریخ،هرگاه که میان این عناصر « مفاهمه» برقرار بوده،بر اثر آرامش حاصل از آن،تمدن و فرهنگ، و سپس اقتصاد و تجارت رونق چشمگیر گرفته است. در برابر،رقابت موجب نزاع و تصادم شده و زمینه را برای کشمکش های عنیف هموار کرده است. در تاریخ نزدیک به روزگار ما،تحولات ناخواسته در این منطقه،مانند جنگ اول جهانی، بیش از همه بر جغرافیای سیاسی پیرامون ما تأثیر نهاد: ملتهایی شکل گرفتند که به رغم همه یگانگی ها و تنیدگیهای اجتماعیاز هم دور ماندند.
· تاریخ یک قرن اخیر خاورمیانه نشان داده که نامناسب ترین روند در مسیر ثبات این منطقه رویکردهای قومی و ملی گرایانه افراطی بوده است. این وضعیت نامتعادل، طی دهه های اخیر و با تشکیل نظام های سیاسی مبتنی بر باورهای ملّیگرایانه و سپس رشد شووینیسم،صورتی تازه به خود گرفت و چالشهای متعدد در سرزمینهای پیرامونی ما سر باز کردند. اقلیم هایی که در درون خود همبستگی میان اجزاء را استوار کرده بودند،با مرزبندی ها و مفاهیم جدید،دچار گسیختگی و دگرگونی شدند.
· عواملی چون دورافتادگی و جدایی فرهنگی مانع از آن شد تا شالوده یک نظام منطقهای متعامل شکل گیرد. افراط گرایی دینی که به جدال طائفی می انجامد هم یکی از معضلات اساسی در منطقه ما بوده که ایجاب می کند در قالب یک همکاری درون منطقه ای بر این موانع فائق شده و بر بحرانهای بَرساخته بیگانگان فائق گردیم.
· محیط ژئو پلتیک ایران گستره ای وسیعی است، ایران هم تاثیر تاریخی دارد، هم تاثیر زبانی، هم تاثیرات مذهبی و فرهنگی و حتی تاثیرات قومی. هنر ما شناسایی این عقبه ها و تدوین برنامه کاری برای ارتباطی جامع در درون منطقه، به گونه ای است که این ویژگیها در روند «حرکت برنامه ای ما» تداخل پیدا نکنند و اسباب تزاحم را فراهم آورند.
· ما در میان کردهای منطقه هم نژادیم، اما الزاما با همه آنها هم مذهب نیستیم. در میان شیعیان آذری، یا عرب چه در عراق و بحرین و احساء، و حتی هزاره جات افغانستان هم مذهبیم اما هم نژاد نیستیم. با ترکهای ترکیه همبستگی تمدنی و فرهنگی، و نیز پیوستگی مضامین زبانی و ادبی داریم اما نه با همه آنها مذهبیم و نه هم نژاد. پس با اشاره به این مثالها می توان گفت که تدوین یک برنامه چقدر ظرافت، دقت و شناخت می خواهد. شما باید بر عمق مناسبات و تاریخی خود با این منطقه وقوف داشته باشید تا اگر خواستید برنامه ای را اجرا کنید لااقل بخشی از این محیط ژئو پلتیک درباره ادبیات، روشها و نتایج آن گلایه مند نگردند. اما اینکه اولویت ما کجاست؟ به باورم با توجه به شرایط کنونی، منطقه پیرامونی ما اولویت هستند این به معنای آن نیست که بقیه را نادیده انگاریم. کلیدهای ما در شرایط کنونی همسایگان و پیوستگان تمدنی ما هستند که اگر آنها را بشناسیم و خود را نیز بدانها بشناسانیم، شاهد تحول در عرصه سیاست خارجی منطقه ای خواهیم بود.
· هویت واحد منطقه ای پس از ارتباط نخبگان و لایه های متنوع اجتماعی حاصل خواهد شد. پذیرفتن حق فراگیر همگان توام با رعایت حقوق اقلیت و احترام به تصمیمات اکثریت، در قالب تحقیق و تحلیل منصفانه تاریخ در این جغرافیا قابل تعریف است. تنها شرط لازم و ملزوم آن اینست که جمعی از نخبگانی که در ساخت دنیای درون منطقه ای نقش دارند، به شناختی واقعی از خود دست یابند.
· اگر ما در ظرف منطقه ای خود عمل کنیم، شاهد تغییر نگرش دنیای معاصر به خود خواهیم بود. جهان ما یک محیط مشترک است. بنابراین در دنیای جدید، عضوی از جامعه جهانی را نمی توان منزوی نمود، مصداقش همین تلاش همه جانبه غرب برای منزوی سازی ایران با اعمال سیاستهای تحریمی بوده است، که اگرچه با همه ابزارها سازمان یافت، اما منتج به نتیجه ای که خواستند، نگشت.
· در حقیقت در دنیای جدید نه می توان «سیاست انزواطلبی» پیشه کرد و نه «سیاست منزوی سازی» را اعمال نمود. در این حالت، به همان میزانی که یک طرف در پیشبرد این سیاستها ناکام خواهد ماند، طرف مقابل نیز نمی تواند سرنوشت خود را منفک از مسیر همکاریهای درون منطقه ای و بین المللی شکل دهد.اینجاست که برای نیل به این مقصود باید روشمندانه عمل کرد تا در دنیای جدید حل و هضم نشد و این نیاز به شناخت دیگران به همراه «رویه» ها و «تکنیک» های بین المللی و درک عمیق از محیط و خاستگاه فرهنگی – تاریخی خود دارد.
· به باور بسیاری ایران کنونی بخشی از تمدنی بزرگ است که هم اقتباس کرده و هم تاثیر گذاشته است. در این شرایط ما نماینده تمدن بزرگ اسلامی – ایرانی هستیم که باید با اتکا به عمق استراتژیک - هم به جهات ژئوپلتیک و هم جهات فرهنگی - عمل نمائیم. این یعنی آنکه در ابتدا مناسباتی سامان یافته را باید با حوزه تمدنی خود بنا گذاریم. اگر به این ظرفیت رسیدیم، دیگر تنها یک عضو جامعه دویست و چند کشوری سازمان ملل نخواهیم بود که رای ما هم سنگ رای فلان کشور یا جزیره ده هزار نفری اقیانوس آرام باشد. آن وقت ما یک نظام محوری در جهت دهی همکاریهای درون منطقه ای و بین المللی خواهیم شد که نظر و دیدگاههایش طبیعتا مورد اعتنا واقع شده و بقیه اجزای دنیای جدید به همکاری با آن به دلیل «سرنوشت جمعی» خود نیازمند خواهند شد. این دقیقا یکی از اهداف چنین مجاهدتهایی است که امروز با رونمایی یک بان اطلاعات از نخبگان درون منطقه شاهدش هستیم.
· اگر طرفهای مقابل دریابند که شما دارای نقشی محوری و موثر در جهت دهی به «سرنوشت جمعی» هستید، در بیان خود تجدید نظر می کنند. اینکه اشاره داشتم برخی نمی خواهند ایران ظرفیتهای ژئوپلتیک خود را در دست بگیرد و به صورت پیوسته در تمام دهه های اخیر در تضعیف موقعیت منطقه ای ایران کوشیده اند، تنها به این جهت است که نمی خواهند ایران و حتی برخی از کشورهای مهم دیگر اسلامی منطقه در طی مسیر تاریخی خود کامیاب گردند. زیرا تجربه ببرهای آسیا در چند دهه قبل نشان داد که اگر آهنگ توسعه منطقه ای در قطبی مستعد پیشی بگیرد، اقتصادهای بزرگ باید از سود سرشار خود چشم پوشی کنند.