«با آمریکای ترامپ چه باید کرد؟»، عنوان نشستی بود که با ابتکار «مرکز دیپلماسی ایرانی» روز گذشته (سهشنبه) در سالن همایشهای روزنامه اطلاعات برگزار شد. در این نشست، مواجهه و واکنشهای منطقی ایران در مقابل به قدرترسیدن دونالد ترامپ در آمریکا، مورد تحلیل و واکاوی دیپلماتها، کارشناسان و تحلیلگران حوزه مسائل بینالمللی قرار گرفت. نشست «با آمریکای ترامپ چه باید کرد؟»، به ترتیب با سخنرانی ناصر هادیان، کیهان برزگر، صادق خرازی و مجید تختروانچی و با مدیریت محمدرضا دبیری برگزار شد. در ابتدای نشست، دبیری پس از معرفی سخنرانان در مقام مقدمه، به قدرترسیدن ترامپ را بهعنوان پدیدهای مهم و تأثیرگذار در عرصه بینالملل مورد ارزیابی قرار داد و رویکارآمدن او را با اتخاذ تصمیماتی غیرمنتظره و غالبا خلاف روند پیشبینیهای عقلانی بهعنوان مسئله مهمی معرفی کرد. او با مطرحکردن مواردی همانند ایجاد دیوار مکزیک، فرمان منع ورود اتباع 6 کشور به آمریکا به مدت سه ماه، بازبینی در نوع همکاری با ناتو و اتحادیه اروپا، اختلاف ترامپ با رئیسجمهوری خلف خود (اوباما)، تهدید چین و بیاعتنایی به سازمان ملل، پدیده ترامپ را مسئلهای جدید قلمداد کرد که در ایران باید مورد توجه قرار بگیرد و مقامات سیاسی کشورمان باید در مواجهه با این پدیده، راهبردی خاص اتخاذ کنند. بعد از این مقدمه نسبتا کوتاه، کارشناسان به بیان مواضع و دیدگاههای خود پرداختند که به ترتیب مهمترین نکات و محورهای سخنرانی آنها در ادامه گزارش خواهد آمد:
ناصر هادیان:
دربرابر ترامپ، دیپلماسی فرهنگی را در پیش بگیریم
ناصر هادیان، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل بینالمللی بهعنوان اولین سخنران نشست، گفتههای خود را با این پرسش اساسی آغاز کرد؛ «ترامپ چه اقداماتی را میخواهد انجام دهد و چه سیاستهایی را پیگیری میکند؟»؛ هادیان پاسخ پرسش بنیادی خود را در همان بخش ابتدایی ایراد کرد و گفت: «پاسخ این پرسش را کسی نمیداند و بیش از هر شخص دیگری ترامپ هم نمیداند.» درواقع، در دوران تبلیغات انتخاباتی به این دلیل که ترامپ این تصور را نداشت که پیروز شود، وعدهها و شعارهای مختلفی را به شهروندان آمریکایی داد و اکنون که به قدرت رسیده، مشخص است که نمیتواند در عرصه واقعی، این وعدهها را اجرایی کند. هادیان در ادامه اظهارات خود در ارتباط با برنامههای و رویکردهای احتمالی ترامپ، پنج محور را مطرح کرد: محور اول، این است که ترامپ نسبت به کلیه مسائل، ذهنیتی اقتصادی دارد. او بر این باور است که روند روابط با کشورهایی که تراز مثبت تجاری با آمریکا دارند، باید تغییر کند اما رئیس جدید کاخ سفید نمیداند که افکار او میتواند چه تبعاتی درپی داشته باشد. محور دوم نیز بر این قرار است که ترامپ امنیت را کالایی خواهد کرد؛ به این معنی که آمریکا بهعنوان مولد امنیت در جهان، هزینه تأمین امنیت را از کشورهای مورد حمایت خواهد گرفت. به نظر میرسد دراینزمینه موفق هم خواهد بود زیرا کشورهای عرب خاورمیانه، ژاپن و حتی کشورهای اروپایی ناچار هستند که این هزینه را به واشنگتن پرداخت کنند. از نظر این کارشناس مسائل بینالمللی، محور سوم رویکرد ترامپ «کشیدن دیوار»هاست. این دیوار در دو دسته قابل تقسیمبندی است؛ دیوارهای عینی، همانند دیوار مکزیک و دیوار ذهنی، یعنی ایجاد گسست میان آمریکا با جهان. این اقدام ترامپ برخلاف روند جهانیشدن و راهبرد چند دههای آمریکا در عصر جنگ سرد است که همواره بر فروپاشی مرزها و دیوارها تأکید داشت. واقعیت آن است که ترامپ در این امر موفق نخواهد شد زیرا روند جهانیشدن و درهم تنیدگی حوزهها در عصر جدید، به اندازهای است که امکان موفقیت در ایجاد دیوارها ممکن نیست. محور چهارم اقدامات ترامپ در ارتباط با وعدههای غیرواقعبینانهای است که او در ارتباط با ایجاد مشاغل جدید به شهروندان آمریکایی و بهویژه برخی ایالتهای محل نفوذ دموکراتها، همانند فلوریدا و ویسکانسین داده است. در این امر به نظر میرسد میلیاردر نیویورکی، موفقیت قابلتوجهی کسب نخواهد کرد. همچنین، محور پنجم کنش ترامپ از نظر هادیان، اولویت عمل بر تفکر است. به این معنی که او پیش از آنکه فکر کند، عمل میکند. ترامپ تحمل و بردباری لازم را برای اتخاذ تصمیمات پیچیده و زمانبر را ندارد. او با روند تصمیمگیریهای راهبردی از گذرگاه کنگره آمریکا و مشاوران کاخ سفید آشنایی ندارد. در نتیجه این روند بهطور حتم، نمایندگان سنا و مجلس نمایندگان در حاشیه قرار خواهند گرفت و در آینده میتوان موضعگیری سناتورها و نمایندگان مجلس را دربرابر ترامپ انتظار داشت. واقعیت آن است که ترامپ از نظر ذهنی ثبات ندارد، افکار و تصمیمات لحظهای به ذهن او خطور میکنند. مهمترین نماد این مسئله را میتوان به برخورد او با رسانههای رقیب همانند سیانان مشاهده کرد؛ البته این موضوع میتواند در راستای منافع ایران باشد و ما میتوانیم از این بیثباتی بهره بگیریم. این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در بخش دوم از اظهارات خود، در ارتباط با اینکه در برابر ترامپ چه باید کرد؟ چهار راهحل یا راهکار را مطرح کرد: «اولین راهکار این است که ایران نباید در کانون یا رادار توجه ترامپ قرار بگیرد. واقعیت این است که ایران در کانون توجه رئیس جدید کاخ سفید نبود است اما سه نیروی عربستان، اسرائیل و لابیهای این کشورها در داخل آمریکا تلاش میکنند که ایران را در صدر توجهات ترامپ قرار دهند. در این فضا نباید این امر را تشدید کنیم و به سوژه اصلی تقابل با ترامپ تبدیل شویم. دومین راهکار، فراهمکردن زمینهها و فرصتهای اقتصادی برای جلب توجه ترامپ به ایران است؛ به این شرح که او انسانی پراگماتیک بوده و هیچگاه موضع حزب مشخصی نداشته و آنچه برایش اهمیت دارد، سود اقتصادی است؛ درنتیجه باید برخی پیشنهادهای اقتصادی ارائه شود که توجهات ترامپ را جلب کند. سومین راهکار، ایجاد ستاد ملی تصمیمگیری در مقابل اقدامات ترامپ علیه ایران با ریاست رهبری نظام است؛ یعنی ستاد ملی فارغ از هر نوع جناحبندی ایجاد شود که آمادگی مقابله با هرگونه جنگهای تصادفی را داشته باشد. این ستاد همچنین وظیفه دارد که اقداماتی را انجام ندهد که موجب واکنش و حساسیت دولت ترامپ شود. چهارمین راهکار در حوزه فرهنگی است. به این شرح که باید از دیپلماسی سنتی (دولت با دولت) به سمت دیپلماسی عمومی (مردم با مردم و دولت با مردم) گذار کرد. درواقع تا آنجا که ممکن است، باید ارتباطات مردم با مردم را گسترش دهیم زیرا وضعیت موجود، یک فرصت است و میتوانیم بر اذهان مردم آمریکا تأثیر بگذاریم. در این مسیر، امثال اصغر فرهادی و محمدرضا شجریان، فرماندهی دیپلماسی فرهنگی را میتوانند عهدهدار شوند.»
کیهان برزگر:
حفظ برجام و تنشزدایی با همسایگان، راهکار مقابله با ترامپ است
کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل دانشکده مطالعات جهان و کارشناس مسائل بینالمللی در این نشست، سخنان خود را در سه محور ارائه داد و در پایان به پرسش «با آمریکای ترامپ چه باید کرد؟»، پاسخ داد. سه محور اصلی گفتههای برزگر، عبارت بودند از: «نوع نگاه ترامپ به جهان، تناقضات سیاست خارجی ترامپ و تقابل ایران با ترامپ.»
این کارشناس مسائل بینالمللی در ارتباط با نگاه ترامپ به جهان اظهار کرد: «ترامپ هنوز در حالوهوای انتخابات باقی مانده و به شکلی افراطی بر عصر یکجانبهگرایی یا در خوشبینانهترین حالت دوجانبهگرایی تأکید دارد. این موضوع، کاملا برخلاف عصر اوباما و دکترین سیاست خارجی او است.
در این مسیر، ترامپ براساس غرایز و پیشداوریهای خود، بدون داشتن دانش قبلی نسبت به هویت و تاریخ دیگر بازیگران تصمیم میگیرد. هرچند یکجانبهگرایی دارای سنتی تاریخی در آمریکاست اما ترامپ در اجرای این رویکرد موفق نخواهد بود زیرا استلزامات زیست در عصر جدید برخلاف یکهتازی و یکجانبهگرایی است. درواقع، ترامپ در رویکردهای خود دچار نوعی سردرگمی شده است.
این مسئله در موضوعات مختلف قابلملاحظه بوده و برای نمونه، رویکرد رئیس جدید کاخ سفید در دوران قبل و ابتدای به قدرت رسیدن نسبت به موضوعاتی همانند بحران فلسطین و انتقال پایتخت به بیتالمقدس، بحران سوریه و ارتباط با کشور مصر (عبدالفتاح سیسی)، تنها با گذشت 50 روز و بعد از روبهروشدن او با واقعیات، دچار دگرگونی بزرگ شده است. علاوهبراین، شخصگرایی و تمرکز ترامپ بر خودمحوری بیش از اندازه، دیگر موضوعی است که باید در تناقضات سیاست خارجی ترامپ مورد توجه قرار داد.»
برزگر در بخشی دیگر از سخنان خود، تناقضات سیاست خارجی آمریکا را در چهار محور مورد بحث و بررسی قرار دارد. اولویت تناقض در ارتباط با شعار ترامپ در مبارزه با تروریسم است. از یک سو، ترامپ اظهار میکند که با هر نیرویی که با تروریسم مقابله کند، همکاری خواهد کرد و ازسویدیگر، حاضر به ائتلاف با محور ایران، روسیه، سوریه و عراق که بیشترین نقش را در مبارزه با داعش داشتهاند، نیست. این یکی، تناقض آشکار و پیچیده است که مهمترین تاکتیک سیاست خارجی ترامپ را با چالش مواجه میکند. دومین تناقض در ارتباط با برنامه اعلامی و نوع تعامل با متحدان سنتی آمریکاست. به این شرح که ترامپ از یک سو به تمرکز بر داخل آمریکا و عدم حمایت مجانی از متحدان خود تأکید میکند و از سوی دیگر، باتوجه به واقعیات مجبور به تداوم همکاریهاست. تناقض سوم، در ارتباط با بحث چگونگی و ابزارهای ترامپ برای نابودی تروریسم است. اینکه ترامپ چگونه و با کمک چه نیروهایی ایناقدام را انجام خواهد داد، تناقضی بزرگ خواهد بود. تناقض چهارم، در ارتباط با ائتلاف و همکاری آمریکا با روسیه است؛ اتحاد با کشوری که همواره بهعنوان رقیب برای آمریکا مطرح بوده، بسیار دشوار خواهد بود و درنهایت میتواند موجبات سردرگمی هر چه بیشتر آمریکا را درپی داشته باشد.
در بخشی دیگر از سخنان این استاد علوم سیاسی دانشگاه علوم تحقیقات، موضوع ترامپ و ایران مورد تحلیل بود. کیهان برزگر، دراینزمینه خاطرنشان کرد: «ترامپ متوجه شده که برای مقابله با ایران نمیتواند بر موضوع برجام تمرکز کند زیرا برجام بهعنوان توافق بینالمللی، غیرقابل تغییر و لغو بهنظر میرسد؛ در نتیجه این امر، او رویکرد مهار و تقابل با ایران در منطقه را در پیش خواهد گرفت. این امر در اساس به زیان تهران و به سود عربستان است. در همین ارتباط، باید به هدف اساسی آمریکا از انعقاد برجام سخن گفت. واقعیت آن است که واشنگتن قصد داشت که از طریق برجام و معاهدهای بینالمللی، ایران را در منطقه مهار کند. اکنون در سطحی گستردهتر از این رویکرد، ترامپ تلاش دارد تهران را در منطقه مهار و درگیر کند اما ایران باید از وقوع این امر پیشگیری کند؛ به این معنی که تهران باید ائتلاف عربستان، اسرائیل و ترکیه را به هم بزند و منطق این ائتلاف را به چالش بکشد. در این میان، نقش روسیه بسیار مهم است. آنچنان که تاکنون ایران در کشیدن پای روسیه به خاورمیانه موفق بوده است در شرایط کنونی، باید به این رویکرد ادامه دهد و تلاش کند که کشورهای دیگری همانند چین و هند را به خاورمیانه بکشاند.»
همچنین برزگر در بخش پایانی سخنان خود، سه راهکار را برای مقابله با آمریکای ترامپ ارائه میکند که عبارتند از: «ضرورت تأکید بر حفظ برجام، افزایش تعامل منطقهای و تنشزدایی با همسایگان و تقویت نقش ایران در مبارزه با تروریسم.»
صادق خرازی:
ترامپ مانند احمدینژاد باوری به کارشناسان و مشاوران ندارد
صادق خرازی، دیپلمات سابق ایران در سازمان ملل و کشور فرانسه، بحث خود را با اشاره به مثبتبودن مواضع و رویکرد دولت آمریکا نسبت به ایران در عصر باراک اوباما آغاز کرده و شرایط کنونی را بعد از به قدرت رسیدن ترامپ، بسیار حساس و مهم ارزیابی کرد. خرازی در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: «افرادی همانند ترامپ که قابل پیشبینی نیستند و خود را در قالب سیستم و نظم خاصی تعریف نمیکنند، تصمیمهایی لحظهای و هیجانی اتخاذ میکنند که نیازمند توجه است. واقعیت این است که آمریکای ترامپ یکپارچه و متحد نیست و امروزه آشفتگیها و تضادها را در جامعه و سطح نظام حاکمیت این کشور میتوان مشاهده کرد.»در بخشی دیگر از گفتههای مؤسس مرکز دیپلماسی ایرانی، در ارتباط با مواجهه آمریکای ترامپ با جمهوریاسلامی ایران، آمده است: «باید پنج لایه اصلی تصمیمگیری در این کشور را مورد توجه قرار داد؛ لایه اول، شخص ترامپ است. واقعیت آن است که ترامپ جمهوریخواه نیست بلکه خود را به این جریان تحمیل کرد. او رویکردی کاسبکارانه دارد و خود را مطیع جمهوریخواهان نمیداند. ترامپ فاقد راهبرد ایدئولوژیک بوده و برخلاف رؤسایجمهوری قبلی که ایدئولوژی نئولیبرالیسم را در دستور کار قرار میدادند، عملگرا، محاسبهگر و دچار کیش شخصیت است. او کاسبکارانه به سیاست نگاه میکند و لایههای جامعه آمریکا را نمیشناسد. لایه دوم، در ارتباط با وزارت امور خارجه آمریکا بهعنوان یکی از نهادهای اصلی تصمیمگیری در آمریکاست. دراینزمینه، ترامپ همانند احمدینژاد باوری به کارشناسان و مشاوران ندارد. درواقع، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه کنونی آمریکا هم همانند رئیس جدید کاخ سفید، فهم و رویکرد مشخصی نسبت به مسائل بینالملل ندارد. درواقع، مأموریت وزارت امور خارجه آمریکا اقتصادی است.»خرازی در ادامه سخنان خود اظهار کرد: «لایه سوم که باید در تصمیمگیری آمریکا نسبت به ایران مورد توجه قرار داد، وزارت دفاع آمریکا یا نظامیان هستند. در عصر ترامپ، پنتاگون و ژنرالها دارای قدرت شدهاند اما یک نکته را باید توجه داشت که نظامیان نزدیک به ترامپ با واقعیتهای خاورمیانه آشنایی دارند. در این شرایط، اگر ما بتوانیم تفهیم درستی از کانونهای بحران در خاورمیانه همانند سوریه، عراق، یمن و... داشته باشیم و ترامپ نیز واقعا شعار مبارزه با تروریسم را در عمل پیگیری کند، میتوان نوعی همگرایی منافع دو کشور را متصور بود اما اگر شعار مبارزه با تروریسم در عرصه واقعی میدانی، اجرایی نشود، میتواند تهدیدی جدی باشد زیرا جمهوریخواهان در پی استفاده ابزاری از ترامپ هستند تا از طریق او، میان اعراب، اسرائیل و آمریکا ائتلافی منهای وحدت اسلامی و نادیدهانگاری مسئله فلسطین ایجاد کنند و واقعیت آن است که در 10 سال گذشته مناسبات میان ایران با اعراب قهرآمیز است و جنگ سردی میان ما و اعراب وجود دارد. در این شرایط، ما باید در رویکرد خود در ارتباط با اعراب تجدیدنظر کنیم. این یک حقیقت است که ایران در شرایط کنونی، از تهران تا مدیترانه دارای نفوذ است و در کشورهای عراق، سوریه و مبارزه با تروریسم دست بالا را دارد. این موقعیت بسیار ویژهای است و در این شرایط، تنشزدایی با اعراب میتواند کارساز و مهم باشد.»همچنین، لایه چهارمی که این دیپلمات سابق کشورمان به آن اشاره کرد، دستگاههای اطلاعاتی آمریکاست. خرازی بر این باور است: «این نهاد قدرت در شرایط کنونی، یکی از بیثباتترین دوران خود را سپری میکند. واقعیت آن است که ترامپ با تصمیمها و اظهارهای خود، سیستم اطلاعاتی و امنیت آمریکا را به چالش کشیده و در ماجرای اتهام علیه باراک اوباما، رئیسجمهوری خلف خود، نوعی بیاعتمادی میان رئیس سازمان سیا و ترامپ ایجاد شده است. لایه پنجم قدرت در آمریکا در ارتباط با ایران، شورای امنیت ملی آمریکاست. در شرایط کنونی، این نهاد به شدت ضدایران بوده و در شرایطی که ما در آمریکا نفوذ چندانی در کنگره و سنا نداریم، تصمیمهای آن میتواند بسیار جدی و خطرناک قلمداد شود.»
صادق خرازی در بخش دوم از سخنرانی خود، در ارتباط با «چه باید کرد»، سه راهکار و راهحل جدی را مطرح کرد: «اولین راهحل، این است که نباید اجازه بدهیم جریانهای سیاسی یا همان لایههای قدرت در داخل آمریکا به اجماع در ضدیت با ایران برسند. باید با لابیگری در داخل آمریکا اختلافات و تضاد میان آنها را برجسته کنیم. گفتههای ترامپ در قالب تخریب رسانهها و فساد سیستمی بسیار قابل تأمل و جدی است. درواقع، ترامپ رابینهودی از طبقات اجتماعی بالاست که قدرت و فهمی هم از لایههای آمریکا ندارد. دومین راهحل، فعالکردن دیپلماسی درجه دوم است. گسترش روابط دوجانبه ایران با روسیه، چین و اتحادیه اروپا راهکار بسیار مهمی است که براساس آن ایران باید خود را مهار نکند و از تمامی اهرمها و قدرت خود بهره بگیرد. ایران میتواند مهمترین متحد آمریکا در مبارزه با تروریسم باشد اما این راهبرد باید با اعمال نقش اساسی دیپلماسی درجه دوم، یعنی دیپلماسی عمومی باشد. سومین راهحل در تقابل با آمریکای ترامپ، فهم صحیح از استراتژی در منطقه است. به عبارت ساده، تنظیم مناسبات و کاستن تهدیدات و افزودن بر فرصتها.»
مجید تختروانچی:
انسجام ملی و وحدتنظر در سیاست خارجی، ضرورتی حیاتی است
مجید تختروانچی، معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه بهعنوان آخرین سخنران نشست «با آمریکای ترامپ چه باید کرد؟»، گفتههای خود را با دقتنظر در 50 روز اول ریاستجمهوری ترامپ آغاز کرد. روانچی با غیرمنتظرهخواندن پیروزی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اظهار کرد: «قضاوت درمورد ترامپ هنوز زود است و این مسئله هم دو دلیل اصلی دارد؛ یکی اینکه گذشت 50 روز بسیار اندک است و دیگری اینکه ترامپ، تجربه هیچگونه کار سیاسی در عرصه سیاست خارجی و داخلی را ندارد.»معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه در ادامه سخنان خود اظهار کرد: «در شرایط فعلی در آمریکا، فضای آشفتگی غالب شده است. فرمان لغو ویزای6 کشور، تغییر رویکرد در مورد مناسبات با چین، سردرگمی در نوع تعامل با مسکو، تغییر رویکرد در موضوع تغییر سفارت به بیتالمقدس و رویکرد نامشخص در تقابل با تروریسم ازجمله نمادهای بارز این فضای آشفتگی و سردرگمی در آمریکاست؛ هرچند برخی بر این باور هستند که این مسئله برنامهریزی شده است اما واقعیات، خلاف این مسئله موضوع را تأیید میکنند.»
تختروانچی در بخشی دیگر از گفتههای خود از پایان نظم تکقطبی در قرن بیستویکم سخن به میان آورد. واقعیت آن است که جهان برخلاف نظم تکقطبی آمریکایی بوده و اکنون شاهد هستیم که در سطح جهانی، وحدت موضعی میان کشورها برای مقابله با یکجانبهگرایی آمریکای ترامپ در حال ظهور است.
همچنین این مقام سیاسی کشور در بخش دیگری از سخنان خود، این پرسش را مطرح کرد که «آیا ایران از معادلات منطقهای قابل حذف است؟» تختروانچی در پاسخ به این پرسش تأکید کرد: «امنیت ملی ایران در منطقه بینظیر است؛ همچنین ما در کشور از جمعیتی جوان و توان نظامی و اقتصادی بالایی برخوردار هستیم. درواقع، ظرفیتها و استعدادهای نهفتهشده در کشور موجب شده است که پاسخ پرسش، غیرقابل حذفبودن ایران باشد. آمریکاییها خوب میدانند که نقش و نفوذ ایران قابل حذف نیست. آنها میدانند تهدید و تحریم علیه ملت ایران کارساز نخواهد بود. برخلاف باور برخیها مذاکرات برجام، درنتیجه تحریمها نبود. درواقع، آنها به این نتیجه رسیدند که ایران از مرزی گذشته است و اگر دیرتر اقدام کنند، کار از کار خواهد گذشت؛ درنتیجه، یکباره مذاکره و گفتوگو با تهران را در دستور کار قرار دادند.»
همچنین، معاون اروپا و آمریکای وزارت امورخارجه در بخش پایانی از سخنان خود اظهار کرد: «واقعیتهای منطقه نشان میدهد فرمولی که میتواند منجر به ایجاد ثبات باشد، از دل منطقه و با بازیگردانی نیروهای دخیل در معادلات منطقه بیرون میآید، نه از طریق نیروهای خارجی؛ بنابراین، ایران در راهبرد کلان خود، سیاست حاصلجمع صفر را پاسخگو نمیداند و معتقد به حل مسائل از طریق گفتوگو بدون دخالت نیروهای خارجی است. در این شرایط، انسجام ملی بسیار ضروری است و باید در سیاست خارجی ید واحد باشیم.»