متن سخنرانی جناب آقای سید صادق خرازی در جمع فرهیختگان علمی کشور با موضوع
«جهان ایرانی: از شکلدهی تا مشارکت سازنده در فرآیند جهانی شدن»
سرای اهل قلم چهاردهمین نمایشگاه بینالمللی تهران
خانمها، آقایان؛
حضار محترم؛
موضوع ارتباط ایران و حوزه پیرامونی آن که در این نشست از آن با مفهوم جهان ایرانی یاد میشود، در واقع یکی از ضروریات تداوم تأثیرگذاری فرهنگی ایران بر این مناطق و استمرار حفظ موقعیت تمدنی ایران در صحنه جهانی و در مقطعی است که موضوع جهانیشدن مطرح است.
جغرافیای انسانی ایران به صورت طبیعی در مرکز استقرار سه منطقه نژادی قرار گرفته است. اقوام اورال- آلتایی، اقوام سامی (اعراب) و اقوام مستقر در شبه قاره با طبقه نژادی متأثر از اقوام آریایی. این سه حوزه بدون تردید طی ادوار مختلف تأثیرات فراوانی را بر آنچه که امروز ما از آن با مفهوم ایران یاد میکنم. گذاشتهاند، از سوی دیگر این حوزهها اقتباسات فراوانی را نیز از ایران، فرهنگ، زبان، تاریخ، سنن و آداب آن اخذ نمودهاند. نوروز نماد بارز این گونه بهرهگیری از سنن ایرانی در سرتاسر مناطقی است که این اقوام در آن سکنی دارند.
طبیعی است که با دور شدن از مرزهای جغرافیایی ایران امروزی و با فاصله گرفتن از تاریخ تمدنی ایران، این اقتباسات کمرنگتر شده و یا به دلیل نفوذ حوزههای دیگر تمدنی و فرهنگی (همچون تمدن غربی و باورهای بودایی) اعتبار دیرین خود را از دست داده است.
نکته بسیار مهم و قابل تأمل دیگر در این برداشت آن است که ارتباط میان این سه حوزه نژادی و تبادلات آنها با یکدیگر به صورت طبیعی از کریدور ایران صورت پذیرفته، فلذا امروز هیچ یک از این حوزهها نمیتوانند خود را مجرد از این دانسته و به آنچه که میان آنها و ایران وجود داشته با دیده بیتفاوتی بنگرند. از نقطهنظر تئوریک میتوان اظهار داشت که جهان ایرانی یک برداشت فرهنگی و یک رویکرد تمدنی در حوزه نظریات ژئوپلتیکی در سیاست خارجی است. به تعبیر دیگر جهان ایرانی یک نظریه ژئو کالچر است که در چارچوب حوزه تمدنی اسلام و ایران بررسی میشود.
از آنجائیکه رفتار سیاسی کشورها بازتاب فرهنگ و تمدن آنها است، میتوان گفت چنانچه آنها نسبت به موقعیت و فرهنگ و تمدن خود احساس فقدان مشروعیت بنمایند، رفتاری متناسب با آن را بر خواهند گزید. از اینرو ماهیت و سنخ رفتارهای سیاسی ما با نوع تلفی و تعریفی که از موقعیت تمدنی خود در جهان امروز داریم تعریف میشود.
عناصر و اجزای فکری و ارزشی این حوزه تمدنی بر تمامی تحولات اصیل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهان جدید روی نموده و از آنها با آغوش باز استقبال مینمایند. اندیشه سیاسی، تفکر فلسفی،عرفان و ادبیات خاص جهان ایران و اسلام مشحون از آراء عقایت و ارزشهایی است که به انسان بعنوان یک موجود صاحب کرامت و حق مینگرد، لذا هر آنچه که به گسترش کرامت، عزت و حق انسان در این حوزه جغرافیایی بیانجامد مورد توجه خواهد بود.
اسلام به عنوان آئینی با رویکرد فرهنگی پس از ظهور توانست ارزشهای فرهنگی این حوزهها را در خود پذیرا باشد، و از سوی دیگر با خمیرمایه باورها و اعتقادات دینی خود این امکان را داشت که هویت جدیدی را در این مناطق پدید آورده و آن را طی دوران تاریخی قوام و دوام بخشد، دورانی که پس از قرن هفتم میلادی در این حوزه آغاز شد.
اسلامی شدن این حوزه بدان معنا نبود که یکی از این فرهنگها بر دیگری غلبه باید بلکه بیشتر به این صورت سامان یافت که کلیه این حوزههای در فرآیند اسلامی شدن مشارکت نمودند و سهامی از برای خود داشتند.
امروز قرنهاست که از آن دوره طلائی فرهنگ و تمدن اسلامی - ایرانی در این مطنقه میگذرد. شرایطی جدید بویژه پس از تحولات قرون گذشته و ایجاد مرزهای برساخته بشری ایجاد شده است. آن نمونه تاریخی در زمینه مشارکت در موضوع جهانی شدن میتواند در شرایط حاضر نیز جلوه و تبلور یابد، در شرایط امروزی مفهومی به نام جهانیشدن در شرف تکوین است. در فرآیند جهانیشدن شک نیست که تمدن اسلامی با کلیه سهامداران خود بایستی مشارکت نماید. حوزه ایران فرهنگی یا جهان ایرانی نیز در این فضا و در چارچوب اسلامی جای گرفته و لازم است با مجموعه توانائیها و ظرفیتهای خود در عصر جهانیشدن بیشترین نقش را در این مشارکت جهانی بدست آورد. از اینرو تبیین موضوع جهان ایرانی و احیای این مفهوم توسط اهل قلم و صاحبان اندیشه ضرورت مییابد.
از آنجائیکه جهانیشدن محصول طبیعی و اجتنابناپذیر گسترش صنعت و تکنولوژی و نیز ارتباطات است، لذا میتوان گفت جهان ایرانی در مواجهه با جهانیشدن نمیتواند راه انزوا و کنارهگیری را پیش گیرد. اما مناسباتی که سرمایهداری جهانی و بویژه قدرتهای اقتصادی و صنعتی دنیا برای تغییر فرهنگهای بومی جوامع در حال توسعه دنبال مینماید، جهانیشدن را بعنوان پدیدهای خطرناک که هویت و اصالت تاریخی و تمدنی جوامع مختلف را تهدید میکند، نشان میدهد.
توجه به این مفهوم مانع از آن خواهد گردید که باورهای باستانگرایی یا ناسیونالیسم قومی رواج یافته و ایران را به سوی نوعی انتزاع از جهان اسلام و حوزه پیرامونی خود هدایت نماید.
با این تعریف مختصر از جهان ایرانی که اصل احیای آن ریشه فرهنگی دارد باید به این پرسش پاسخ داد که جامعه فرهنگی ایران امروزی بر اساس چه برنامهریزی میتواند ضمن جذب اجزای پراکنده این حوزه، آنان را به گونهای آرایش دهد که طی فرآیند جهانیشدن هر کدام از این اجزاء شاکله فرهنگ و تمدن جهان ایرانی در برابر تمدنهای جهانی را شکل دهند؟
ضرورت بیان این مهم و جلب توجه مخاطبین محترم ما را بر آن داشته تا این مفهوم را در این مختصر توصیف نمائیم و لجنهای از صاحبان اندیشه را با توجه بر این نوع از مطالعات و با مرکزیت بخش تحقیقاتی - آموزشی وزارت امور خارجه ایجاد نمائیم که این لجنه بتواند هم مطالعات در این زمینه را دنبال نماید و هم ادبیات جدید و هدفمندی را تولید کند که با اتکا به آن، بتوان محوریت ایران را از لحاظ جایگاه فرهنگی آن احیا نمود و از گریزپایی اجزای موجود در این حوزه فرهنگی با توجه به ابزارهای فرهنگی جهان معاصر ما همچون انقلاب ارتباطات و پدیده اینترنت ممانعت به عمل آورد.
اما، شک نیست که تدوین هر برنامه علمی و تحقیقاتی و فرهنگی بایستی بر اساس فضای موجود در هر یک از این مناطقه و با درک نیازهای موجود در منطقه باشد. همچنین از ابتدا باید توجه داشت که هیچ فعالیت هدفمند فرهنگی بدون تدوین برنامه اجرایی به نتیجه نخواهد رسید. لذا لزوم تدوین برنامه اجرایی عمیقاً احساس میشود.
در یک ارزیابی عمومی میتوان جریانهای فرهنگی موجود در مناطق فوق را در موضوعات ذیل برشمرد:
- لزوم کسب هویت و مشروعیت تاریخی که محافل علمی را در این مناطقه واداشته تا به جعل و تحریف تاریخ ملی - قومی خود روی نمایند.
- بروز جریانات سیاسی (بحران خاورمیانه- آسیای مرکزی و بحران کشمیر و000) که بر مجموع مطالعات فرهنگی و در نوع خلق ادبیات آن تأثیر مستقیم نهاده و نوعی اندیشه نزاع، جدال، بدبینی و عدم تفاهم دائمی را در مجموعه منطقه پراکنده است.
- گسترش عقاید فرقهای - مذهبی که سبب گردیده تا این حوزه که به حق از آن به گاهواره تمدن یاد میشود را تحت تأثیر قرار داده و ان سماحت و آزاداندیشی که موجب تعالی فکر بشری میگردید، در آثار علمی - تحقیقاتی کمرنگ و بیبها بنماید.
- تمایل به اندیشههای ضددینی و یا بیتفاوتیهای دینی که در قالب غربگرایی یا مدرنیسم روی نموده و بدون توجه به سنن و آداب ملی زمینهای را ایجاد کرده که دامنه تنشها و تزاحمات به سطح توسعه یافته در مقولاتی چون تقابل سنت و تجدد رخ نماید.
بیان این موارد همانگونه که گفته شد مؤید آن است که چارهجویی درباره آنها تنها با اتکا به اندیشه ایرانی در ابعاد عرفانی و رعایت اصل مدارا و گفتگو میسر خواهد شد. از اینرو بایستی در گذار از وضعیت فعلی و اعلام مشارکت در صحنه جهانی، نخست به حوزه فرهنگی ایران یا جهان ایرانی پرداخته شود و این مفهوم با آرایشی جدید ولی مبتنی بر مقومات فرهنگی و تمدنی آن ارائه گردد