به نظر می رسد قبل از ورود به مقوله سیاست خارجی ایران و ارایه تعریف از مفاهیم مختلف آن لازم است مروری بر برهه های مختلف که معمولا در روند سیاست خارجی ایران قابل شناسایی هستند انجام دهیم
سیاست خارجی ایران پس از انقلاب را معمولا می توان در چند بخش مورد بررسی قرار داد:
فاز اول آن از انقلاب تا پایان جنگ تحمیلی، فاز دوم دوران سازندگی و فاز سوم دوران اصلاحات است.پس از این سه دوره که دارای ویژگی های خاص و تعاریف معینی هستند به دوران پس از اصلاحات و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد می رسیم.
فاز اول؛آرمانگرایی:
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب در واقع ادامه شعارهای انقلابی مردم بود که در نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی تبلور یافته و نیز دیدگاههای حضرت امام که در خلال انقلاب توجه خاصی به سیاست خارجی نیز داشتند.حملات ایشان به ایالات متحده و اسرائیل و یا بیانات ایشان در خصوص امت اسلامی نشانگر این است که امام خمینی از همان زمان تعاریف خاصی برای سیاست خارجی حکومت اسلامی نیز در ذهن پرورانده بودند. تسخیر سفارت امریکا در ایران آغاز یک تحول عمده در عرصه روابط خارجی جمهوری اسلامی از نظر بین المللی و حذف جریان لیبرال از لحاظ داخلی حایز اهمیت بسیار است.
مهم ترین مشخصه های این دوره از سیاست خارجی حمهوری اسلامی که چه بسا لازمه یک نظام انقلابی نوپاست را می توان در تقابل با ایالات متحده و شوروی ، نظام های مرتجع عرب در منطقه، پایه گذاری و تقویت جریان های مقاومت و حرکت های ضد امپریالیستی و صهیونیستی، تلاش برای بسط پیام انقلاب و نجات ملت های دربند. تاکید بر لزوم خودکفایی از لحاظ اقتصادی و به حداقل رساندن وابستگی به دنیای بیرون. نکته جالب توجه در این دوره تفاوت دیدگاه در بین طیف چپ انقلابی و راست سنتی است که در طیف اول صدور انقلاب و تقابل با امریکا بسیار مهم می نماید ولی در طیف راست سنتی با وجود اینکه قائل به لزوم استقلال و نفی شیطان بزرگ هستند ولی از تقابل و رویارویی پرهیز داشته گوشه چشمی به منافع اقتصادی بازار، عدم لزوم دخالت دولت هستند که روابط حسنه با دنیای بیرون از لوارم آن است.
فاز دوم:دوران سازندگی
با پایان جنگ تحمیلی و ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی ایران مواجه با عواقب جنگ، اقتصاد بسیار ضعیف و روند نزولی قیمت نفت بود و در عین حال که از لحاظ دیپلماتیک نیز روابط ایران با اروپا به دلیل فتوای حضرت امام علیه رشدی مرتد قطع و سردی روابط با کشورهای حوزه خلیج فارس نیز به دلیل حمایت آن ها از صدام در دوران جنگ همچنان برقرار بود.محیط امنیتی ایران نیز به دلیل حضور نیروهای امریکایی در خلیج فارس و افزایش چشمگیر پس از حمله عراق به کویت به شدت ملتهب و مخاطره آمیز بود .یعنی در زمان جنگ تنها چند هزار نیروی امریکایی در منطقه حضور داشتند ولی پس از ماجرای کویت ایران مواجه با حضور حدود 500000نیروی امریکایی،ناوهای هواپیمابر و پایگاههای متعدد در منطقه گردید.
آقای هاشمی رفسنجانی بلافاصله بازسازی کشور را به عنوان اولویت خود اعلام کرد که این امر مستلزم جذب سرمایه گذاری خارجی و نیروی کار متخصص بود.اصلاح روابط خارجی لازمه چنین سیاستی بود و آقای هاشمی بر این نکته تاکید داشت که هدف صدور انقلاب به زور نیست وایران نمی تواند پشت درهای بسته به حیات خود ادامه دهد و ایران نیازمند دوستان ومتحدانی در اقصای عالم است. عدم مداخله ایران در جنگ کویت، تلاش برای بازسازی روابط با اروپا، جذب سرمایه گذاری خارجی و بی اثر کردن تحریم های اقتصادی امریکا و تلاش برای بازسازی روابط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس(سفیر جدید ایران در ریاض:جهان اسلام دوبال دارد که پرواز بدون هیچ یک میسر نیست و آن دو بال جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی هستند که هر دو جایگاه و وزن خاصی در جهان اسلام دارند) و جذب ایرانیان مقیم خارج از شاخصه های سیاست خارجی این دوران است.
البته این سیاست های پراگماتیستی(عملگرایانه)مورد هجمه هر دو طیف چپ و راست سنتی بود چراکه نیروهای چپ این سیاست ها را سازشکارانه می دیدند و راست ها ادغام ایران در نظام اقتصادی بین المللی را ضد منافع اقتصادی بازار سنتی تحلیل می کردند. به هر حال می توان ملاحظه کرد که نیروهایی در داخل کشور روند تخریبی را پی گرفتند. برخی از فعالیت هایی که به هر حال منسوب به نیروهای امنیتی ما وچه بسا ضمن یک توطئه وسیع تر شکل گرفت موجب برهم خوردن تلاش های هاشمی گردید(ترور شاپور بختیار در آستانه سفر میتران به ایران) بطور خلاصه می توان این دوره را زیر بنای سیاست های تنش زدایی دوران آقای خاتمی ارزیابی کرد و علی الخصوص جذب سرمایه گذاری خارجی در شرایطی که درآمدهای نفتی کشور در زمانی که نیاز فراوان بود روند نزولی را طی می کرد.(در سال 92 برابر با 15میلیارد دلار،93 12 میلیارد و 94 13میلیارد)
فاز سوم:سیاست تنش زدایی:
آقای خاتمی که برآیند خواست ملت ایران در آن مقطع تاریخی و اجماع نیروهای عملگرای نظام بودند که با شعار عزت، حکمت و مصلحت روند تنش زدایی را در سیاست خارجی خود آغاز نمود. از همان آغاز ریاست جمهوری آقای خاتمی روند بهبود روابط را با کشورهای خلیج فارس و اتحادیه اروپا را آغاز نمود که به طور مثال توافقات ایران و عربستان در قالب اوپک تاثیرات بسیار مثبتی بر روند قیمت نفت گذاشت. سیاست خارجی آقای خاتمی مبتنی بر نفی نبود و دیدگاه جهانی ایشان قائل به وجود شرق و غرب، شمال و جنوب، دنیای اسلام و دیگر ادیان بود که حول محور گفت وگو قابلیت تعامل و برقراری یک رابطه عادلانه را پیدا می کردند بطور مثال ایشان تاکید داشت دشمن ساختن هنر نیست بلکه هنر خفه کردن آن دشمن ها و تبدیل آن به یک روابط انسانی است که مغایر اصول ما هم نیست می باشد.
شاخصه های سیاست خارجی آقای خاتمی را می توان بر پیشبرد روابط دوستانه با کشورهایی حوزه خلیج فارس، تنش زدایی کامل از روابط با اروپا و تبدیل گفت و گوهای انتقادی اتحادیه اروپا (critical dialogue) به گفت و گوهای سازنده(constructive and comprehensive dialogue)،آغاز تلاش برای شکستن دیوار بی اعتمادی با ایالات متحده برشمرد. نتیجه بسیار حایز اهمیت این سیاست ها کمرنگ شدن اختلاف ایران و امارات بر سر جزایر ایرانی خلیج فارس، بازگشت سفرای اتحادیه اروپا به ایران و افزایش چشمگیر سرمایه گذاری های خارجی در بخش های مختلف و خنثی کردن تهدیدات امریکا با طرح و انعقاد پیمان های امنیتی در منطقه بود. همچنین سفرهای آقای خاتمی به ایتالیا،فرانسه،یونان و آلمان در خلال ریاست جمهوری اولین سفر یک رئیس جمهوری اسلامی ایران به اروپا بود که در شرایطی بسیار قدرتمندانه و با دستاوردهای فوق العاده برای کشور بود.در سفر آلمان یک وام 550 میلیون دلار برای توسعه پتروشیمی اخد شد ونیز هرمس اعتبار ایران را از 200میلیون مارک به یک میلیارد مارک افزایش داد. در سفر فرانسه بانک های عمده بالغ بر 2 میلیارد دلار اعتبار به ایران اعطا کردند و نیز قرار داد یک میلیارد دلاری بین ایران و شرکت های فرانسوی و ایتالیایی برای توسعه حوزه درود منعقد گردید.
تحولات بین المللی تاثیر گذار بر ایران:
اما باید بطور مختصر به تحولاتی که در محیط بین المللی و منطقه ای نیز رخ داده است اشاره کرد. ازمهم ترین مقاطع تاریخی در عرصه روابط بین الملل ابتدا سقوط اتحاد جماهیر شوروی و سپس حادثه 11 سپتامبر است که هر کدام مباحث فراوان و تحولاتی را رقم زدند که حوصله کنکاش در هر یک خارج از حوصله این جلسه است.اما نتایج این دو حادثه مهم تاثیر شگرفی بر محیط ایران داشته است سقوط شوروی در واقع پایان نظام دو قطبی محسوب می شود که عنصر اساسی آن یک نوع تعادل در نظام جهانی و احتذار از برخورد و نزاع بود. با وجود اینکه دو ابر قدرت ها و اقمار آن ها تا آخرین لحظات حیات کمونیسم آماده یک برخورد نهایی بودند ولی هراس از پیامدهای آن نوعی توازن را در دنیا برقرار کرده بود. کشورهای جهان هم هر یک با افتادن به دامان یکی از ابر قدرت یا بازی در میانه سعی در حفظ منافع ملی و افزایش قدرت خود داشتند. اما این توازن پس از سقوط شوروی برهم خورده ایالات متحده را به یگانه قدرت بلامنازع جهانی تبدیل کرد. عواقب نظم نوین جهانی در واقع همان تحمیل ارزش های امریکا به عنوان ارزش های برتر به دنیا است. دموکراسی، نظام اقتصادی بازار و استیلای فرهنگی از عناصر عمده این سیاست است با وجود روند تدریجی اتحاد کشورهای اروپایی در پاسخ به استیلای امریکا، ضعف این کشورها و تنوع گسترده فکری، فرهنگی و اقتصادی و سیاسی اجازه هماوردی اروپایی ها با امریکا را نداد و امریکا نفوذ سیاسی، اقتصادی و نظامی و فرهنگی خود را در انحای عالم گسترش داد.اما این یکه تازی ایالات متحده و غفلت از عواملی که منجر به ایجاد روندهای افراطی گری شدند و ردپای امریکا در بسیاری از آن نیز مشهود است نهایتا منجر به حملات یازده سپتامبر گردید. این حملات در واقع اولین حمله علیه خاک ایالات متحده از زمان حمله نیروهای ژاپنی به پرل هاربر بود که با پاسخ اتمی امریکا و پایان جنگ جهانی دوم مواجه شد.شرایط جدید موجب شد که مجموعه دیدگاههای ایالت متحده در خصوص نظام بین الملل، منافع ملی و امنیت ملی آن تغییر پیدا کند(مطالعه دو مقاله خانم رایس که در فارن افرز یک بار در مقام آکادمیک و پس از جنگ سرد و دیگری در مقام وزیر خارجه در ماه گذشته کاملا می تواند این تغییر در درک امریکا و مفاهیم کلیدی در منافع ملی آن کشور در این دو مقطع را نمایان سازد) پس از حادثه یازده سپتامبر ایالات متحده سیاست متفاوتی را در قالب جنگ با تروریسم و گسترش دموکراسی در پیش گرفت که حملات پیشگیرانه و خارج از چارچوب های حقوق بین الملل و حمایت های مادی و معنوی از جریان های همراه با ایالات متحده در قالب های مختلف در کشورهای گوناگون از جمله عناصر این رویکرد جدید است. هر دو تحول بر محیط امنیتی و منافع ملی ایران تاثیر گذار بوده است بدین معنا که حضور روز افزون نظامی امریکا در منطقه، شکل گیری طالبان در افغانستان و تهدید امنیت ایران با ظهور حرکت های ضد شیعی سلفی در منطقه و سپس حضور نظامی امریکا ر افغانستان و عراق و هدایت و راهبری انقلاب های رنگین در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز و گسترش ناتو به شرق در مجموع موقعیت سختی برای ایران پدید آورد. از زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی ایران به صورتی بهینه از حذف یک نیروی تهدید آمیز در شرق مرزهای خود بهره برد و همکاری بسیار مناسبی با نیروهای متحد که نیازمند یاری ایران بودند در افغانستان شکل گرفت اما بزرگترین اشتباه استراتژیک ایالات متحده در قبال ابران نیز در این مرحله شکل گرفت که قراردادن ایران در محور شرارت و پایان دادن به سیاست تنش زدایی ایران بود.با وجود روی کار آمدن نیروهای همسو با ایران در عراق اختلافات ایران با امریکا بر سر پرونده هسته ای ایران منجر به فزونی تش میان ایران و امریکا در منطقه گردیده است.
از نکات بسیار برجسته در روابط ایران و غرب باید این نکته را یادآور شد که سیاست های داهیانه آقای هاشمی و خاتمی در هیچ مقطعی آنچنان که باید و شاید مورد استقبال واقع نشد و غربی ها محصور در تعصبات خود نسبت به برخی مسائل گام های مثبت لازم را برنداشتند، سیاست ضد ایرانی امریکا و نیز تعلل اروپا در تحکیم روابط با جمهوری اسلامی به عنوان متحدی استراتژیک در محیطی پر تنش در این دو دوره نهایتاً منجر به حاکمبت روابطی تنش آمیز در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد شد که بدلیل عدم مهارت دستگاه دیپلماسی فعلی در مواجهه با این شرایط روند صعودی داشته است.
اگر به دقت در سیاست خارجی ایران در طول قرون اخیر نگاه کنیم در خواهیم یافت دو عنصر عمده استمرار(continunity)و تغییر(changes) قابل مطالعه است به این معنا که ما می توانیم عناصری را جست و جو کنیم که بدون توجه به نوع حکومت همیشه مورد توجه دستگاه دیپلماسی ایران بوده است(امنیت و ثبات در خلیج فارس) ونیز عناصری که به شدت دچار نوسان گردیده(اتحاد و تقابل با ایالات متحده). به عنوان کسی که سالها عملا درگیر دیپلماسی جمهوری اسلامی در مقاطع حساسی مانند جنگ، دوران سازندگی و نیز ماجرای هسته ای بوده ام معتقدم عمده ترین مشکلات ما در سیاست خارجی فقدان تعریف صحیح از مفاهیم کلیدی همچون منافع ملی، امنیت ملی و درک صحیح از نظام بین المللی است. در هر کشوری با وجود اختلاف نظر میان گروههای سیاسی اجماع نظر در این حوزه ها وجود دارد و گزینش راه کار متفاوت در تامین این اهداف وجه تمایز دولت هاست.لازم است مجموعه از بزرگان نظام و نخبگان با در نظر گرفتن همان عناصر ثابت و متغیر به تعریفی از آن مفاهیم کلیدی دست یابند که با تایید رهبری و راهبری ایشان بدون توجه به گرایش های سیاسی و صرفا با عنایت به منافع ملی تعریف شده اجرا شومد.البته به عنوان تبصره این نکته را تاکید کنم که من قائل به تعاریف یک بعدی از منافع ملی نیستم که مبتنی بر فرضا ملی گرایی صرف یا ایدئولوژیک محض است. اسلام و تشیع از عناصر عمده ملیت ما هستند و قابل تفکیک از منافع ما نیست و ایرانیت ما هم در تضاد با مسلمانی قرار ندارد بطور مثال عدم حمایت ایران از حرکت های اسلامی در چچن هیچگاه یک حرکت ضد اسلامی تعبیر نشد چرا که در راستای منافع نظام بود.لذا می توان بر همین منوال به درک صحیحی از این تعاریف دست یافت.عنصر دومی که به نظرم نیاز به توجه خاص دارد شفافیت در روند تصمیم گیری در سیاست خارجی و مشخص بودن عناصر تصمیم ساز است.از معضلات عمده دستگاه دیپلماسی وجود نهادهای موازی و تاثیر گذاری منفی این نهادها بر تصمیمات سیاسی است.چنانچه بتوانیم برای این دو معضل راه حل مناسبی بیابیم می توان به فراهم آمدن یک سیاست خارجی پویا و راهگشا در راستای حفظ منافع ملی کشور و ارتقای جایگاه بین المللی ایران امیدوار باشیم.
خرازی با بیان این که ظرفیت ایران یک ظرفیت استثنایی است که به همت مجاهدت و مبارزات مردم، خون شهدا و جوانان به دست آمده است، گفت: تفاوتی نمیکند که چه دولتی در این نظام سر کار باشد؛ چرا که همه باید راه امام(ره) را ادامه دهد؛ از این رو باید شرایط را تحمل کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، صادق خرازی در سومین روز از دهمین نشست تشکیلاتی، فرهنگی و سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران که در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار شد در بیان وضعیت سیاست خارجی کشور در دوران انقلاب تا جنگ، گفت: آرمانگرایی، دفاع مقدس، جنگ و استبدادستیزی از واقعیات آن دوران بود. این مفاهیم در این دوره مشخصههای خاص خود را در سیاست خارجی داشت.
وی ادامه داد: در دورهی انقلاب تا جنگ تقابل با ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، نظامهای عرب در منطقه، و شعار نه شرقی، نه غربی از جمله سیاستهای خارجی به شمار میآمد. این دوره دورهی شور و هیجان انقلاب بود، البته این دوره قابل بررسی است و از جنبههای مختلف میتواند مورد داوری قرار گیرد.
خرازی گفت: در این مقطع بین نیروهای چپ انقلابی و راست سنتی دیدگاههای مختلفی وجود داشت. صدور انقلاب، مبارزه با استکبار و قدرتهای خارجی در منطقه و حمایت از نهضتهای آزادیبخش شعارهای نیروهای چپ انقلابی بود. البته جناح راست سنتی نیز چنین شعارهایی را قبول داشت اما بیشتر به دنبال آرامسازی بود.
سفیر سابق ایران در فرانسه، مرحلهی دوم سیاست خارجی را در دورهی سازندگی و روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی عنوان و اظهار کرد: در آن دوران کشور با تحریمهای بینالمللی و آسیبهای دوران جنگ روبرو بود و علاوه بر بازسازی کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روابط خارجی نیز نیازمند تعامل و گفتوگوی سازنده بود. مانع بزرگ سیاست خارجی در دوران سازندگی در بحث نحوة روانسازی رابطه با غرب بود؛ و از آنجمله آن زمان مساله سلمان رشدی مرتد مطرح بود.
خرازی ادامه داد: پس از این دوران تحولی در کشور رخ داد؛ به گونهای که در انتخابات سال 76 و روی کار آمدن دولت خاتمی سیاست خارجی واقعبینانهای خودنمایی میکرد. وی افزود: سیاست خارجی دورهی خاتمی به گونهای بود که فضای جدیدی را مطرح کرد و ایران را در موقعیت فعال قرار داد. محورهای سیاست خارجی این دولت بر مبنای تنشزدایی، اعتمادسازی، گفتوگو و تعامل قرار داشت.
معاون سابق وزارت امورخارجه ایران، در ادامه توضیح داد: در این زمان به مقطعی رسیدیم که منافع اقتصادی و استراتژیک مردم ایران به گونهای دیگر ترسیم شده بود. برای اولین بار پس از انقلاب در این دوره تحریمها یکی پس از دیگری برداشته میشد و روانسازی و عادیسازی انجام میشد؛ به گونهای که با مدیریت روند اقتصاد خارجی بحرانها به حاشیه رانده شد و روانسازی سرمایهگذاری خارجی در ایران و اعتمادسازی با اروپا از نتایج این نوع سیاستها بود.
وی با بیان این که به دلیل موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران در دولت خاتمی سیاست خارجی ایران از اوج انزوا درآمد و به عنوان بازیگر مهم منطقهای و بینالمللی نقشآفرینی کرد، افزود: بدان گونه که ایران در صلح تاجیکستان، بحران افغانستان، بوسنی و هرزگوین، روند مبارزه با تروریسم و پایان حرکت شورشی در افغانستان و بالاخره سقوط رژیم صدام در عراق و احقاق حقوق مردم لبنان در پیروزی حزبالله توانست به ایفای نقش بپردازد که این واقعیتهای دورهی سیاست خارجی دولت خاتمی هستند.
خرازی در ادامه خاطرنشان کرد: شاید در بیان واقعیات آن قدر دچار تعلل شدهایم که نتوانستهایم مسائل مختلف را مطرح کنیم که بر این اساس خود دچار یک نوع سرخوردگی شده که باید بازگویی و بازخوانی مجددی صورت گیرد.
وی با بیان اینکه موقعیت ایران در آن دوران در ماجرای هستهیی در مقطعی قابل ستایش و در مقطعی دیگر برخی نافرجامیها را دچار شد که قابل پرسش است، گفت: در این زمینه پاسخ برخی سوالات در اختیار دولت و کشور نیست و به منطقه و رابطهی جهانی مرتبط است.
وی در ادامه توضیح داد: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و وقوع اتفاقات جدید جریانهای پیچیدهای در غرب رخ داد و غرب را دچار بحران سیاسی کرد که همچنان نیز گرفتار آن است؛ از این رو بعد از جنگ سرد هنوز مشخص نیست که آیندهی جهان چگونه خواهد بود.
خرازی، در رابطه با روند سیاست خارجی دولت نهم با بیان این که این دولت با رای مردم سر کار آمده و شعار سیاست خارجی آن شعار بازدارندگی در صحنهی سیاست خارجی است، معتقد است این شعار سیاستی بازنشده است و هنوز تشخیص نمیدهیم سیاست خارجی تهاجمی یا استقبال از ماجراجوئی در این دولت لحاظ میشود؛ از این رو نمیتوان درباره سیاست خارجی دولت نهم و موفقیتها و ناکامیهای آن داوری کرد.
وی افزود: در دولت فعلی همکاری بینالمللی ایران و فعالیتهای سیاسی و موقعیت منطقهای ایران و همکاریهای دو جانبه به گونهای تحتالشعاع قرار گرفته که میزان مانور را کمتر کرده است.
به گزارش ایسنا، وی در پاسخ به پرسشی درباره روند پروندهی هستهیی، گفت: در ابتدا باید دید روزی که ما پروندهی هستهیی را تحویل گرفتیم کجا بودیم و امروز کجا هستیم و به کجا میرویم. این سه پرسش اصلی روبروی ماست. روزی که ما پروندهی هستهیی را تحویل گرفتیم روزی بود که آمریکا نظام سیاسی عراق را شکست داد و نظام سیاسی دیگری را در آنجا حکمفرما کرده بود. در آن دوران آمریکاییها در افغانستان پیروز شده بودند و توانستند رژیم صدام را ساقط کنند. در آن دوران آمریکاییها خود را حتی وامدار هیچ دولت غربی نمیدانستند. در این شرایط ما پروندهی هستهیی را تحویل گرفتیم؛ پروندهای که نزدیک به 19 سال کشور درگیر آن بود.
وی با بیان این که اوج فعالیتها و کارهای زیربنایی در بحث هستهیی در دورهی خاتمی انجام شد، گفت: در این دوره ابعاد صنعتی و تحقیقاتی به اوج فعالیتهای خود رسید؛ به گونهای که توفیقات امروز در تکنولوژی هستهیی ریشهدار به آن دوران دارد. در آن زمان استراتژی نظام بر آن بود که پروندهی ایران وارد شورای امنیت نشود؛ چرا که در صورت ورود معلوم نبود که سرنوشت کشور بعد از آن چه خواهد شد.
خرازی، ادامه داد: در آن شرایط کار را با اروپاییها شروع کردیم و علیرغم تمام خلف وعدههایی که دولتهای اروپایی در پروندهی هستهیی انجام دادند توانستیم این پرونده را از ابعاد نظامی و امنیتی تبدیل به سه قسمت حقوقی، سیاسی و تکنیکی کنیم. در بحث حقوقی و تکنیکی پیشرفتهایی داشته و توانستیم نگاه اروپاییها را به نگاه همکاری محور برسانیم و بر این اساس به مقدمهی تفاهم با اروپاییها دست پیدا کردیم.
خرازی در ادامه تاکید کرد که سیاست خارجی دولت خاتمی در بحث هستهیی مبتنی بر غنیسازی و دستیابی به انرژی هستهیی بود، اما در این راه باید تضمینهایی را به دست میآورد.
خرازی با تأکید بر اینکه باید از سیاست هستهیی نظام دفاع میکنیم، گفت: سیاست هستهیی در مقاطع مختلف در کشور تفاوت نکرده بلکه روشها تغییر کرده و دچار نوساناتی شده است.
وی در رابطه به این موضوع که سیاست خارجی کشور بر چه پایهای استوار است، اظهار کرد: سیاست خارجی کشور ایدئولوژیک و بر مبنای آرمانهای انقلاب است و بر این اساس هیچگاه منافع شیعی و اسلامی خود را نادیده نمیگیرد؛ از اینرو همواره در تلاش است که فراتر از مرزهای جغرافیایی سیاسی کشور حرکت کرده و بتواند به جغرافیای فرهنگی در دنیا دست پیدا کند؛ بنابراین اکنون با این واقعیت روبرو هستیم که فرهنگ ایران و مسائل تشیع در عمیقترین لایهها در سیاست خارجی دارد.
سفیر سابق ایران در فرانسه، در ادامه توضیح داد: در این رابطه دو نظریه وجود دارد؛ برخی معتقدند باید آرمانگرایی را رها و تنها به قلمرو جغرافیایی و منافع ملی ایران محدود شود و نظریهی دیگری بر این مبناست که با آرمانگرایی حضور فعالی در کشورهای دیگر داشت.
وی در ادامه تاکید کرد: ما در برابر کشور و مردم رسالت و مسوولیتی به عهده داریم. اگر وظیفهی خود را در برابر اسلام فراموش کنیم آنگاه مردم به سمت افراط و تفریط حرکت میکنند و یا آنکه دچار رادیکالیزم میشوند.
خرازی با تاکید بر اینکه ماهیت انقلاب اسلامی بر مبنای تاثیرگذاری در دنیای اسلام و حمایت از محرومان و مستضعفان و همچنین رویکرد عقلانیت به جای حرکات احساسی است، گفت: یکی از مشکلات جامعهی غرب با ما در آن است که غرب هراس دارد که ایران محور و مدار توسعهیافتگی حکومت دموکراتیک در دنیای اسلام باشد. بر این اساس بسیاری با روند دموکراتیک در ایران در هر چارچوبی بحث دارند و نمیخواهند ایران در جهان الگو باشد؛ چرا که این موضوع به ضرر منافع غرب است.
خرازی، در ارزیابی وضعیت کنونی منطقه، گفت: در پاکستان با یک نظام نیمه که بروکراسی انگلیسی در آن حاکم است روبرو هستیم. پاکستان در سه دههی گذشته انتقال قدرت را با کودتا به دست آورده و نیروهای امنیتی و ارتشی در پاکستان قدرتمند هستند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر در پاکستان مبانی فکری و نهضتهای سیاسی علیه جبههی غرب شکل گرفته است. بر این اساس پیچیدگی وضعیت پاکستان بالاست.
وی ادامه داد: با وجودی که مشرف مورد حمایت آمریکا بود و در مقطعی که سر کار آمد از یک طرف مبارزه با القاعده و طالبان را در پیش گرفت و از طرف دیگر در صدد کسب منافع پاکستان بود، اما بزرگترین اشتباه سیاسی ژنرال مشرف آن بود که با حضور در قدرت به تخطئه روند دموکراسی در پاکستان پرداخت که بر این اساس نظام بروکراسی انگلیسی در پاکستان توانست شرایط را به گونهای جلو ببرد که همان طرفداران مشرف در مجلس وی را استیضاح و بالاخره مجبور به استعفاء شد.
خرازی پاکستان را از نقاط فوقالعاده مبهم و پیچیدهی منطقه به دلیل نفوذ نیروهای سلفی خواند و اظهار کرد: امروز پاکستان گرفتار درگیریهای قبیلهای و مذهبی و همچنین تقابل سنت و تجدد است و در مقابل چالشهای جدی ریشهدار با افغانستان دارد. از سوی دیگر پاکستان دچار بحران جدی با هند است. از اینرو ما نه تنها در حال حاضر بلکه در آینده نیز با پاکستان پیچیدهای روبرو هستیم.
سفیر سابق ایران در فرانسه در رابطه با تحولات روسیه، اظهار کرد: در حال حاضر درگیریهای روسیه را با گرجستان و اوستیای استقلال یافته و آتلانتیک و ناتو در صحنهی بینالمللی شاهد هستیم که این نشان میدهد روسیهی تحت مدیریت و فرمان پوتین توانسته یک بازگشت به واقعیت روسیهی قدرتمدار و نه ادغام شده در قدرت غرب داشته باشد.
وی ادامه داد: در رابطه با تحولات روسیه باید این کشور را شناخت. اینکه کجا بوده، کجا هست و به کجا میخواهد برود تاریخ و جغرافیای روسیه در این رهگذر نقش بسیار مؤثری دارند. درگیریهای روسیه با گرجستان و واقعیاتی که ناتو، غرب و آمریکا دنبال میکنند نشان از تقسیمبندیهای جدید در نظام بینالمللی است.
خرازی ادامه داد: پیش از انقلابهای مخملی دولتهای ضعیف که با فساد همراه بودند نتوانستند آرای مردم را با خود داشته باشند. از سوی دیگر بعد از جنگ سرد جهان نتوانست منطق و فلسفهای را در نظام بینالمللی پیاده کند. بر این اساس در حال حاضر نظام بینالمللی به سرعت در حال مشخص کردن مرزبندیهایی است.
خرازی افزود: هنگامی که پوتین روسیه را در دست گرفت 200 میلیارد دلار بدهکار بود و با بحران امنیت روبرو بود. همچنین آمریکاییها توانسته بودند تا عمیقترین لایههای اجتماعی آن نفوذ کرده و نوعی خودباختگی در روسیه وجود داشت، اما امروز که پوتین ریاست جمهوری را تحویل داد 810 میلیارد ذخیرهی ارزی دارد و با حجم سرمایهگذاری به عنوان سومین کشور در صحنهی سرمایهگذاری خارجی مطرح است و اعتماد به نفس داخلی بالایی نیز دارد. این اعتماد به نفس داخلی در قلمروهای پیرامون روسیه تاثیر خود را گذاشت.
سفیر سابق ایران در فرانسه، افزود: در زمستان سال گذشته به دلیل نزدیکی اکراین با ناتو روسیه شیر گاز اکراین را بست و این کشور را دچار بحران ملی کرد. از اینرو ما باید بازی قدرت را در جهان به خوبی بشناسیم.
وی درباره حضور پوتین در ایران با بیان این که نباید از حضور پوتین در ایران تحلیل احساسی مبنی بر این که سیاست خارجی آن قدر موفق عمل کرده که پوتین در ایران حاضر شده است، داشت، حضور پوتین در ایران را نشاندهندهی نیاز آنها به ما عنوان کرد و گفت: اگر نیاز روسها به ایران وجود نداشت امکان نداشت که آنها به ایران بیایند. روسیه قصد داشت نشان دهد که نه تنها به اعتماد به نفس رسیده؛ بلکه این موضوع را به آمریکا نشان دهد. در این رابطه هنر ما این است که از شرایط استفاده کنیم نه آنکه بهانهای برای معاملهی آمریکا با روسیه شویم.
خرازی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر آنکه با وجودی که ایران پیشینهی خوبی از فعالیتهای روسیه ندیده است، اگر روسیه بخواهد پایگاه نظامی و هستهیی برای مقابله با آمریکا در ایران مستقر کند رویکرد ایران چه خواهد بود؟ گفت: ما نه دوست دائمی و نه دشمن دائمی داریم؛ بلکه باید به گونهای با واقعیت زندگی کرد که مراقب باشیم گلیم را از زیر پای ما نکشند و بر این اساس از ظرفیتهای روسیه استفاده شود.
خرازی ادامه داد: عقل فعال و دیدگاه زیرک یک دولت و یک حکومت ایجاب میکند که از ظرفیتهای مختلف استفاده کند. بنابراین منافع دائمی ما این است که با همهی دنیا از جمله روسیه رابطه داشته باشیم.
سفیر سابق ایران در فرانسه، تاکید کرد: ایران چنین قدرتی دارد که در حوزهی پیرامون روسیه از ظرفیت مسلمانان روس استفاده کند؛ چرا که امروز اسلام در روسیه پایگاه دارد و ایران با نفوذ در روسیه میتواند از چنین پایگاهی استفاده کند.
وی مبنای سیاست خارجی را ستیز نرمافزارها و جنگ ذهنها خواند و گفت: در این صورت میتوان از ظرفیتهای موجود بهرهبرداری کرد. البته این موضوع در صورت شناخت حساسیتها میسر خواهد شد.
به گزارش ایسنا، وی در رابطه با وضعیت مرزهای کشورگفت: ایران در یکی از حساسترین مناطق ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک منطقه قرار دارد. این کشور زادگاه بسیاری از نهضتهای فکری است و در کنار مرزهایش طراحیهای عملیاتی صورت میگیرد.
خرازی ادامه داد: بحران توزیع و انتشار مواد مخدر، توسعهنیافتگی، رژیمهای غیر دموکراتیک و ... در کشورهای اطراف ایران وجود دارد. از سوی دیگر منطقهی خاورمیانه مهمترین منطقه در دنیا است به گونهای که نیروهای خارجی در این منطقه ساکن هستند به طوری که 31 پایگاه و اردوی آمریکایی در منطقه وجود دارد. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی توانسته است ثبات و ادامهی این نظام سیاسی را حفظ کند. طبیعی است ایران برای حفظ قدرت ناچار است از تمام ظرفیتهایش استفاده کند.
سفیر سابق ایران در فرانسه، با بیان این اعتقاد که ایران در دستیابی به توفیقاتش در صحنهی بینالمللی تنهاست، گفت: این واقعیت وجود دارد که ایران در صحنهی بینالمللی تنهاست. کدام کشور در دنیا در تولیدات ما را کمک کرده است؟ یا در کدام دانشگاه و مرکز تحقیقاتی سخاوتمندانه به روی ما باز بوده است؟ کدام کشور خارجی بدون در نظر گرفتن منافع اقتصادی در سازندگی ایران شرکت داشته است؟
وی با تاکید بر اینکه حق مسلم مردم ایران این است که از همه نوع تجهیزات و امکانات برای ثبات خود در منطقه بهرهمند باشند.
خرازی خاطرنشان کرد: این که تصور شود در صورت دوستی با آمریکا و غرب همه چیز درست شود، این طور نیست. با وجودی که بنده به یک رابطه منطقی و عقلانی اعتقاد دارم، اما برای این کار باید موانع موجود را برداشت.
مردم ایران بیش از 200 سال برای دستیابی به آزادی و استقلال مبارزه کردند؛ از این رو حق آنهاست که از همهی تجهیزات بهرمند باشند.
سفیر سابق ایران در فرانسه در رابطه با موضوع جزایر سهگانه نیز گفت: ماجرای جزایر سه گانه از داستان جمال عبدالناصر، حمایت شاه و رژیم اسرائیل شروع میشود. ماهیت سیاست خارجی ما با اعراب تغییر میکند؛ چرا که اعراب کمتر سر سازگاری با مردم ایران داشتند. هنر دیپلماتیک آن است که باید دست دوستی را با عزت دراز کرد ولی واقعیات تاریخی را از نظر دور نداشت.
خرازی تاکید کرد: در صورتی که پایههای قدرتمند وحدت ملی را پایهگذاری کنیم و سخاوتمندانه برخورد و از جمود احتراز و درهای کشور را باز کنیم دیگر نیازی به کشورهای کوچک و خلق الساعه نداریم؛ از این رو باید از ظرفیتها به گونهای استفاده کنیم که نگرانی خارجی نداشته باشیم.
وی در بخش دیگری از سخنانش اسرائیل را ظرف شیشهای و ایران را ظرف فلزی توصیف و اظهار کرد: ماجرای پیروزی حزبالله لبنان نشان داد که این موضوع به ذلت اسرائیل و موفقیت حزبالله منجر میشود؛ چرا که حزبالله تنها از تکنولوژی برخوردار نیست بلکه نظام و رویکرد و جنگ آنها متفاوت است. مطمئن باشید تهدیدهای اسرائیل تنها یک بلوف است و میخواهد امتیاز بگیرد. آنها میخواهند اسلامهراسی و ایرانهراسی در دنیا را به وجود آورند.
سفیر سابق ایران در فرانسه در ادامه، تاکید کرد: ایران عراق نیست از سوی دیگر آمریکا نیز در موقعیتی قرار ندارد که بخواهد درگیریهای جدیدی را آغاز کند. آمریکاییها تنها جنگ روانی را با لابی اسرائیل، بخشی از اعراب و ضد انقلابیون در خارج از کشور آغاز کردهاند و تصور میکنند با این اطلاعرسانی غلط از سوی این لابیها میتوانند کاری کنند.
وی افزود: ظرفیت ایران یک ظرفیت استثنایی است که به همت مجاهدت و مبارزات مردم، خون شهدا و جوانان به دست آمده است. تفاوتی نمیکند که چه دولتی در این نظام سر کار باشد چرا که همه باید راه امام را ادامه دهند؛ از این رو باید شرایط را تحمل کرد.
خرازی با بیان اینکه بنده آسیب را از سوی نیروهای خارجی نمیبینم بلکه مهمترین مشکل استفادهنکردن از ظرفیتهای ملی است، گفت: سوال بزرگ در برابر نظام سیاسی ایران آن است که چگونه میتوان از این ظرفیتها برای رسیدن به وحدت ملی استفاده کرد و چگونه میتوان از مجموع پتانسیلها و استعدادهای بینظیر برخوردار شد. مشکل ما مشکل داخلی است؛ چرا که همیشه تهدید خارجی و از همان زمان اوایل انقلاب وجود داشته است.
سفیر سابق ایران در فرانسه در رابطه با رابطهی ایران و آمریکا، گفت: رابطهی آمریکا و ایران رابطهای است که در طول 30 سال گذشته دچار نوسانات بوده و دیوار بیاعتمادی آنقدر بین این دو کشور بلند است که با دادن چند نامه و مصاحبه به صورت یکطرفه فرو نمیریزد.
وی اضافه کرد در ایران سه نوع دیدگاه درباره رابطهی ایران و آمریکا وجود دارد. دیدگاهی معتقد است که باید همهی مشکلات را با آمریکا حل کرد که این دیدگاه نیز سادهانگارانه به مسئلهی آمریکاست. دیدگاه دیگر بر این باور است که هیچ راهی برای حل این مسئله وجود ندارد و بالاخره دیدگاه سوم دیدگاهی است که معتقد است باید در این مساله به صورت منطقی و گام به گام جلو رفت تا به یک مسیر منطقی رسید و کاری را انجام داد که منافع ملی مردم ایران در آن مستتر باشد.
خرازی ادامه داد: تجربه نشان میدهد که ما تجربهی خوبی از دولت دموکراتها نداشتیم به گونهای که بدترین فشارها و قطعنامهها و مصوبات ضد ایرانی در زمان حکومت دموکراتها صورت گرفت. البته این بدان معنا نیست که با جمهوریخواهان وضع بهتر است.
وی افزود: در زمانی ما بیشترین خدمات را به آمریکاییها کردیم به گونهای که با این خدمات ما هر قدم که برمیداشتیم آنها دو قدم عقب میرفتند؛. از این رو نباید در این رابطه رفتار احساسی کرد بلکه نگاه به حل مسئلهی آمریکا باید نگاهی واقعبینانه و خارج از احساسات باشد.
معاون سابق وزارت امورخارجه، اضافه کرد: دولت خاتمی در ماجرای عراق بیشترین کمک را به مردم عراق کرد. 11 سپتامبر، 12 نوامبر و 22 سپتامبر سه واقعهای بود که ایران با آمریکا تعامل سازندهای کرد. بر این اساس اولین کسانی که در ماجرای 11 سپتامبر در خاورمیانه در این موضوع موضعگیری و حتی آن را تقبیح کرد. حتی در دنیای عرب هیچ کشوری نسبت به این موضوع موضعگیری ایران بود.
خرازی افزود: در 12 نوامبر کابل به دست ائتلاف شمال که از حمایت ایران برخوردار بود سقوط کرد. از سوی دیگر در 22 سپتامبر ایران اولین هیات سیاسی را وارد افغانستان کرد و حتی حاضر شد برای مسئلهی فرهنگی و اقتصادی از جمله ساختن دانشگاه و کتابخانه به این کشور کمک کند؛ اما با وجود همهی این کمکها در 28 ژانویه یعنی یک ماه پس از این کمکها آمریکا ایران را محور همهی شرارتها خواند و این موضوع یعنی توهین به ملت ایران.
وی افزود: ایران نزدیک به 1/5 سال با آمریکا در بحث عراق بدون مابهازاء همکاری کرد، آن گاه آمریکا این کشور را تهدید میکند. آمریکاییها بدترین و توهینآمیزترین رفتارها را با ایرانیها داشتهاند.
وی خاطر نشان کرد: آمریکا به دلیل کینهی تاریخی که از انقلاب و ایران دارد نگاه تاریخی به این کشور میکند. ما میگوییم در این رابطه نگاه تاریخی نکنید. اما مواضع ایران در خاورمیانه چه ربطی به آنها دارد؟ ما 30 سال است که با آمریکا مشکل داریم. از رژیم شاه و صدام حمایت کردهاند، هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون کردند، مجاهدین خلق را در کشور خود راه دادند و تحتالحمایهی آنها در عراق فعالیت میکنند. تا این مسائل حل نشود نمیتوان کاری کرد.
سفیر سابق ایران در فرانسه، با طرح این پرسش که چرا پاکستان و هند میتوانند از تکنولوژی هستهیی برخوردار باشند اما ما نمیتوانیم؟ گفت: ایران نزدیک به چهار هزار شهید در مقابله با مواد مخدر داده است اما از امکانات بینالمللی محروم است. اینها سوالات زیادی است که تا وقتی حل نشود نمیتوان مسئلهی بین ایران و آمریکا را حل کرد.
بخشی از ایران را انتصابی و بخش دیگر را انتخابی میدانند. این موضوع به چه معناست؟ اگر منظور آنها از رهبری نظام است، این گونه نیست؛ چرا که رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران توسط مردم در مجلس خبرگان انتخاب میشود.
خرازی ادامه داد: مشکل ما با آمریکا این است که آنها میگویند یا تقابل یا همکاری در حالی که اعتقاد کشور آن است که یا تقابل یا همکاری معنایی ندارد. از این رو رابطهی ایران با آمریکا رابطهی پیچیده است.
خرازی با بیان این که آنها خودشان مطرح میکنند که سالانه صد میلیون دلار برای فروپاشی این نظام هزینه میکنند.
وی تاکید کرد: اساس مذاکره با غرب باید بر اساس احترام باشد و اینکه اگر ما یک قدم برداشتیم آنها نیز یک قدم بردارند.