حضار محترم، خانم ها، آقایان:
بشریت در حالی که همواره شاهد حضور سایه شوم رقابت و ستیز میان دولت های بزرگ در قرن گذشته بوده است، اکنون در آستانه دوران جدید قرار دارد. هر چند ملت ها در قرن گذشته آرزوی رسیدن به صلح واقعی را در سرداشتند، اما حداکثر توانستند در دوره های کوتاه، تنها به صلحی حداکثر مسلح دست یابند. تلاش برای جامعه عمل پوشانیدن به حکومتی جهانی در سایه جامعه ملل و سازمان ملل نیز عقیم ماند. علی رقم حضور این نهادهای بین المللی در عرصه های فرودست سیاست (Low Politics) بین الملل، سیاست های بالادست (High Politics) جهانی متأثر از خواست قدرت های بزرگ و ابرقدرت ها بوده است. در آستانه سالگرد تأسیس سازمان ملل باید به این نکته اعتراف کرد که این سازمان و سلف شکست خوره اش جامعه ملل در این دوره تجلی گاه رقابت و ستیز میان کسانی بود که به زعم ایشان برای «حفظ خود» می بایست سیاست توسعه طلبی را در پیش گیرند. در این دوره مفاهیم صلح، رقابت و همکاری، همگرایی، جامعه جهانی و اهداف بشری در حاشیه و مفاهیمی از قبیل جنگ و سیاست، رقابت و ستیز، و منافع ملی و هژمونی بر روابط بین الملل سایه گسترانیده بود.
در عین حال در حوزه های فکری جوامع بشری همواره شاهد تلاش برای دستیابی به اهداف عالیه بشریت بوده و هستیم. هرچند در کمتر جایی می توان از همپوشانی کامل حوزه های نظری و عملی نشانی گرفت، اما این حوزه ها همیشه متأثر از یکدیگر بوده و با اختلاف زمانی، حوزه های عملی از نتایج تلاش های حوزه های نظری بهره می گیرد.
امروزه زمان بهره گیری از دستاوردهای حوزه های نظری در دوره های پیشین فرا رسیده است. شکست اندیشه های بکار گرفته شده در حوزه های عملی و تغییر شرایط گذشته و فراهم آمدن شرایط نوین، زمینه ای برای بکار گیری اندیشه هایی است که اندیشمندان و صاحبنظران با مشاهده کاستی های نظرات پیشین، به تدوین آنها پرداختند و آن را برای زندگی بهتر در سایه صلح جهانی به بشریت پیشنهاد می کنند.
شرایط نوین عرصه بین المللی ناشی از برهم خوردن ساختار دوقطبی پیشین، تغییر اولویت ملت ها از مسائل سیاسی – امنیتی به اقتصادی – اجتماعی، ترس از نابودی ابناء بشر به بهانه «حفظ خود» و در سایه شوم جنگ افزارهای کشتار جمعی است. جهان امروزه تشنه اندیشه هایی است که بتواند راهکار مناسب زندگی برای بشریت را در شرایط نوین طراحی نماید.
به رغم مشاهده بارقه هایی از امید برای سعاد بشریت در قرن آینده ، عدم شناخت و درک شرایط و نیازهای جدید از یکسو و حسرت سیادت های گذشته از سوی دیگر هنوز مانع از پذیرش افکار سازنده برای پیشرفت بشریت توسط قدرت های بزرگ شده است. این قدرت ها همچنان با استفاده از شگردهای پیشین خود، درصدد ایجاد حقیقتی مجازی و دشمن سازی هستند تا بتوانند اهداف استعماری گذشته خود را پی گیرند.
در آغاز دوره جدید، این خواسته ها و اهداف به طور شتابزده ای منجر به پیدایش نظریاتی شد که واکنش همگان را برانگیخت. در ابتدا، این نظریات بیانگر آن بود که می بایست ابرقدرت بجامانده از جنگ سرد را به عنوان تنها مدینه فاضله واقعی در طول تاریخ در نظر گرفت و جوامع بشری برای رسیدن به سعادت می باید دنباله رو وی باشند. نتیجه آنکه دوره جدید تنها حضور یک ابرقدرت را در عرصه بین المللی به رسمیت می شناسد و دیگران تحت زعامت وی توان آن را خواهند داشت که راه سعادت را بپویند.
به عبارتی «تاریخ به پایان خود رسیده است». هر چند نظر فوق می توانست حداکثر منافع ابرقدرت به جامانده از نیم قرن ستیز را تأمین نماید، اما شرایط نوین امکان پذیرش آن را فراهم نساخت. لذا زمینه برای طرح نظریه ای دیگر از منظری متفاوت فراهم آمد. این بار می بایست به حفظ وضع موجود در دوره جنگ سرد بسنده می کردند. نظریه «برخورد تمدن ها» می توانست این نیاز را به خوبی برآورده سازد. جایگزین کردن تمدن ها بجای ملت ها و رویارویی اسلام و غرب بجای رویارویی دو ابرقدرت پیشین می توانست نتایج این تلاش عقیم باشد.
خانم ها و آقایان:
ما معتقدیم نه تاریخ به پایان خود رسیده و نه جنگی میان تمدن ها در پیش است، ما معتقدیم بشریت در آستانه هزاره جدید نیازمند گفتگو و تعاطی افکار است. می بایست از گذشته درس گرفت و راه آینده را پیمود. ملت ما به عنوان ملتی ستمدیده و رنج کشیده که در طول قرن گذشته بارها مورد تاخت و تاز و عرصه جولان قدرت های جهانی و مداخله آنها قرار گرفته، امروزه پرچمدار طرحی نو در عرصه جهانی است. ما با انقلاب اسلامی در ایران به استقلال واقعی دست یافتیم و امروزه راه سعادت برای آینده بشریت را نیز در سایه گفتگوی تمدن ها ترسیم می نمائیم. امروز زمان آن فرارسیده تا تمامی ملت ها در عرصه سیاست جهانی مشارکت داشته و هژمونی قدرت های بزرگ را درهم شکنند. شرایط به گونه ای تغییر یافته که می توان با امید به آینده گذشته شوم را به دست فراموشی سپرد. در تبیین این ماهیت ذکر همین نکته بس که ملتی که به حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر متهم می شود، فرصت یافته تا اندیشه های واقعی خود را به جهانیان عرضه دارد و منادی گفتگوی تمدن ها شناخته شود.
هر چند جمهوری اسلامی ایران گامی اساسی برای ترسیم آینده بشریت برداشته است، اما زدودن چهره کریه سیاست بین الملل گذشته از نهادها و سازمان های بین المللی، بخصوص سازمان ملل نیازمند تلاش و عزم جدی است. متأسفانه هنوز شاهد آن هستیم که قدرت های بزرگ ابزارهای خود را همچنان در دست داشته و تسلیم واقعیت موجود نشده اند. حق وتو به عنوان محوری ترین ابزار و تلاش برای بین المللی کردن حوزه عملکرد ناتو به عنوان مهمترین راهکار برای بازماندگان عصر گذشته است. ملت های جهان باید هوشیاری خود را برای مقابله با این تلاش های مذبوحانه حفظ کرده و تلاش جدی خود را برای جلوگیری از انجام آن بکار گیرند.
ایده آل بشریت می تواند جایگزین نمودن حقوق بین الملل به جای سیاست بین الملل باشد. شاید بی دلیل نباشد که قدرت های بزرگ از توسعه حقوق بین الملل جلوگیری کرده اند. لذا وظیفه سازمان ملل امروزه بیش از گذشته سنگین شده است. اگر در دوره گذشته شاهد پیروی حقوق بین الملل از سیاست بین الملل بوده ایم، باید برای آینده برنامه ای ترسیم شود تا سیاست بین الملل از حقوق بین الملل تبعیت کند. در این میان ضمانت اجرا در حقوق بین الملل نقش محوری بازی خواهد کرد. برای تحقق اهداف والای بشریت در عصر نوین باید لااقل ابزار زور در دست تمدن های بزرگ جهانی قرار گیرد، نه تنها در دست قدرت های بزرگ و فاتح جنگ های خونین گذشته. پیشنهاد رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران برای قرارگرفتن حق وتو در دست نمایندگان کشورهای اسلامی نیز دقیقا" از همان منظری است که می توان از آن به آینده بشریت نگریست.
اندیشمندان با توجه به تجارت ملت ها، به این نتیجه رسیده اند که تجویز «یکسان انگاری» برای ملت ها نمی تواند راهکار مناسبی برای رسیدن آنها به توسعه و پیشرفت واقعی باشد. در عوض نگرش «یکتا انگاری» در عرصه سیاست داخلی برای ملت ها تجویز می شود. از این منظر تمدن فرادست و فرودست در عرصه بین الملل جای ندارد.
تمدن ها هر کدام برای خود محترمند و می بایست به همه آنها احترام گذاشت و حق حیات و اظهار نظر به آنها داده شود.
در خاتمه یکبار دیگر توجه شما میهمانان عزیز را به درک ماهیت تحولات آینده بین المللی جلب می نمایم. آینده ای که امید به صلح و دوستی میان ملت ها در آن بیش از گذشته به چشم می خورد. در عین حال تلاش بیشتر ما برای رسیدن بدان می تواند توطئه ها را خنثی کرده و در رسیدن جامعه جهانی به صلحی فراگیر کمک نماید.
جامعه ای اینچنین همان جامعه ای است که ملت ما از آن به عنوان جامعه مدنی جهانی یاد می کند. جامعه ای که در آن گفتگوهای سازنده میان تمدن ها و فرهنگ ها وجود داشته، حقوق بین الملل توسعه یافته، نهادهای بین المللی آن مظهر حضور و اراده تمدن های بزرگ جهانی باشد و ماهیت زور در عرصه های جهانی از قوه قهریه به توان انتقادپذیری اندیشه ها در عرصه بین المللی مبدل گردد.
والسلام