از جایی ماموریت ندارم
 

-        آقای دکتر ، شما گرچه قبلا سابقه حضور در سیاست داخلی را داشتید اما بیشتر در سیاست خارجی فعال بودید. اما در سال 93 شما در بخش سیاست داخلی بیش تر فعال شده اید. این تغییر وضعیت را چگونه دیدید؟

تصور من این نبود که میدان سیاست در داخل کشور تا این حد مورد توجه نسل جوان است. جوانان به دنبال نقش آفرینی و احیای ظرفیت‌های خودشان هستند. می‌توانم قاطعانه عرض کنم که تجربه بی‌نظیری بود. با این تجربه معنی کار سیاست داخلی را به صورت عینی و ماهوی با گوشت و پوست و خونم درک کردم. هم موافقین و هم مخالفین ، هم منتقدین مجموعه و ‌هم کسانی که نصیحت می‌کردند، ‌مجموعه این برخوردها مبارک است.

 

-        چه چیزی شما را خیلی دلخور کرد و چه چیزی امیدوارتان کرد؟

واقعا چیزی من را دلخور نکرد. برای اینکه در سیاست داخلی همه چیز ممکن است و هیچ چیزی غیرممکن نیست. آمریکایی ها یک ضرب المثل دارند که می گویند  «everything is possible and nothing is impossible ». در سیاست داخلی طبیعی است به اندازه آدم‌هایی که به مجموعه اضافه می شوند به همان تعداد ذهن‌ها متغیر و متفاوت می‌شود.

بنابر این من از چیزی دلخور نیستم. حتی کسانی که تشکیلات ندا را نقد کردند. حتی کسانی که در نقد تشکیلاتی‌شان بی‌انصافی کردند. من ناراحت نشدم ولی استقبال انبوه جوانان برای من خیلی عجیب بود.

در این مدت قریب ١٤ یا ١٥ استان را سر زدم. به صورت منظم سفرهای مختلفی داشتم. انگیزه‌ای که در این مجموعه جوانان دیدم را نمی‌توانم با هیچ چیز مقایسه کنم. بسیار روحیه بالایی دارند. از همه مهمتر اینکه حس می‌کنم این جوانان می‌خواهند فعال باشند منتهی می خواهند در این فعالیتشان حس امنیت داشته باشند. یعنی همه دنبال کار سیاست، فرهنگ ،اقتصاد و علم هستند و در کنارش می‌خواهند پشتوانه‌ای داشته باشند که به مشکلی برخورد نکنند.

اگر مسئولان کشور این موضوع را درک کنند، می فهمند که چه ظرفیت و پتانسیل خفته‌ای در کشور وجود دارد و این موضوع چه اهمیت زیادی دارد. اگر بتوانند گشایش در امور را جدی تلقی و یک مقدار سالبه یه انتفاء موضوع ‌با برخی از مسائل برخورد کنند، در حقیقت یک ظرفیت خفته را احیا کرده اند.

- برخوردی که دو جریان عمده با شما داشتند چطور بود، خصوصا اصلاح طلب‌ها؟

صاقانه باید بگویم که نه فقط دو جریان، بلکه بیشتر از آن وجود داشت. ما هم از خودی مهر و قهر دیدیم و هم از غیر خودی. برخی از خودی‌ها تصورات و توهمات عجیبی داشتند. تصورشان بر این بود که ندا با ماموریت دیگری آمده است. خب، اشتباه کردند چرا که در مسیر کار مواضع و عملکرد ما را دیدند. با اینکه من را می شناختند، روی هویت اصلاح طلبی من هم دچار تردید شدند. در مورد کسی که بالاخره بیش از دو دهه است در صحنه سیاست داخلی و خارجی همیشه مواضع یکسان داشته و نامش همه جا بوده، دچار چنین تردیدی شدند. امیدوارم این تردید آنها حل شده و مشکلات برطرف شود.

در طرف غیرخودی و در میان کسانی که بالاخره رقیب سیاسی ما هستند، هم از سه زاویه با ما برخورد می‌کردند. یک زاویه این بود که احساس می کردند باید ما را به گونه ای مطرح کنند که یک انشقاق و شکافی در صف اصلاحات ایجاد کنند. هر کاری کردند نتوانستند و ما هم نخواستیم و نمی‌خواهیم باعث انفکاک و اختلاف در اصلاحات شویم. یک عده با تشویق‌هایی در پی این بودند که بحث کنند و نظر خاصی را بدهند که مثلا ندا با یک ماموریت جدا سازی آمده است که باز آن هم تاثیر نداشت. یک عده وجود داشتند که می‌گفتند اینها جلد دوم مشارکت و مجاهدین انقلاب هستند. چون به آنها امکان بروز و ظهور نمی‌دهند قصد دارند در چارچوب یک تشکیلات جدید با موقعیت فردی فلانی یک کاری را انجام دهند.

خب! ثم ماذا؟ ما نه مامور بودیم از طرف کسی نه ماموریتی یافتیم. ما راه خودمان را می رویم. برای من این دیدگاه‌های مختلف جالب است. طبیعی است که هر تشکیلاتی یک رویش و ریزشی خواهد داشت. ما تلاش می‌کنیم که بفهمند راه و نظر و فعالیتمان چیست و براساس آن کارمان را انجام خواهیم داد.

 

- از جانب دولت چه برخوردی با شما شد . نحوه تعامل چگونه بود؟

معاون اول دولت آقای جهانگیری با ما بسیار خوب برخورد کرد. وزیر کشور و وزارت اطلاعات به وظایف قانونی‌شان به موقع عمل کردند. بی مهری از جانب دولت ندیدیم. ولی خوب برخی هم از ما خوششان نمی‌آید.

 

- با آقای خاتمی در این سه چهارماهه صحبتی درباره ندا صورت گرفته است؟

با آقای خاتمی خیلی صحبت داشتیم. آقای خاتمی اساسا فراتر از یک حزب و فراتر از نداست. آقای خاتمی موقعیتی به صورت جهانی و فراتر از نقش یک حزب اصلاح طلب دارد. اقای خاتمی دغدغه ها و نگرانی‌های خودش را دارند که مبادا جوانان دچار تندروی و یا کندروی شوند. ولی در مجموع آقای خاتمی از هر تشکل سیاسی حمایت می‌کند، از جمله از ما.

 

- بحثی مطرح شده بود که برخی از اعضای مشارکت به آقای خاتمی اینطور فهمانده بودند که این گروه شاید جای ما را بگیرد و امید بازگشت ما به صحنه سیاست از بین برود. آقای خاتمی تحت تاثیر آنها هست در مورد ندا یا اینکه توضیحات شما کافی بود؟

خیر، فکر نمی‌کنم. آقای خاتمی بزرگ از آن است که تحت تاثیر قرار بگیرد. فضاسازی‌ها و فرافکنی‌های کمی صورت نگرفت. خیلی زیاد هم صورت گرفت. حتی فکت‌های خاصی بردند و نشان دادند و در نهایت ایشان گفتند که حق با خودم بود. ولی طرف مقابل است ، چیزی می گوید و می‌نویسد....

 

- یک خبری بیرون آمد که در واقع آقای بهزاد نبوی از جانب آقای خاتمی مامور شده تا بیاید و با بچه ها ندا صحبت کند و نظراتشان را ببیند چه هست. در واقع یک نوع تقسیم‌ وظایف صورت گرفته و وظایفی به ایشان در مورد شما سپرده شده. این خبر صحت دارد؟

یک شایعه‌ای هم من در این باره شنیدم. اما نه من خودم با آقای نبوی صحبت کردم و نه ایشان با من چنین صحبتی کرده است. آنچه می‌توانم بگویم این است که من آقای بهزاد نبوی را یکی از سیاستمداران واقعی کشور می‌دانم. شاید ما با آقای نبوی اختلاف نظرهای بسیاری هم داشته باشیم، ولی آقای نبوی در تشخیص وقایع سیاسی ایران ذهن بسیار خوبی دارد، ذهنی که عینی است. من با ایشان صحبتی نداشتم و ایشان هم با ما صحبتی نداشته و ارتباطی هم بین ایشان و بچه‌ها ندا ما ندیدیم. احتمال دارد که برخی افراد در جایی آقای نبوی را دیده باشند و یا صحبتی کرده باشند ولی اینکه به صورت سازماندهی شده ارتباطی وجود داشته باشند، خیر. نه ایشان با ما رابطه داشته و نه ما با ایشان رابطه داشتیم و نه ما از جانب آقای نبوی حرف بدی شنیدیم. اتفاقا من شنیدم که آقای نبوی از وجود یک حزب و تشکیلات به نام ندا حمایت کرده و گفته که در مجموع این تشکل‌ها به نفع کشور است. چون استراتژی خاصی در ماجرای حزبی در ایران دارد و در آن استدلال و تجربه خودش، وجود احزابی مثل ندا را هم برای سیاست کشور مفید ارزیابی کرده است.

 

- از جانب اصلاح طلب‌ها هم شورای مشورتی تشکیل شده و هم شورای مشاوران آقای خاتمی. شما در این دو شورا عضو هستید؟

برخی از اعضای ما جزو شورای مشورتی آقای خاتمی هستند. خود من هم جزو شورای مشورتی آقای خاتمی از روز اول بودم. ولی به دلیل کسالت‌هایی که داشتم جلسات را به طور کمابیش شرکت می‌کردم. البته مدتی است که دیگر در جلسات شرکت نمی‌کنم. در واقع بعد از انتخابات ریاست جمهوری شرکت نداشتم و نرفتم. اما دوستان دیگر ما در شورای مشورتی آقای خاتمی حضور دارند. در شورای هماهنگی اصلاحات هم به ما نامه نوشتند و ما هم به آنها پاسخ دادیم. طبیعی است هرجا که هماهنگی و صحبت از کنش یکسان باشد ما کنار آنها هستیم و خواهیم بود.

 

- گویا یک بحثی راجع به آقای خاتمی اخیرا در میان اصلاح طلبان مطرح شده است. شنیده شده که برخی عقیده دارند به دلیل مسائل و محدودیت‌هایی که برای ایشان وجود دارد ، بهتر است نفر اصلی اصلاح طلبان به عنوان فرد مرجع  آقای هاشمی یا عارف باشد، شما چه نظری دارید؟

آقای هاشمی، آقای هاشمی است. اقای خاتمی آقای خاتمی است و آقای روحانی آقای روحانی است. حاج حسن آقا هم حاج‌حسن آقاست. هر کدام از اینها هم به صورت مشخص ویژگی‌های منحصر به فرد خودشان را دارند. من معتقدم که هیچ کدام نمی‌توانند نقش دیگری را ایفا کنند و نقش ویژه و تاریخی آقای هاشمی با آقای خاتمی کاملا جداست. اینگونه مسائل در واقع بیشتر گمانه زنی است که در بستر اصلاحات برخی دوست دارند علاقه‌مندی‌های خودشان را با عنوان فکت رو کنند. خب، بسیاری از این اصلاح طلبان و دوستان ما در جریان سال ٧٨ و مجلس ششم عملکردی داشتند که از حافظه آقای هاشمی دور نرفته است. آقای هاشمی گه گاه با ما که صحبت می‌کند به وقایع آن روزها نیز اشاره می‌کند.

در مجموعه یک همگرایی خوبی صورت گرفته است و باید قدر آن را دانست. نفع این همگرایی را نیز دولت و نظام خواهد برد. برخلاف آنچه که برخی فکر می‌کنند همگرایی بر سر اصلاح‌طلبی باعث خفیف شدن حاکمیت خواهد شد، این طور نیست. حاکمیت و نظام سیاسی ما برخواسته از تکثر آرا و نظرات مختلف است. این یکی از مهمترین واقعیاتی است که ما در حال تجربه آن هستیم و باید به فال نیک گرفت.

اکنون ما این وضعیت را در اصولگرایان به دلیل بحرانی که وجود دارد نمی بینیم. هر کس یک بلندگویی به دست دارد و حرفش را می‌زند. پژواک صدای اصلاح‌طلبان، پژواک منظم‌تری است. آنهم به دلیل همگرایی است که در سطح اصلاحات بین آقایان وجود دارد.

 

- در مورد این همگرایی که می‌فرمایید، حرف آخر را در اصلاح‌طلبان شورای مشورتی آقای خاتمی می‌زند؟

خیر.

- چه کسی حرف آخر را می‌زند؟

شورای مشورتی می‌نشینند و به آقای خاتمی مشورت می‌دهند. بحث می‌کنند و نظر می‌دهند. اسمش شورای مشورتی است و هیچ وقت موقعیت اجرایی ندارد. شورای مشورتی حتی شورای داوری نیست. یعنی در حکم مشاوران آقای خاتمی عمل می‌کنند و ایشان هم مشورت‌های را می‌گیرند و حالا اگر خواستند در جلسه‌ای با بزرگ‌ترها آن را مطرح می‌کنند و اگر نه که در یک جلسه آن را جمع‌بندی می‌کنند.

- در مورد انتخابات مجلس دو دیدگاه وجود دارد. یک دیدگاه این است که وقت حضور مستقل اصلاح طلبان فرا رسیده و دیدگاه دیگر نیز معتقد است که هنوز به دلیل شرایط پیرامونی امکان حضور مستقل وجود ندارد و به صلاح هم نیست. آیا شما قائل به ائتلاف هستید؟

من قائل به نظر ائتلاف هستم منتهی با دید موسع. به این معنا که مثلا می‌گویند ائتلاف کنیم و بعد یک عده پشت درهای بسته بنشینند و تصمیم بگیرند و در نهایت بگوییند ائتلاف یعنی همین، ما هر چه میگوییم شما هم باید هماهنگ باشید.

هماهنگی، ادبیات و مقتضیات خاص خودش را دارد. اگر دوستان ما در اصلاحات قائل به این هستند که می‌خواهند هماهنگ باشند، باید برای هماهنگی هزینه کنند. باید برای هماهنگی احترام متقابل قائل باشند. مثل نُرم‌هایی که در دنیا هست. در دنیا تعداد صندلی ای که به یک حزب می دهند بر اساس تعداد افرادی است که مثلا در کادر مرکزی حزب هستند. در اینجا اینطور نیست. این جا حزب ٥٠ نفره را با یک حزب ١٥٠٠ نفری مخلوط  می‌کنند. درحالی که باید یک اصول و مبنایی بر آن حاکم باشد که این عنصر و مبنا بتواند فضا را مدیریت کند .

 

- البته منظور از ائتلاف در این روزها بحثی که در مورد ائتلاف اصلاح طلبان و اصولگرایان به میان آمده است ...

 

ائتلاف بین اصلاح‌طلبان و اصولگرایان بسیار بعید است. آنها مثل آب و روغن هستند که باهم مخلوط نمی شوند. مثلا همین آقای ناطق‌نوری به علت شخصیت فردی که دارد انسان بسیار ممتازی است. شخصیتی که جناب اقای ناطق دارند، حتی قابل مقایسه با بسیاری از چهره‌های برجسته اصلاح طلب نیستند. اما همین آقای ناطق در زمان تصمیم‌گیری، گرایش درون جناحی و تشکیلاتی است و بر همان مبنا تصمیم می‌گیرد. همین آقای ناطق هم به روز واقعه آماده نیست که با اصلاح طلبان باشد.اگر اصلاح‌طب را به معنای وسیع آن ببینید، من آقای هاشمی و آقای روحانی را اصلاحِ‌طلب نمی‌دانم. آنها سنترالیست‌های کشور هستند و وسط واقع شده‌اند که موقعیت‌های ویژه‌ای و ممتازی دارند و توانستند با موقعیت ممتاز خودشان در جای دیگری قرار گیرند.

اگر آن طور بخواهید در نظر بگیرد وضعیت خیلی فرق می‌کند. اما اگر قرار است به هویت ما هو حقو در نظر بگیریم چپ ایران ،اصلاح طلب ایران، اصولگرای ایران، راست سنتی ایران است و امکان ائتلاف وجود ندارد. جامعه مدرسین با روحانیون مبارز در مسائل داخلی در کنار هم قرار نمی گیرند. شاید در مسائل خارجی کنار یکدیگر قرار بگیرند. مثلا تهدید خارجی صورت گرفته باشد و یا در مسائل مثل فلسطین که هر دو در کنار هم قرار می‌گیرند، یا بحث عراق. اینها حقیقت مطلوب کار است. ولی همین مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت مبارز، در زمان امام نتوانستند با هم کار کنند. نتوانستند با هم اجماع کنند. به همین دلایل اجماع گرایی را در میان دو جریان تقریبا نشدنی می‌دانم. اما در رابطه با برخی از مسائل و ظرفیت‌های بالاتر از مجموعه سیاست داخلی آن را عملی می‌دانم.

 

-نظر شما درباره آقای عارف چیست؟ آیا انتظار نابجایی است که ایشان به خاطر انصراف در انتخابات ریاست جمهوری توقع سرلیستی اصلاح‌طلبان را داشته باشند. ایشان در مصاحبه‌ای گفته بودند که من به اندازه کافی برای اصلاحات گذشت کردم. دیدگاه شما در این باره چیست؟

من پاسخی برای اقای عارف ندارم. اینکه صحبت‌های اخیر آقای عارف در سیاست چگونه می‌تواند تفسیر شود و چطور ما در سیاست با این ادعا و صحبتی که ایشان کردند کنار بیاییم. ما اگر سیاست را امری نسبی بدانیم و نباید سیاست را برخواسته از عقل مشاطه بدانیم.  در این شرایط ایثار و گذشت در آن معنا پیدا نمی‌کند. اگر قرار باشد ایثار و گذشت را بررسی کنیم، کسی که بیش از همه ایثار و گذشت کرده است، آقای هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی که بیشتر از هر کسی در سیاست ایران در نقش داشته و بیشتر از هر کسی بار سنگین بر داشته است. من در مقامی نیستم که بخواهم فرمایشات جناب اقای عارف را توجیه کنم. ولی ایشان ادعایی دارند و یک سری دوستانی دارند که مجموع آنها در کنار هم ، امروز برایشان یک ظرفیت اینچنینی را درست کرده است. البته کاری که ایشان در سال ١٣٩٢ انجام داد بسیار بزرگ بود. گرچه نسبت به پرفورمنس و خروجی کار برخی‌ها از درون و بیرون حاکمیت دیدگاه دیگری دارند و داشتند، نفس کاری که آقای عارف کرد، کار بزرگی بود. من به نفس کار آقای عارف کار دارم نه به خروجی آن. ایشان خویشتنداری بسیاری خوبی کرد و توانست با یک سعه صدری و با یک عقل جمعی آن هویت اجماع گرایی را مشروعیت ببخشد.

در سیاست مهمترین عنصری که مغفول مانده آنهم در جهان سوم، اجماع‌گرایی است. اجماع گرایی یکی از مسائل مغفول مانده در جهان سوم است. مثلا اگر ما در سال ١٣٨٤ و یا ١٣٨٨ نگاهمان طور دیگری بود و به به گونه ای  دیگر اجماع‌گرا و عقل‌گرا بودیم شاید سرنوشت کشور اینگونه نبود.

آقای عارف از درون اصلاح‌طلبان است و فارغ از اینکه اصلاح طلبان به ایشان اقبال نشان بدهند یا ندهند کاری که او کرد خودش را وفادار به عقل جمعی و اصلاح طلبی نشان داد.

- واقعیت این است که کارگزاران سازندگی در مورد نوع بازگشت اصلاح طلبان به قدرت یک قرائت خاصی دارد بیشترین نقدها هم به ندا شاید از جانب اعضای کارگزاران بوده و مشارکت. از بعضی از اظهارنظرها هم به نظر می رسد که کارگزرانی ها بدشان نمی‌آید که نقش برادر بزرگتر را در اصلاح طلبان داشته باشند. شما چه نقشی را برای کارگزاران در اصلاح طلبان قائلید؟

خیر من قائل به این نیستیم که کارگزاران برادر بزرگتر هستند یا پتانسیل این را دارند که برادر بزرگتر باشند.  

البته برخی چهره‌ها و شخصیت‌هایی در کارگزاران هستند که موقعیت‌های ویژه‌ای دارند. مثلا شخص آقای دکتر جهانگیری به عنوان عضو شورای مرکزی کارگزاران یا آقای دکتر نجفی ، اینها ویژگی‌های فوق‌العاده خوب و شخصیت‌های اجماعی بی‌نظیری دارند و قابل احترامند  ولی اینکه شخصیت آنها در قالب کارگزاران بتواند نقش برادر بزرگتر را بازی کند من قبول ندارم.  یعنی معتقدم کارگزاران آن ظرفیت کامل اجماعی را در درون خودش ندارد و نتوانسته ایجاد کند. البته آنها با عضو گیری‌های جدید تلاش هایی قابل توجه کرده اند. ما هم کمک می‌کنیم .هر حزبی هم که در ایران بتواند خودش را توسعه بدهد، سیاست و استراتژی ندا این است که از آنها حمایت کند. ولی هنوز تکلیف کارگزاران با خودش مشخص نیست. نمی‌داند کجا قرار گرفته است؟ توسعه را چگونه می‌خواهد انجام دهد. نگاهش به درون حاکمیت چگونه است؟ تقریبا کاری که آنها ‌انجام می‌دهند مانند مدیریت شهرداری است.مدیریت شهرداری در جایی خوب عمل می‌کند و درجایی نیز آثار زیانبار آن را نمی‌توان از بین برد.برخی دچار یک نوع خودبزرگ بینی هستند . اما در میان نیروهای اصلاحات از مشارکت و بعضی از گروه‌های اصلاح طلبی سابقه شان بیشتر است. اما در عین حال دچار ریزش هم بودند و در رویش آدم‌های با فکر نمیدانم جذب قابل توجه داشته اند یا خیر .من اصولا احزابی که قدرت ساخته باشد را بر نمی تابم. به آنها احترام می‌گذارم و به عنوان یک واقعیت قبول می‌کنم اما به عنوان احزاب ساخته شده دولت‌ها و قدرت‌ها نمی دانم آنها چقدر می‌توانند دوام داشته باشند. این احزاب با یک طوفان می‌توانند دگرگون شده و در درونشان دگردیسی به وجود بیاید. کارگزاران ، دولت ساخته سال پایانی دولت سازندگی استد. البته مشارکت به دلیل کنگشرانی که در درون آن بودند خیلی متفاوت است. اما بین احزابی مثل مشارکت و کارگزاران از تولدشان اختلاف ماهوی وجود داشت اما به هر حال در بعضی از موضوعات تهدیدات و فرصت‌هایشان مشترک است و بنابراین اصل با یکدیگر کار می‌کنند و جلو می‌روند

- آقای موسوی لاری در یکی از جلسات اصلاح طلبان گفتند که برخی از اصلاح طلبان کار دیگری می‌کنند و راه دیگری می روند و ما اینها را تصفیه می‌کنیم. در بعضی از تحلیل ها آمده که نظرشان در واقع حزب ندا بوده، شما تایید می‌کنید؟

چنین چیزی از آقای موسوی لاری نشنیدم. من با آقای موسوی لاری هم دوست هستم و هم ارتباط خوبی دارم. تعجب هم کردم اما از ایشان سوال نکردم که شما منظورتان کیست. از فرد مشابه دیگری هم که نمی‌خواهم نامش را مطرح کنم هم سئوال شد که منظورتان ندا است که ایشان گفته بودند خیر منظور ندا نبوده است. در این شرایط که خود ایشان چنین چیزی را نفی کرده است، ما نیز حمل بر صحت می‌کنیم. تسامح در ادله لسانه به قول فقها یک امر مهمی است. من در آن همایش حضور داشتم. ایشان به عنوان تذکر آن موضوع را مطرح کردند. شاید زبان تذکرشان می‌توانست کمی آرام‌تر باشد و با زبانی گزنده نباشد، ولی اینکه منظور ایشان ندا باشد، من از ایشان نشنیدم و از اطرافیان هم نشنیدم. این گمانه‌زنی برخی از دوستان، مطبوعات و برخی از سایت‌هایی است که در مسائل سیاسی این روزها خیلی فعال شدند و می‌خواهند شرایط را به گونه‌ای ترسیم کنند که مورد تایید خودشان باشد.

- خود شما شخصا برنامه‌ ای برای انتخابات مجلس دارید ؟

هنوز تصمیمی در این باره نگرفتم. من وضعیت نامشخصی دارم. هدفم بیشتر این بود که تشکیلاتی راه اندازی شود و جوان‌ها حضور داشته باشند. من کاندیدای دبیرکلی هم نبودم. هنوز تصمیم نگرفتم و نمی‌توانم به شما بگویم آری یا بگویم نه. بستگی به احوالم و همچنین بستگی به این دارد که بدانم صددرصد انتخاب خواهم شد. اصلا نمی‌خواهم شکست بخورم و همیشه برای پیروزی می‌جنگم.

-         تشکیلات ندا چطور؟ برای انتخابات لیست مجزا می‌دهد یا به صورت ائتلافی عمل کنند؟

ندا که از ابتدا گفته که قائل به ائتلاف است. هدفش هم این است که می‌خواهد ظرفیت سازی کند. منتهی ندا یک چارچوبی دارد که می‌خواهد در چارچوب مشخص و هویت ندا بتواند کارش را انجام دهد، من تصورم این است که همه چیز ممکن است .

- آیا احتمال دارد در انتخابات 96 رقیبی از اصلاح‌طلبان برای آقای روحانی وجود داشته باشد، شما اوضاع را چطور ارزیابی می‌کنید؟

بعید می‌دانم که تا الان چنین چیزی میسور باشد، یا اینکه کسی دنبال چنین امری باشد. شاید اگر آقای موسوی و کروبی در حصر نبودند می‌شد مساله را طور دیگری مطرح کرد. مثلا در چارچوب دیگری موضوع طرح می‌شد. ما چون یک دشمن مشترک داریم و آن آقای احمدی‌نژاد است، تلاش می‌کنیم که کف و سقف را طوری تنظیم کنیم که موقعیت را دوباره از دست ندهیم و آن هم آقای روحانی است. آقای روحانی را اصلاح‌طلب نمی‌دانیم اما از دولتش کاملا حمایت می‌کنیم.

- در حال حاضر عملکرد آقای روحانی را خصوصا در حفظ بدنه اجتماعی اش چگونه می بینید؟

آقای روحانی ویژگی‌هایی داشتند و دارند که او را تبدیل به شخصیت قدرتمند فکری کرده است. ذهنی را من کمتر در میان دولتمردان جمهوری اسلامی مانند ذهن آقای روحانی دیدم. ایشان خیلی ذهن منظمی دارند. از شاگردان خوب مرحوم شهید بهشتی و برخی از اساتید خوب حوزه بودند. شجاعت آقای روحانی را کمتر کسی دارد. آن زمانی که ایشان از حضرت امام نام بردند به نام امام خمینی ، کسی به ایشان امام نمی گفت. سابقه دوستی من با آقای روحانی هم بسیار طولانی است. شاید قبل از تولد برخی از شما‌ها هم من با آقای روحانی رفیق بودم و دوستی عجیبی با ایشان داشتم و دارم و به او علاقه‌مندم. با این حال معتقدم در برخی زمینه‌ها بسیار موفق بوده اما در برخی زمینه‌ها هنوز نیاز به این هست که ایشان کار و تلاش کند. از همه مهمتر آقای روحانی باید بتواند زمینه و بستری را فراهم کند برای گردهم آمدن نیروهای سیاسی در بستر کار سیاسی. اگر آقای روحانی در بحث هسته‌ای موفق شود، موقعیتش موقعیت دیگری خواهد شد و بسیار فراتر از حالا خواهد شد که کسی نمی‌تواند با ایشان رقابت کند. اگر ایشان در بحث هسته‌ای موفق نشود، پیام خاص خودش را پیدا خواهد کرد و وضعیت کاملا متفاوت خواهد بود. ولی شخصیتا آقای روحانی در تمام ابعاد موفق بوده است. البته به طور نسبی عرض می‌کنم و مصادیق را بر می شمرم. در سیاست خارجی دوسال پیش ما کانون توطئه جهانی بودیم. ما را در تارگت قرارداده بودند که تکان بخوریم بزنند و به شورای امنیت ببرند. صحبت از تحریم و تهدید مضاعف بود. اما حالا صحبت از رفع تحریم‌ هاست. صحبت از خدمات و کار متقابل است. چهار یا پنج سال پیش هر روز آقای احمدی‌نژاد یک داستانی برای کشور درست می‌کرد. اما ایشان اصلا اینطور نیست. یک روز می‌گفتند دانه درشت‌ها را بگیرید. یک روز می‌گفتند بانک‌ها را بگیرید یا بانک‌ها اینکار را کردند یا آن کار را کردند. اما اینها وقتشان را گذاشتند و کارشان را انجام می‌دهند. در ایجاد نرخ تورم آقای احمدی‌نژاد معجزه کرد. واقعا آدم نمی‌داند ایشان با نفت ١40 دلاری در کشور چه کار کرد ؟ او موفق نشد ولی آقای روحانی توانسته تورم را مهار کند. البته بعضی‌ها به سیاست‌های اقتصادی کنترل تورم آقای روحانی نقد دارند، ولی ایشان توانسته و موفق بوده است. اما به هرحال ایشان کارهای بزرگی کرد و این کارهای بزرگ نشان داده که اعتبار دارد. در حوزه فرهنگ ایشان توانسته گره‌ها را باز کند و بعضی از مسائل را حل و فصل کند. در بحث مطبوعات نیز همینطور است. در مجموع آقای روحانی دولتش دولت موفقی بوده است. چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی. اگر کسی بخواهد این دولت را ناموفق جلوه دهد به نظرم کمی بی انصافی کرده است.

- فکر می کنید از بین اصولگرایان کدام طیف رقیب آقای روحانی شوند آقای لاریجانی، جلیلی یا آقای قالیباف کدامشان به سمت دوقطبی با آقای روحانی خواهند رفت؟

پاسخ به این سئوال شما آسان نیست و نمی‌توان با گمانه‌زنی جلو رفت و گفت که اینها می روند جلو و چه کاری انجام می‌دهند. در میان اصولگرایان من فکر نمی‌کنم کسی با آرم و پرچم اصولگرایی بخواهد بیاید و با آقای روحانی رقابت کند. ممکن است بیایند و عواملی را به وجود بیاورند تابتواند آقای روحانی و اصولگرایان را در شرایط دیگری قرار دهند. اتفاقا من اجماع میان اصولگرایان و آقای روحانی در صورتی که احمدی‌نژاد بالا بیاید را کم نمی بینم.

- یعنی آمدن احمدی‌نژاد می‌تواند فضا را تغییر دهد.

بله . آمدن آقای احمدی‌نژاد می‌تواند بخشی از اصولگرایان را با آقای روحانی متحد کند.

- فکر می‌کنید که حاکمیت به آقای احمدی‌نژاد اجازه می‌دهد که کاندیدا شود؟

حاکمیت خیلی وسیع فکر می‌کند. فکر نمی‌کنم اجازه ندهد. چرا نگذارند؟

- یعنی تایید صلاحیت می شود؟

من جای شورای نگهبان نیستم اما اگر بودم همان دفعه اول آقای احمدی‌نژاد را تایید صلاحیت نمی‌کردم.

- داستان نامزدی ریاست جمهوری شما چه بود؟

اصلا من چنین حرفی نزده بودم، چنین چیزی را هم باور ندارم و درباره آن هم بیانیه صادر کردم. اصلا صلاحیتش را هم ندارم. یعنی الان در شرایط جسمی‌ای هستم که شرایطش ممکن نیست. قصد جاه طلبی هم ندارم. مگر اینکه ادم وضع جسمی مناسبی داشته باشد و موقعیت خوبی داشته باشد. فکر می‌کند که جهان بینی دارد و می تواند کار کند. اما من در خودم چنین چیزی قائل نیستم. البته توانایی خودم را از تمام اینها که رئیس‌جمهور شدند بیشتر می‌دانم. کارنامه کاری ام هم مشخص استولی در این مقطع خیر اصلا صلاحیتش را ندارم.

- بعد از فرمایش رهبری در مورد توافق سیاسی و توافق جزئی که یک مرحله بشود، کری و اوباما حرفهایی زدند که خط قرمزهای ایران و آمریکا را جدا کردند. آنها خط قرمزشان دو مرحله‌ای بودن است و ایران خط قرمزش یک مرحله‌ای بودن است. به یک نوعی در فضای مذاکرات بن بست به وجود آمده. چه شرایطی ممکن است فضا را از این بن بست خارج کند و یا اصلا این بن بست باز می‌شود یا خیر؟

من معتقدم که آنها به ایران احتیاج دارند و مشغول تست کردن ما هستند. ما هرگز نباید از چیزی که رهبری گفته است، سرسوزنی عقب‌نشینی کنیم. اگر این کار را بکنیم دقیقا تمام ظرفیت‌های خودمان را سوزانده ایم و دقیقا و تحقیقا موقعیت ویژه‌ای که بتوانیم این مساله را حل کند از دست داده‌ایم.

برخی می‌گویند توافق هرچه که باشد، بد هم که باشد به مصلحت است، این از آن حرفهایی است که خیلی خطرناک است. به هیچ وجه من الوجوه به غربی‌ها به ویژه آمریکایی‌ها نمی شود اعتماد کرد. در همین بحث اتمی دقیقا آمریکایی‌ها به ما تعهد داشتند که در قبل از انقلاب به ما کمک کنند اما نکردند. اینها قرار بود به ما هواپیما بدهند و ندادند. قرار بوده به ما تکنولوژی‌های بازدارنده در هواوفضا بدهند اما ندادند. در جنگ کاملا پشت صدام بودند. من یک نکته بالاتری را هم عرض کنم که فرسایش مذاکرات هم موضوع خطرناکی است. خدمت مذاکره کنندگان که از دوستان عزیزما هم هستند مطرح کردم که با آنها اختلاف فکری و روشی ندارم. من همه جا گفتم که آقای ظریف را هم دوست دارم و هم قبول دارم. اما نمی‌توانم چشمان را بر روی این نکته ببندم که فرسایشی شدن مذاکرات در راستای اهداف ملی ما و مذاکرات نیست. فرسایشی شدن مذاکرات به منزله فرسایشی شدن توان بازدارنده ایران است و نباید این اتفاق بیفتد. اگر قرار است بده بستان صورت گیرد باید در یک سبد مشترک صورت گیرد. اینکه ما همه چیز را استندبای کنیم و بعد که نوبت ما شد بگویند انشاءالله گربه است. امروز که رسید بگویند خاورمیانه شلوغ است و فردا بهانه های دیگر بیاورند اینکه نمی شود.

به اعتقاد من اگر اینطور نشد باید رفت سراغ بیست درصد و سی درصد. همه شان هم می‌دانند ایران نه عراق است نه کوبا نه لیبی که همه چیز را بار کشتی کرد و فرستاد به آمریکا که نتیجه آن را هم دیدید . سازمان ملل متحد و سازمان انرژی اتمی که‌ یکی از سازمان‌های جانبی سازمان ملل است یک کارنامه موفق نشان بدهد که بعد از پایان نظام قطبی و جنگ سرد در یک پرونده اتمی در دنیا موفق بوده اند. کره شمالی، عراق، لیبی را چه کار کردند؟ پاکستان را چه کار کردند؟ ایران اتفاقا می‌تواند تبدیل به یک پارادایم جدید بین المللی شود. ظرفیت توافق با ایران می تواند تبدیل به یک ظرفیت جدیدی در نورم بین الملل شود که خلق یک جریان و پارادایم جدید است.  خلق پارادایم جدید باید با منطق باشد نه سلطه و هژمونی. اینکه بگوید چون من موشک‌های ١٢ هزار کیلومتری دارم خب ما هم موشک سه هزار کیلومتری داریم. بگویم چون من ابر قدرتم .،ما هم یک قدرت منطقه ‌ای هستیم. یعنی ادبیات، یک ادبیات درستی نیست. من فکر می‌کنم که در یک شرایط ویژه و استثنایی هستیم که به آنها تحمیل می کند با این شرایط و ویژگی‌های منطقه و جهانی که داریم روی ما سرمایه‌گذاری کنند. لذا باید هزینه آن را بدهند. هزینه آقایی ما را بدهند. این نمی شود که ما در عراق و پاکستان و افغانستان و سوریه همکاری کنیم ولی زمانی که می‌خواهند بدوشند بگویند که گاو ما نر است.

- تجربه دیپلماتیک شما در این زمینه چه می گوید؟ به نظرتان ما به یک توافق جامع با غرب می رسیم؟

به نظرم می‌رسیم.

 

 

 


يکشنبه 24 اسفند 1393  6:41

آخرين تاريخ بازديد : جمعه 30 آذر 1403  16:22:25
تعداد بازديد از اين خبر : 8821
 
   copyright 2009-2010, all right reserved. WWW.KHARAZI.IR نقشه سایت        سایتهای مرتبط        تماس با ما