عربستان سعودی، امروز با چالش ها و پارادوکس های زیادی در عرصه بازی قدرت درون سیستمی خود روبرو شده است. با در گذشت ملک فهد، ملک عبد الله هشتاد و پنج ساله جانشین وی شد و پس از او امیر سلطان بیمار در انتظار سلطنت و پادشاهی است و سپس آخرین باز مانده نسل دوم یعنی امیر نایف به نوبت در سیستم پادشاهی قبیله ای به انتظار و بخت نشسته است. نسل نخستین حاکمان باید با توجه به کهولت سن، به مرور زمان جای خود را به نسل دوم خاندان آل سعود واگذار کنند. نسل سوم آل سعود با باور ها و جهان بینی متفاوت به مفهوم قدرت و جامعه می نگرند و با شناختی که از مزایای جامعه مدنی و مردم سالاری به دست آورده اند، با پدیده توفیقات انسان و جهان آشنا شده اند و با بیم و امید به آینده کشورشان که در تضاد و دوگانگی دوران گذار از سنت به مدرنیته به سر میبرد، می نگرند و به خوبی می دانند که دیگر چاره ای جز پذیرش مواهب جهان جدید ندارند. این در حالی است که این نکته از چالش های اساسی در اکثریت خاندان آل سعود خواهد بود. جمع قابل توجهی از نسل دوم و سوم خاندان، تربیت یافته نظام آموزشی اروپا و امریکا هستند و درک دنیای جدید و آموزه جهان در ضمیر آنها باعث شده است تا اختلافات درون سیستمی این پادشاهی افزون تر و فرماندهی و مدیریت آن دشوار تر از گذشته شود.
دلبستگی و وابستگی بخش عمده ای از شاهزادگان عربستان به ثروت و قدرت باعث شده است که بوروکراسی امریکایی تا عمیق ترین لایه های تاثیر گذار سیستم عربستان نفوذ کند. طبقه جدیدی از نخبگان نیز در این سرزمین رشد کرده و شکل یافته اند که تربیت یافته سیستم های غربی بوده اند و آمیخته و آموخته با فرهنگ غربی و هوا خواه دمکراسی و پیشرفت و از طرفداران پر و پا قرص انتقال وضعیت از سنتی به مدرنیسم محض هستند. (بویژه تضییقاتی که جامعه امروز عربستان برای زنان و بانوان بوجود اورده است، همه و همه حکایت از آینه پر تنش و تحولی میکند.)
بخش عمده ای از خانواده بن لادن و دیگر ثروتمندان که به واسطه تولید ثروت، در جایگاه مناسبی قرار دارند و حتی در مبارزه با پدیده تروریزم یا بی تفاوتند یا از طرفداران و حواریون جدی و سرسخت آن هستند، تحت تاثیر این جریان فکری قرار دارند. رفتار دو گانه و پارادوکسیکال دولت و نهاد های ملی و این بی تفاوتی ها همه به عمق بحران های در پیش رو دامن می زنند و این نکته را به در ذهن و فکر آدمی متبادر میسازند که سرزمین وحی در محاصره و تهدید این چالش فکری قرا گرفته است.
مهمترین تهدیدات خاندان آل سعود، افراطیون القاعده ، نوگرایان و بخشی از کادر درون خانواده هستند که آینده این سرزمین را با بیم ها و دشواریهای عمده ای روبرو ساخته اند. طبقه بندی اجتماعی جامعه امروزی عربستان امری پیچیده نیست و می توان با روش های جامعه شناختی و با مدل های تحقیقاتی آن را تحلیل و آسیب شناسی نمود. از سوی دیگر نسل سوم که از تحصیل کردگان و تربیت شدگان در سیستم های آموزشی و کلاسیک جهان هستند، در جستجوی جامعه باز، جامعه ای با معیارهای مدنی و پایان سلطه بدوی هستند و توان و استعداد آنها، هزینه تصورات بیرونی است که در جنس و نوع مشارکت همه احاد مردم در سرشت و سرنوشت خود هستند
بلند پروازی ها و جاه طلبی های منطقه ای از دیگر مسائل واقعی عربستان است که در رقابت با موقعیت کشورهای پیرامونی کار را سخت تر و پر مشکل تر از پیش کرده است . صورت مسئله روشن است؛ ملک عبد الله برای خودش اعتباری فراتر از مرز های جغرافیای سعودی قایل است ، عربستان به صورت سنتی در معادلات منطقه و دنیای عرب روزگاری در رقابت با مصر،یمن ، سوریه و اخیرا قطر قرار داشت و همچنین در معادلات خاورمیانه در رقابت با ایران و ترکیه و مصر و اسرائیل و نیز در مناسبات دنیای اسلام مصر ، ایران ، ترکیه مالزی و.... قرار دارد. پادشاه عربستان با هماهنگی باقدرت های جهانی و منطقه ای مترصد است تا با ابتکار جدید در زمینه طرح صلح، گامهای عملی بردارد. در واقع عربستان بر خلاف ایران، امروز برخوردار از مناسبات رودررو با غرب است قدرت چانه زنی را در دیپلماسی جستجو می کند.
عربستان سعودی اینک در پارادوکس های سیاسی و امنیتی گرفتار آمده است. از یک سو سرزمین جزیره العرب زادگاه و اردوگاه اصلی رادیکالیسم شده سلفی است که تهدید امنیت جهانی است و بسیاری از پشتیبانان القاعده و رادیکالیسم سنی هم اینک، از این سرزمین اهداف ایدئولوژیک خود را صادر میکنند و می توان گفت ستاد فرماندهی القاعده را در درون خود جای داده است. از سوی دیگر سیستم امنیتی عربستان سعودی در حمایت و پشتیبانی آشکار بخشی از نیروهای القاعده در عراق و افغانستان با دو رویکرد متفاوت ولی یک هدف واحد روبروست که بخشی از تهدیدات درون مرزی را با توافقی نا نوشته به برون مرز هدایت کنند و حتی امکانات و پشتیبانی ها مالی و نظامی را برای ایشان فراهم میکنند.
به هر روی نباید فراموش کنیم که عربستان به عنوان همسایه ما می تواند در تحولات منطقه نقش مهمی ایفا نماید. در طول 30سال گذشته هر زمان که روابط دو کشور در مسیر صحیحی قرار داشته است و همکاری ها توسعه یافته، کل منطقه از این همکاری بهره مند شده است. و هر زمان که روابط دو کشور رو به سردی رفته، همکاری و توسعه منطقه ای جای خود را به تنش و رقابت های ناصحیح داده است. لذا همکاری دو کشور مسلمان ایران و عربستان در خنثی سازی توطئه قدرت های بزرگ، به نفع مردم دو کشور و کل منطقه خلیج فارس است.