مهم ترین مساله عدم تفاهم یا به نتیجه نرسیدن مناسبات ایران و امریکا است. تا این موضوع عینیت داشته باشد بحران رادیکالیسم در افغانستان آن گونه که شایسته جامعه جهانی است نه تنها حل و کنترل نمیشود، بلکه باعث رشد و تثبیت و حتی به رسمیت شناخته شدن افراط گرایی در منطقه شود.
امریکا به مثابه یکی از بزرگ ترین قدرت های جهان با بیشترین بودجه نظامی، بیشترین تاثیرگذاری در منطقه و جهان و بزرگ ترین اقتصاد جهان است. اشتباهاتش هم فوق العاده بزرگ، فاحش و دارای عواقب جهانی است. امریکا فقط به دنبال هژمونی و سلطه سیاسی است. امریکا می توانست از قدرت خود به عنوان یک واقعیت که پدیده ای در تاریخ جهان است در جهت سازنده بهره گیرد ولی متاسفانه به دلیل تضاد ها و تعارضی که در عمل و رفتارها دارد نتوانسته است موفق از بحران قریب به یک دهه خارج شود. تعجب است که القاعده و طالبان که دشمنان استراتژیک ایالات متحده محسوب می شوند از نظر نظامی و اطلاعاتی وابسته ارتش پاکستان و سرویس های اطلاعاتی عربستان، سعودی، قطر و امارات متحده عربی هستند. مهم تر از این آنکه القاعده و طالبان در سیستم پرداخت همین کشورها هستند و عجیب است که امریکایی ها نمی توانند قدرت تصمیم گیری در مورد دشمنان و متحدان واقعی را ندارند.
با این تصویر از اشتباهات و بحران عملکرد از امریکا، باید گفت به نتیجه نرسیدن مناسبات ایران و ایالات متحده، نه تنها به نفع پاکستان و کشورهای عرب منطقه است بلکه اوضاع را در منطقه شرقی ما متشنج کرده است؛ در حالی که هر دو کشور منافع مشترکی در حذف القاعده و ریشه کنی رادیکالیسم داشته اند ولی متاسفانه به جز یک دوره کوتاه همکاری، وارد درگیری یا از بین رفتن مناسبات شده اند. تا زمانی که این مناسبات تنظیم نشود نمی توان به تثبیت امنیت در افغانستان امیداوار بود.
نکته دوم، ناتوانی ایران در عرضه پتانسیل های استراتژیک و منطقه ای خودش است. ما در پنج، شش سال گذشته از جایگاه یک بازیگر مهم و فعال در منطقه و محیط بین الملل که مهم ترین تاثیرات را در افغانستان داشتیم به سطح یک تماشاچی تنزل کرده ایم و این یک فاجعه است. در عوض ترکیه را ببینید که در غرب ایران دو کشور افغانستان و پاکستان را دور یک میز جمع می کند و تبدیل به محور نزدیکی این دو کشور می شود.
ما بالقوه دارای پتانسیل های اساسی در منطقه هستیم و هر دولتی که در ایران روی کار بیاید خواه ناخواه این پتانسیل هارا در خاورمیانه، خلیج فارس، قفقاز و لبنان دارد. نقد کردن این پتانسیل ها در سیستم سیاست خارجی و روابط خارجی بسیار مهم است ولی در چهار، پنج سال گذشته با از دست دادن موقعیت بازیگری و نقش افرینی در افغانستان و در منطقه روبرو بوده ایم. این نکته باید توسط نهادهای تصمیم گیرنده مثل شورای امنیت آسیب شناسی شود.
جریان افراط در منطقه، امروز نه تنها بحران دارد بلکه پایداری و سماجت قدرت خود را هم به رخ می کشد. در اینجا با دو تناقض روبروییم که به ارتش پاکستان و متحدان عرب غرب در منطقه برمیگردد. کیست که نداند قسمت عمده ای از سازمان نظامی جریان افراط گرای منطقه مستظهر به حمایت مالی و نظامی ارتش پاکستان و ثروت عرب هاست. چگونه است که از یک طرف پاکستان که بخش عمده ای از عملیات های القاعده از آنجا ریشه می گیرد مورد حمایت سیستم نظامیة امنیتی امریکایی ها قرار دارند و از سوی دیگر عرب ها که القاعده را تغذیه مالی می کنند متحدان امریکا هستند. تصور می کنم عرب ها برنده اصلی اختلافات ایران و امریکا هستند که ظاهرا همه هویتشان و مشروعیتهایشان بسته به اختلافات ما با امریکاست و در این مصاف با اطلاع رسانی های غلط و حرکت های ایذایی و منافقانه در جهت ترسیم تحمیل و تحقق عناصر غیر واقعی به امریکاییها هستند.
متاسفانه ما در افغانستان دچار مشکلات دیگری هم شده ایم؛ اینکه حوزه پیرامونی و استراتژیک خود را رها کردیم و توان خود را هزینه کشورهای ذره بینی افریقایی و آمریکایی لاتین کردیم و هم اینک تجربه تلخ آن مشهود است.
دوشنبه 4 بهمن 1389 6:48
آخرين تاريخ بازديد : سه شنبه 15 آبان 1403 12:50:17