همایش مهر ماه

        برای این جانب مایه ی خرسندی است که اینک درجمع پژوهشگران و اندیشمندانی از داخل وخارج کشور هستم که هریک به امر تتبع درتحولات سیاسی - اجتماعی ایران معاصر عنایت دارند و هم چنین از دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران که با اغتنام از تفارن تاریخی شصتمین سالگرد بروز جنگ جهانی دوم، اقدام به برگزاری همایشی حول این موضوع نموده است، ابراز قدردانی می نمایم.

        برحضار محترم پوشیده نیست که در شرایط امروز جهانی که تنش های حاد و غم انگیز در گوشه و کنار جهان جریان دارد و گهگاه این تنش ها به صورت ستیزه های عملی و به کارگیری جنگ افزارهای مخرب بروز می کند، تشکیل چنین جلسات گفت و شنود و گردهمایی های بحث و بررسی و تحقیق درجهات و علل مناقشات با عطف به سوابق آنها و جست وجوی راه حل های صلح آمیز و گشایش درهای آشتی، دوستی و تفاهم عاقلانه به جای انسداد راه های مودت و حسن تفاهم تا چه اندازه دارای اهمیـت وارزش اسـت و چـه خـدمات پربهایی به عالم بشریت خواهد نمود و با رفع مناقشات و اختلاف ها سود سرشار و همه جانبه ای نصیب تمدن بشری خواهد شد.

        اگر چه صحنه ی عملیاتی جنگ جهانی دوم را باید اروپا برشمرد و این نبرد را در گستره ی آن قاره به تصویر کشید ، اما پی آمدهای ناگوار این رخداد، کوته زمانی پس از آغاز بحران، برسایر نقاط جهان نیز اثر نهاد و زمینه ی گسترش دامنه ی جنگ را فراهم ساخت. قدرت های اروپایی در ابتدا، جنگ را تسویه حسابی سریع و عاملی در تنظیم روابط سیاسی درون قاره یی می پنداشتند و از این رو بدون توجه به تبعات محتمل و عوامل اثر گذار خارجی به استقبال رویارویی نظامی شتافتند . اما با وجود این پیش داوری، تداوم و گستردگی نبردها، حوزه ی درگیری و نزاغ را از اروپا فراتر برد.

        آنچه که دراین دوران به ناگاه سبب گشت، دامنه ی بحران و درگیری ها به بخش های دیگری از جهان نیز تعمیم یابد به واقع جایگاه واهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک مناطقی بود که شاید تا آن دوره کمتر مورد توجه قرار گرفته بود.

        پس از جنگ ، اول این تصور که بار دیگر جغرافیای سیاسی ایران، بتواند در صحنه ی جهانی به این میزان از اعتبار و اهمیت نایل گردد، امری غیر واقع قلمداد می شد، چرا که باور عمومی آن بود که ذخایر دیگر شناخته شده ی انرژی ، خواهد توانست درصورت بروز هر نوع بحران در فضای آن روزگار، نیازهای دولت های مقتدر را تامین نماید.

        تنها پس از دو دهه از این پیش بینی ، جنگ جهانی دوم اصل مفروض را مورد تردید قرار داد. اهمیت دسترسی به ذخایر نفت قفقاز و معبردریایی خزر در درو زدن قوای متفقین توسط ارتش نازی از یک سو و لزوم تامین احتیاجات عقبه ی نیروهای متفق و لجستیک ارتش سرخ از منظر دیگر بلادرنگ نظر کارشناسان را به اهمیت معابر ایران در ابعاد ارتباط جناحین قوای ضد نازی جلب کرد.

        ایران در مجموعه ی مناطق درگیر درجنگ، از موقعیت شاخص تری برخوردار بود. کشف نفت صفحات جنوبی درسال های آغازین قرن حاضر درکنار اهمیت ارتباطی این سرزمین برای انتقال محصولات نفت چاه های باکو، با توجه به تغییر سوخت ناوگان دریایی بریتانیا در جنگ جهانی اول، مآلا زمینه ساز شد تا ایران به عنوان عاملی تعیین کننده در منازعات جهانی قلمداد گردد. این عامل فی نفسه براهمیت ژئواکونومیک ایران افزود.

        ایران با اتکا به نگرش حاکم بر سیاست خارجی یکصد ساله ی خود، یعنی اصل عدم تعرض ارضی واجتناب از تهدید سیاسی بی طرفی را همانند جنگ اول در جنگ دوم نیز اعلان نموده بود. دولت وقت در آن دوره با بهره گیری از کارشناسان کشورهایی که قرار بود طرفین جنگ دوم را تشکیل دهند، درصنایع کشور سعی داشت اصل توازن مثبت را مراعات و به این ترتیب مانع از اتهام گرایش به قدرتی خاص گردد. به موازات آن که متخصصان آلمانی در امور کشاورزی و راه سازی به کار مشغول بودند، کارشناسان بریتانیایی نیز برصنایع نفت ایران اشراف داشتند.

متاسفانه با وجود اعلام مشی بی طرفی، چون تصمیم شوروی و انگلیس استیلای مطلق بر خطوط حیاتی ارتباط بین خود بود، قلمرو ایران با فضا سازی روانی و به بهانه ی حضور کارشاسان آلمانی، نقض و کشور درسوم شهریور 1320 به اشغال درآمد. کوتاه زمانی پس از این ، قوای ایالات متحده ی آمریکا نیز با تاسی به هم پیمانان خود وارد خاک ایران شدند.

        درپایان جنگ واین اشغال، ایران به عنوان " پل پیروزی" شناخته شد. واژه هایی که ناخواسته وجه دیگری از اهمیت ژئوپلتیک ایران را نمایان می ساخت.

        باوجود این که پایان جنگ ،خبر از عصری نوین درنظام بین الملل را برای جهانیان بشارت می داد، اما بحران آذربایجان که از بی توجهی مسکو به حاکمیت ایران وتداوم حضور ارتش سرخ درکشور ناشی می شد، فضای به ظاهر آرام و نوید بخش پس از جنگ را به محیطی پرتنش تبدیل کرد و علایم ابتدایی دروه ی طولانی جنگ سرد از این طریق نمایان شد. بحران جدید که در آغاز کم اهمیت جلوه می نمود به سرعت ابعاد جهانی یافت و سبب گردید تا سازمان ملل اولین محک بر پیکره ی نوبنیان خود را با جلسات مداوم کارشناسی تجربه نماید.

        پایان بحران آذربایجان تصوری بود براین نکته که ایران در نظم سیال این دوره ، کشوری با امکانات و مسایلی مشابه در مجموعه ی جهانی باشد. این اندیشه نیز با رشد پدیده ی کمونیسم ، مورد تردید واقع شد و ایران علی الظاهر ناخواسته در مجموعه ی کشورهایی قرار گرفت که می بایست حصار مستحکمی برای دنیای آزاد باشند. آن هم در راهبردی ترین نقطه ی این دیواره ی پدافندی ، یعنی خلیج فارس ، از سوی دیگر طی این ایام ، هندوستان استقلال یافته بود و انگلیس پس از جنگ ، دیگر توان حفظ اقتدار سنتی خود هم چون بریتانیای کبیر قرن 19 را نداشت. بنابراین طی این دوره ی گذار تا تشکیل دولت های همسایه در حاشیه ی خلجی فارس یا حتی پاکستان ،ایران دریک دوره بیست و پنج ساله پس از جنگ بایستی هم سد دفاعی و هم عمق راهبردی همسایگان جوان خود می بود.

        طی قرون 19و20 میلادی تاثیر مجموعه ی سیاست های اعمالی قدرت های بزرگ و تحولات ناشی از آن بر فضای سیاسی و افکار عمومی داخلی ایران منفی بود. دراین مقطع تزلزل سیاسی و عدم پایداری دولت های پس از مشروطه ، انحراف اندیشه های آزادی خواهانه ، جو خفقان آور و سرکوب دوره ی رضا شاه، دخالت و رقابت قدرت های بزرگ و فساد و وابستگی رژیم پهلوی به بیگانگان ، تا به آن حد نامطلوب بود که در شهریور 1320 با وجود اشغال ایران و نقض تمامیت ارضی کشور، در آغاز مردم از حضور قوای متفق ابراز خشنودی می نمودند. اما عملکرد قدرت های بزرگ و زمان اشغال و پس از آن تا انقلاب شکوهمند اسلامی ، به سرعت واهی بودن خوشبینی های اولیه را ثابت کرد.

        انقلاب اسلامی در سال 1357 که بخش قابل ملاحظه یی از علل آن ناشی از بی توجهی قدرت های بزرگ به شان و اقتدار ملی ایران طی یکصدو پنجاه سال اخیر بود نیز به این توهم افزود که در پس انقلاب وامواج فراگیر آن، نیروهای آزاد شده ، تهدیدی علیه نظام منطقه یی خواهند شد. همین تصور واهی زمینه ی اشتراک مواضع دو قطب شرق و غرب را طی دوران پایانی جنگ سرد هموار کرد. حمایت یک سویه از عراق در تجاوز به خاک ایران و اشتعال جنگی طولانی، حاصل همین اندیشه ی واهی بود که از نادیده انگاشتن نقش و سوابق رفتار سیاسی ایران در عرصه ی منطقه یی و جهانی سرچشمه می گرفت.

        برصاحب نظران پوشیده نیست که در دو دهه ی اخیر وضعیت آشفته ی افغانستان، فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، استقلال جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز و تبعات آن و بالاخره اشغال کویت توسط عراق همگی در حوزه ی فرهنگی تمدن ایران روی داده است .

        حال با نظر داشتی گذرا به تحولاتی این چنین گسترده در محدوده ی زمانی کوتاه ، آن هم منطقه یی تا به این حد مهم ، جای آن است که جمع حاضر وافکار عمومی به این موضوع ،عطف توجه نمایند که چرا ایران با وجود پتانسیل های نهفته و فضاهای فراوان تاریخی ، هیچ گاه از اصل حاکم بر سیاست خارجی خود یعنی عدم تعرض ارضی و اجتناب از تهدید سیاسی عدول ننموده و با مهار تمایلات توسعه طلبانه در فضای مساعد که در ذات هر ملتی است سعی داشته و دارد که تصویری قابل اعتماد از رفتار سیاسی خود را در معرض قضاوت قرار دهد.

        ایران ، نظر به تمدن دیرین و جغرافیای سیاسی یکصدوپنجاه سال اخیر خود، صرف نظر از توانائی ها و فضاهای تاریخی، سعی داشته و دارد که همواره با همسایگان گذشته و یا جوان تر از خود تعاملی سودمند و سازنده را برقرار نماید و به این ترتیب مانع از بروز بحران گردد. با توجه به امکانات ایران ، پرواضح است که تقید براین تفکر با تحمل بهایی سنگین همراه بوده است.

        در شرایط فعلی خاورمیانه و قفقاز و اوضاع آسیای مرکزی ، جمهوری اسلامی ایران با وجود توانایی های فراوان و امکانات طبیعی خود تلاش دارد با تکیه بر اصول سیاست خارجی و مشی سنتی خویش ، تفکر گفت و گو و اشتراک تمدنی را توام با روش تنش زدایی و اعتماد سازی در تامین نظم و ثبات منطقه یی و جهانی بر سایر اندیشه ها رجحان دهد.

        با این وصف چشم بستن بر موقعیت ژئو پلتیک و استراتژیک ایران ، این کشور متمدن و دیرپای مشرق زمین، امری ناممکن است . بی توجهی به عبرت های تاریخی چیزی جز تکرار تجربیات زیان بار گذشته را به دنبال نخواهد داشت.

        درنهایت امر هیچ انگیزه و عامل سیاسی قادر نیست ونخواهد بود که اهمیت راه های ترانزیتی ایران را در انتقال ذخایر انرژی آسیای مرکزی و قفقاز و تجارت آزاد تحت الشعاع قرار دهد.

        ایران امروزی، کشوری با حوزه ی فرهنگی گسترده تر از جغرافیای سیاسی خود، دارای توانایی های فراوان در شکل دهی به نظام منطقه یی است. 

        در آغاز هزاره ی جدید میلادی، جمهوری اسلامی ایران با عنایت به تجربیات تاریخی ، مشی سیاست خارجی خود و نیز اتکا بر اصول عزت ، حکمت و مصلحت ،منادی سیاست گفت و گو و اشتراک تمدنی با هدف تعامل وهمزیستی صلحجویانه برای قرن آینده است.

        امیدواریم با آسیب شناسی هایی که محققان و دانشوران دراین قبیل نشست ها انجام می دهند بتوانند به رشد فرهنگ صلح، خدمت نمایند و قرن و هزاره ی جدید را با سرافرازی انسان امروز و نفی خون و نفرت جنگ، برای نسل های آینده آن گونه بسازند که باید.



چهارشنبه 7 مهر 1378  15:42

آخرين تاريخ بازديد : يکشنبه 2 دى 1403  11:52:29
تعداد بازديد از اين خبر : 7843
 
   copyright 2009-2010, all right reserved. WWW.KHARAZI.IR نقشه سایت        سایتهای مرتبط        تماس با ما