مایه بسی خرسندی است که جمعی از صاحبان اندیشه و نظر از دو حوزه تمدنی و دو ملت دیرپای گردهم آمدند تا در یکی از مباحث مهم تاریخ و فرهنگ تمدن ایرانی- اسلامی به بحث و پژوهش بپردازند. با گذشت دوره ای طولانی و پردامنه از توجه ویژه دانشمندان و محققان روسیه به حوزه فرهنگ اسلامی- ایرانی، بررسی گذشته مطالعات ایرانشناسی در روسیه خود شایسته توجه و تعمق ویژه است. لذا امید آن دارم تا نتایج حاصل از این نشست، پرتو قابل ملاحظه ای را برآینده اینگونه مطالعات بیفکند.
بی گمان مکتب مطالعات ایرانی- اسلامی در روسیه با دو اختر تابناک غازان و سنت پطرزبورگ خود را به منصه ظهور رسانید، و شکوفایی تحقیقات ایرانی در روسیه امروز بایستی خود را مرهون مکاتبی چون دائره شرقی دانشگاه سنت پطرزبورگ، دبیرستان ادبی (گیمناز) غازان، دبیرستان ریشیلیو اودسا و انستیتوی زبان های شرقی مسکو بداند. مکاتبی که به همت بزرگمردانی فرهیخته همچون میرزا جعفر توپچی، باشف، کاظم بیک، شارموا، دورن، بولدیروف، پاول پیتروف، ژوکوفسکی، زالمان، فریمان و000 پدیدار شد و با دقت و ظرافتی خاص به حوزه مطالعات ایرانی وارد گشت و از این راه توانست مکتب شرقی مطالعات ایرانی را در اروپا با اقتداری درخور تحسین پدید آورد.
سال هاست که اندیشمندان و محققان ایرانی و بطور کلی ایرانشناسان، از نتیجه پژوهش های گرانسنگ دانشمندان مکتب شرقی مطالعات ایرانی یعنی روسیه بهره گرفته اند. همچنین باید افزود که دستآورد عظیم استادان ایرانشناس روسیه، بویژه در قرون 19 و 20 فراز فاخری از سلسله آثار علمی در باب ایران محسوب می شود.
از آنجا که بخش بزرگی از فرهنگ و تمدن اسلام دست آورد فرزندان ایران زمین است، می توان گفت آنچه در دایره مطالعات شرق شناسی روسیه قرار می گیرد. مستقیم و غیرمستقیم با سرزمین ایران ارتباط می یابد. به ویژه باید به موضوع تصوف و عرفان و نیز شناخت نحله های فکری درون جهان اسلام اشاره کرد. آثار ایرانشناسان روسیه، در زمینه تاریخ و فرهنگ زبان فارسی از حیث کمییت و کیفیت آن اندازه بوده است که با همه آثار خرد و کلان همه خاورشناسان دیگر اروپایی پهلو زند. و حتی گاه این منابع از چنان قوت و اعتباری برخوردار بوده است که دیگر خاورشناسان یکسره بر این مآخذ توجه داشته اند. در این باب به ویژه آثار پیگولووسکایا و ولادیمیر بارتولد یاد کردنی و ستودنی است. برخی از این پژوهش ها چنان استوار و دقیق است که با گذشت حدود یک قرن، همچنان مآخذ و مستند ایرانشناسان گوشه و کنار جهان هستند، چنانکه پژوهش مختصر اما موشکفانه و درخشان بارون روزن در باب خدای نامه ها و مآخذ شاهنامه فردوسی همچنان طراوت و تازگی خاص خود را از دست نداده است و ایرانشناسی بزرگ چون آرتور کریستین سن دانمارکی ناچار بوده چکیده ای از آن را در یکی از تحقیقات درخشان خود بگنجاند و بدین ترتیب کسانی که از احاطه بر زبان روسی بی بهره اند از مفاد این حد اعلای تحقیق تتبع مطلع شوند.
همچنین آنجا که بحث از جغرافیای تاریخی و مباحث دقیق مربوط به آن مطرح است نمی توان و نباید مجاهدات علمی ولادیمیر مینورسکی را فراموش کرد. آثار گسترده و بی بدیل ایگناتیوس کرچوکوفسکی به ویژه در باب ادبیات جغرافیایی مسلمانان و هم آنچه به طور مثال در باب لیلی و مجنون به قلم آورده به نحوی کاملا" روشن با ایران و فرهنگ ایرانی نیز ارتباط مستقیم می یابد.
ایوانف، برتلس، دیاکونف و000 نام های آشنا و ارجمندی در میان پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران است. از دیدگاه پژوهشگران ایران و چه بسا ایرانشناسان جهان اندیشمندان و شرق شناسان مجموعه جمهوری های اتحاد شوروی سابق به نحوی دست پرورده و پرورش یافته مکتب ایرانشناسی روسیه محسوب می شوند. آثار این دانشمندان در سطح خاص خود هر یک پرتوای بر تاریخ و فرهنگ ایران افکنده است به حدی که حتی ثبت عنوان آثار قلمی ایران شناسان روسیه خود کتاب یا کتاب هایی قطور خواهد شد.
گرچه مطالعات دانشمندان روسیه در باب تاریخ و فرهنگ اسلام و ایران، خود دارای حیثیت و وجهه ممتازی است، اما اینگونه مطالعات از روند پدیده شرق شناسی در جهان برکنار نبوده است و تبعاتی که بر نگرش شرق شناسی به طور اعم حاکم بوده بر دامنه و عمق مطالعات اندیشمندان روس نیز اثر نهاده است. با این همه نزدیکی روسیه به حوزه تمدن ایرانی آثار ایران شناسان روس را در جایگاه خاصی قرارداده و سبب گردیده تا کاستی ها و لغزش ها در این آثار کمتر نمود یابد. به عنوان نمونه آنچه برای ملل شرق در آثار خاورشناسان دیگر مایه شگفتی و گاه خشم بوده، در آثار محققان روس کمتر به چشم آمده است. به نظر می رسد سیر مطالعات ایران شناسی در روسیه پیش از انقلاب اکتبر 1997 و پس از آن، هر مرحله، دارای وجهه ای خاص خویش است.
تحقیق و پژوهش در دوره تزاری با اهداف خاص انجمن سلطنتی روسیه تزاری معنا می یافت. کشف و کاوش سرزمین های پیرامونی روسیه از زوایای مختلف با هدف فراهم نمودن امکان استیلای امپراتوری، توجه به مطالعات در حوزه جریانات مذهبی و فرقه ای با هدف کاستن از اقتدار و اهمیت همسایگان و تضعیف آنها و غیره شواهدی بر این مدعاست. انقلاب اکتبر 1917 اگر چه در آغاز نویدی تازه را به همراه داشت اما در فرآیند زمان با حاکمیت باورهای ایدئولوژیک سبب شد که بسیاری از تحقیقات سو و جهت ایدئولوژیک پیدا کند و یا به عنوان ابزاری برای تقابل با اندیشه سرمایه داری در دست حاکمان کشورها قرار گیرد.
از دید محققان ایرانی و یا هر پژوهنده منصف دیگری، آنچه در آثار خاورشناسان روس با توجه به روح فرهنگ و تمدن ایران، و متکی به اسناد معتبر تاریخی به قلم آمده ارجمند و ستودنی است. این نکته نیز بدیهی است که داوری های یکسویه و تحلیل های مبتنی بر اسناد و مآخذ غیرقابل اعتماد هم از حیث روش شناسی علمی ناپذیرفتنی است. امروز جهان معاصر ما در آغاز هزاره ای جدید و دگرگونی در ابزارهای علمی، اطلاعاتی و با توجه به تحولی عظیم در حوزه روش شناسی علمی نیاز به آن دارد تا تحقیقات و مطالعات موردی، استوار بر مآخذ و مستنداتی باشد که به حیث ارزش گذاری حائز دسته بندی نخست در منبع شناسی به شمار می آید. بنابراین با عنایت به این نکته هر گونه تحقیق و پژوهش در حوزه مطالعات ایرانی که مستند به مدارک، منابع، اسناد و تحقیقات جغرافیای امروز ایران نباشد از این احتمال برخودار خواهد بود که دچار لغزش و یا نقصان گردد. اندیشمندان و ایرانشناسان فدراسیون روسیه در سال های پس از فروپاشی با توجه به اصل علم برای علم و تحقیق برای تحقیق و با درک فضای مساعد موجود به حیث سیاسی باید بکوشند تا مبنای استواری تحقیقات خود را بر روش شناسی علمی تمرکز بخشند. تردیدی نخواهد بود اگر این عطف توجه صورت پذیرد بار دیگر مکتب مطالعات شرقی اروپا سایه سنگین خود را در حوزه مطالعات ایرانشناسی و شرق شناسی خواهد افکند و رقبای نوپا در این وادی را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
بی شک، هرچه روابط فرهنگی میان اندیشمندان دو ملت نزدیکتر باشد، نتایج حاصل از آن، برای جهان علم و تحقیق در زمینه ایرانشناسی پرثمرتر خواهد بود. به نظر می رسد اکنون با توجه به شرایط نوین در روسیه، فضای بسیار بهتر و مؤثرتری برای مطالعات ایرانی فراهم شده است که در پرتو آن دانشمندان ایرانی نیز می توانند آثار خود را عرضه کنند و متقابلا" از آثار علمی ایرانشناسان روسیه بیشتر و بهتر از گذشته بهره برند. بخشی از همکاری های مشترک فرهنگی میان دو حوزه تمدنی ایران و اسلاوی در گذشته تصحیح و انتشار، و تبادل تصویر نسخه های خطی فارسی موجود در روسیه بوده است. از آنجا که این نسخه ها خود منابعی با درجه بندی نخست از حیث روش شناسی علمی در انجام تحقیقات و مطالعات بعدی خواهد بود جای آن است تا تلاشی دوباره به پشتوانه همتی مضاعف از سوی اندیشمندان این دو حزوه آغاز گردد تا این نفایس ماندگار احیا گردد. بخش دیگری از همکاری های آتی کمک به شناخت و معرفی بیشتر ایران در روسیه و روسیه در ایران است تا بدینوسیله بتوان زمینه همکاری های این دو ملت بزرگ را قوام و دوام بخشید.
تبادل آثار کتوب میان دانشمندان و مؤسسه های علمی ایران و روسیه در تعمیق مطالعات ایران شناسی تأثیری شگرف و انکار ناشدنی دارد و ایرانشناسان روسیه می توانند از این طریق در باب تاریخ و فرهنگ ایران با توجه به آنچه از انقلاب اسلامی در آثار اندیشمندان بزرگ مسلمان و به ویژه شیعیان انتشار یافته است به منابع و اصول تازه ای دست یابند و از این راه برای ارائه تصویری علمی و مستند از چهره تاریخی و فرهنگی ایران در آثار علمی خویش بهره گیرند.
اینجانب از یکسو به عنوان یک شیفته امر تحقیق و از سوی دیگر در مقام تصدی امر تحقیق و پژوهش در ساختار دستگاه دیپلماسی ایران و یا به حیث یک عضو کوچک از مجموعه بنیاد ایرانشناسی امیدوارم از رهگذر چنین جلساتی که موجب تعمیق پیوندهای فرهنگی میان ایران و روسیه خواهد شد، رشته ایرانشناسی در روسیه با همان گستردگی و درخشندگی سالیان دراز عمر خویش ادامه یابد، و در این فضای حاکم بر قرن آینده که با پیشنهاد ریاست جمهوری اسلامی ایران در آغاز راه، سال 2001 را جامعه جهانی به عنوان سال گفتگوی تمدن ها برشمرده، ایرانشناسان روسیه به عنوان پژوهشگران یکی از پرشکوه ترین تمدن ها و فرهنگ های جهان گذشته و کنونی بتوانند به ایجاد ارتباط مستمر با حوزه تمدن ایرانی تداوم بخشیده و باب جدیدی را در گفتگوی میان دو حوزه تمدن ایرانی – اسلاوی بگشایند.