در جمع استادان و محققان یمنی در محل مرکز مطالعات دانشگاه صنعاء
مرکز مطالعات و تحقیقات دانشگاه صنعاء (یمن)
جناب آقای رئیس،
حضار محترم،
همکاران گرامی
در آغاز کلام اجازه میخواهم تا به یمن سعادت آشنایی با شما مراتب خرسندی خود را اظهار نموده و از اینکه فرصت دیدار از کشور باستانی یمن برای اینجانب و هیأت همراه فراهم گردید، خداوند را سپاسگزار باشم.
موضوع پیوندهای تاریخی میان ایران و یمن پیش از آنکه ریشه در اسناد و مدارک مکتوب داشته باشد، متأثر از اسطورههای تاریخی است. افسانههای ایرانی بر این نکته تأکید دارند که چون آفریدون جهان را میان سه فرزند خود تقسیم نمود، از سرزمین یمن همسرانی برای ایشان اختیار کرد و بدین گونه پس از یک دوره جدال میان اقوام آریایی و سامی که ناشی از ظهور ضحاک بود، پیوندها و علقههای دیرین را تجدید کرد.
سرزمین یمن در ادبیات اسطورهای و در اشعار حماسی ایران به نامه هاماوران یا هماوران یاد میشود.
بیاورد گنچ و سلیح گــــران فرستاده آمد ز هـامـــــاوران
در اسطوره و شعر ایرانی سرزمین یمن یا هاماوران شاید به جهت جناس کلامی همواره به عنوان معادلی در برابر سرزمین مازندران ایران تلقی شده است.
کنون گوشکن رزم هاماوران شنیدی همه جنگ مازنـــدران
این ارتباط اسطورهای میان مازندران ایران و هاماوران یمن اگر چه پیشتر در افسانه تجلی یافته است، لکن گذر ایام نشان از آن داد که میتواند عینیت یابد و در طول اعصار و قرون متمادی تداوم پیدا نماید.
این مناسبات در دوره پیش از اسلام با تحولات سده ششم قبل از میلاد و به دلیل مقابله با حملات اقوام حبشی به سرزمین یمن تعمیقی دو چندان پیدا نمود. درخواست سیف بن ذی یزن از خسور انوشیروان برای کمک به اعاده استقلال یمن موجب آن گردید تا 600 تن از مردم فارس که در متون اسلامی از ایشان با عنوان ابنای احرار یاد شده است، به یمن گسیل گشته و مسروق آخرین امیر حبشی خاندان ابرهه را از میان بردارند.
این آزادزادگان یا ابنای احرار پس از اعاده سلطنت مجدد به سیف بن ذی یزن در یمن توطن گزیده و به ابنای فارس در این سرزمین اشتهار یافتند. فلذا این اقامت و حضور سبب آن گردید تا بسیاری از لغات فارسی در زبان و ادبیات مردم یمن وارد گردد. نمونههایی همچون زهاب، بیشه، سفال، شاد، مینا، مورد، در، کوکبان و 000 از جمله این واژگان میباشند که امروزه در کشور شما شنیده میشود.
تأثیر فراق این ایرانیان یمنی شده در ادبیات ایران بدان پایه رسید که همواره شعرا و تذکرهنویسان ایرانی با مضامین مختلف از واژه یمنانی بهره بردند و خبر و سخن رسیده از یمن را نوعی نسیم رحمانی نامیدند.
خواجه شمسالدین محمد حافظ با اشاره به حدیث شریف نبوی و با مضمون قراردادن داستان آن شیفته دیدار پیام پیامبر ابن عامر بن مالک معروف به اویس قرنی چنین میسراید:
هر نفس با بوی رحمان میوزد باد یمن تا ابد مسرور باد این خانه کز خاک درش
این توجه به یمن بدون تردید ریشه در پیوندهای فرهنگی مردم ایران و یمن دارد. آنچنان که در ابیاتی دیگر از اسرارالتوحید خواجه ابواسعید ابی الخیر آمده:
زو بوی گل و مشک و نسیم صنم آید هر باد که از سوی بخارا به من آید
زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید هر شب بگرایم به یمن تا تو برآیی
شاید از همین روی است که مشهورترین ضربالمثل در زبان فارسی با موضوع یمن مضمون و مصداقی این چنین دارد:
ور پیش منی، چو بیمنی، در یمنی گر در یمنی، چو با منی، پیش منی
با ظهور اسلام و نفوذ فرهنگ اسلامی نیز گونهای پیوند و ارتباط میان مردم یمن و ایران ایجاد شد. حلقه اتصال این ارتباط دوستی و احترام به اهل بیت پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) بوده و هست.
تردید نیست که آنچه یک نوع رابطه مستمر و عمیق عاطفی را میان مسلمانان دو کشور به شکلهای گوناگون به وجود آورده ریشه در پذیرش اسلام توسط مردم یمن از سوی فرستاده رسول گرامی اسلام، امیر المؤمنین حضرت علی(ع) دارد.
آنگونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) چون از پذیرش دین خود توسط نخستین طایفه از مردم یمن یعنی آل حمدان مطلع شد با سرور و شادی سر به سجده نهاد و سپس عبارت السلام علی حمدان را دوبار بر لسان مبارک خود جاری نمود.
سرنوشت چنین بود که آن تقارن کلامی مازندران و هاماوران دوره پیش از اسلام در دوره اسلامی نیز سبب آن گردد که میان منطقه شمال ایران و یمن پیوندی گسترده و دائمی ایجاد شود. فلذا بیعلت نیست که اسلامشناس سترگ فرانسوی، هانری کربن، در کتاب پر ارج خود ایران و یمن این پیوند فکری میان دو منطقه را که ناشی از میراث مشترک دو سرزمین بوده یادآور شده و معتقد است که توجه مردم دو کشور ایران و یمن به عقلانیت ناشی از نوعی ارتباط کهن و مستمر میان آنان است.
ظهور خردگرایی و افکار معتزله شرایط را برای بالندگی تفکر خردگرا در هر دو کشور فراهم آورد. متفکران معتزلی ایرانی تبار و فقهای زیدی یمن کوشیدند فرهنگ و تفکر خردگرای معتزلی را در دورهای که در بیشتر نفاط جهان اسلام تفکر و اندیشه ظاهرگرا و قشری حاکم بود، گسترش دهند.
از سوی دیگر هم یمن و هم ایران واجد تاریخ مشترکی در تشکیل حکومتهای محلی میباشند. حکومتهایی که هدف آنها تشکیل دولتی ملی بود. سلسله بنی زیاد در زبید به سال 204 هجری و سلسله طاهریان در مرو به سال 205 هجری قرار یافت.
این تقارن در جنبه دیگری نیز نمود یافته است. مردم هر دو سرزمین در تاریخی مشترک مورد دعوت داعیان اسماعیلی قرار گرفتند و جهانبینی باطنی میان ایشان گسترش یافت.
تشکیل دولت زیدی با مرکزیت مازندران یا طبرستان دوره اسلامی در ایران و سعده و صنعا در یمن ینز بار دیگر موضوع ارتباط گسترده دو حوزه مازندران و هاماوران را تداعی معنا بخشید.
بسیاری از علما و متکلمین دو کشور در دوره اسلامی برای تدریس یا تحصیل علوم از ایران به یمن و یا از یمن به ایران در تردد بودهاند. قاضی جعفر بن احمد بن عبدالسلام عالم بزرگ یمن در قرن ششم هجری نمونهای ارزشمند از این تبادلات علمی و فرهنگی دو حوزه و دو مکتب فکر ایرانی و یمنی در جهان اسلام است. او توانست بخش عمدهای از میراث معتزلی را به یمن منتقل نماید. میراثی که خوشبختانه هنوز در یمن محفوظ مانده و جهان اسلام خود را مرهون آن میداند.
مفسر، مورخ و متکلم توانای ایرانی ابوسعید محسن بن محمد بن کرامه جشمی بیهقی که از بیهق ایران برخاست و در نیشابور به اندیشه معتزله روی نمود و در صنعا آوازه یافت، نماینده تفکر خردگرای اعتزالی از یک سو، تشیع زیدی از سوی دیگر و روح ایرانی از وجه سوم وجود خود بود.
متأسفانه ضیق وقت فرصت آنرا نخواهد داد تا به تفصیل در این نشست به بیان تأثیرات و تأثرات ایندو حوزه بر یکدیگر بپردازیم. لیکن به اختصار میتوان گفت جریانات سیاسی فراوانی بویژه طی چند صد سال اخیر موجب آن گردید که موانعی در عرصه مناسبات و تبادلات فکری و فرهنگی میان ایران و یمن نمود یابد و این در شرایطی بود که جهان اسلام سخت نیازمند به احیای میراث گرانبهای گذشته خود بویژه عقلانیت و خردگرایی است.
تهدید متصور امروزی بر جهان اسلام، عقبماندگی و توسعه نیافتگی نسبت به مغرب زمین است. آنچه که سبب گشت تا جهان غرب به عقلانیت روی نماید تأثیر انتقال علوم و دانش مسلمنن به ویژه پس از جنگهای صلیبی بود.
متأسفانه جهان اسلام در پی این تحول با نوعی بیتفاوتی نسبت به عقل واندیشه مواجه گشت و همین سبب آن گردید تا افکار و مشرب قشری و ظاهرگرا در بسیاری از صفحات اسلامی بروز نموده و همین عاملی بر انحطاط و عقبماندگی مردم مشرق زمین شود.
اینک که تحولی ساختاری در صحنه جهانی با گسترش دامنه ارتباطات روی نموده، جهان اسلام فرصتی یافته تا بار دیگر با توجه و تمرکز بر اندیشه عقلانی خود و تأکید بر وسعت نظر و تسامح و وحدت به پیروی از مبانی و شعائر اسلامی توجه نموده و با تمسک به قرآن و عترت به همآوردی با آنچه که در معنی امروزی از آن به جهانی شدن یا به تعبیری دقیقتر جهانیسازی یاد میشود، پرداخته، بتواند در این میان با اتکاء به غنای میراث خود در فرآیند جهانیشدن ایفای نقش نموده و سهم سازنده خود را تصاحب نماید.
از اینرو اینجانب اعتقاد راسخ و رجاء واثق دارم که احیای میراث اسلامی ایرانی بویژه منابع و مخطوطات موجود در یمن و ارتباط مستمر و دائمی میان متفکران و فرهیختگان دو کشور میتواند خود موجد تحرکی نوین در فضای امروزی و تضمینی دائمی برآینده مناسبات دو کشور باشد.
فلذا امید آن دارم که تداوم همکاری میان مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی دو کشور توسعه افزونتری یافته و از این راه امکان مشارکت جدی اندیشمندان دو کشور در همکاریهای منطقهای و
جهانی فراهم شود.