مقاله شرق - کیمیای عرفان شرق:بی تردید مقام و شخصیت سیاسی و انقلابی امام خمینی در سال های پس از 15 خرداد 1342 برای مردم ایران چنان اهمیت داشته است، که گاهی جفاکارانه مقام علمی امام به عنوان مرجع تقلید و فقیه مجتهد و فیلسوف عارف تحت الشعاع قرار گرفته است. البته این مساله بیشتر در سطح عموم مردم صادق است والا در حوزه های علمیه و مجامع علمی همواره ابعاد شخصیت علمی امام مطمح نظر بوده است. امام خمینی در مقام نخست به مکتب فقهی/ اصولی آیت الله مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در حوزه علمیه قم متعلق است و در این شهر نزد ایشان و شماری از فقیهان برجسته مبانی فقهی را بر اساس مکتب اصولی نجف و مبانی شیخ انصاری و آخوند خراسانی آموخت.
امام با وجود مقام علمی خود در دانش های فقه و اصول، به منظور حمایت از مرجعیت و موقعیت علمی مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی پس از استقرار ایشان در قم، به درس ایشان نیز می رفتند و حتی تقریرات درس های ایشان را تنظیم کرده اند. بنابراین تربیت و مبانی فکری امام بر پایه مبانی فقهی و اصولی بوده است و این جنبه همواره و تا لحظه مرگ در شخصیت امام و اندیشه های ایشان و در دفاع از فقه جواهری هویدا بود. اما از دیگر سو، امام در ایام تحصیل، با وجود آنکه تحصیل فلسفه و پرمخاطره تر از آن تحصیل مبانی عرفان نظری در میان حوزه های رسمی دینی معمول نبود، نزد مهمترین نمایندگان مکاتب حکمت متعالیه و عرفان نظری، کتاب های حکمت و فلسفه و عرفان را آموختند و در فلسفه مشاء و اشراق و حکمت متعالیه و عرفان نظری به مقام استادی رسیدند. به ویژه تضلع ایشان در حکمت مرحوم آخوند ملاصدرا و عرفان نظری شیخ اکبر محی الدین ابن عربی به گونه ای است که باید بی تردید ایشان را یکی از آخرین نمایندگان این دو مکتب دانست. به ویژه تضلع امام در عرفان و شاگردی نزد شخصیت هایی همانند مرحوم آیت الله شاه آبادی، ایشان را بر تارک دانشیان عرفان نظری در دوران اخیر قرار داده است.عموماً در حوزه ها رسم بر این بوده است که اگر دایره تحصیل به بیرون از فقه و اصول می کشیده است، نهایتاً در حوزه فلسفه، در حکمت مشایی به کتاب های شفاء و اشارات شیخ الرئیس و در حکمت اشراق به حکمه الاشراق شیخ مقتول سهروردی می پرداخته اند و البته کتاب اسفار (الحکمه المتعالیه) را به عنوان پایان تحصیلات فلسفی نزد اساتید فن قرائت می کرده اند. در دوره های اخیر البته شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری به عنوان مقدمه ای مناسب برای فلسفه مورد تدریس و تدرس بوده است. اما با وجود اهتمام پاره ای از عالمان حوزه ها به عرفان عملی، کمتر به عرفان نظری و مبانی فکری محی الدین توجه می شده است. البته سنتی از تدریس و تدرس متون مهم فصوص الحکم ابن عربی و شرح قیصری بر آن یا فکوک صدر الدین قونوی و گاهی نیز پاره ای از قسمت های کتاب مهم و بزرگ الفتوحات المکیه ابن عربی در حوزه تهران و در پی حوزه اصفهان مورد توجه قرار می گرفته است. در دوره قاجار در مکتب تهران، بزرگانی از عرفا و فلاسفه را می شناسیم که به تدریس این نوع متون و متونی از این دست همانند تمهیدالقواعد ترکه اصفهانی عنایت داشته اند. امام خمینی میراث بر بزرگ مکتب تهران است و ویژگی مهم ایشان این است که در قم، در قلب حوزه علمیه رسمی دینی، در سال های آغازین تدریس، به دانش عرفان نظری اهتمام ورزیدند و شماری نیز این توفیق را داشتند که از محضر ایشان در عرفان ابن عربی و همچنین حکمت متعالیه ملاصدرا بهره وری کنند. شماری از رساله ها و کتاب های ایشان در این حوزه نشانگر عمق تبحر ایشان در عرفان نظری و حکمت متعالیه و ذوق عرفانی است. حاشیه امام بر شرح قیصری و نیز تعلیقات ایشان بر کتاب مهم مصباح الانس فناری و رساله شرح دعای سحر می توانند برای درک نظرات خاص ایشان در دانش عرفان نظری بسیار راهگشا باشند. کتاب مصباح الهدایه ایشان خلاصه ای است از نظریه ولایت بر اساس مبانی عرفان نظری مکتب محی الدین. مرحوم استاد جلال الدین آشتیانی که خود از شاگردان ایشان و نیز از استادان برجسته حکمت متعالیه و عرفان نظری در عصر اخیر بودند، در مقدمات چاپ کتاب های بزرگان فلسفه و عرفان و در شماری از آثارشان که در شرح و تفسیر مبانی ملاصدرا و ابن عربی نوشته اند همه جا به مقام علمی این استاد برجسته اشاره کرده اند. البته از پاره ای از رسائل و کتاب های دیگر امام خمینی، همچون سرالصلاه و آداب الصلاه و رساله لقاءالله و امثال آن می توان عمق تبحر و ذوق عرفانی و تضلع در عرفان عملی و درک مقامات عرفانی را دریافت و میزان انس ایشان را با ادب صوفیانه اسلامی و ایرانی معاینه دید. در پاره ای دیگر از کتاب ها و رسائل امام، نیز میزان اطلاع وسیع ایشان بر فلسفه اسلامی و به ویژه حکمت متعالیه روشن می شود. در رساله طلب و اراده که رساله ای است درباره یکی از موضوعاتی که در اصول فقه از آن بحث می شود، امام به دقت تمام، عقاید کلامی و فلسفی مرتبط با موضوع اراده و مشیت و طلب و نسبت آن دو را روشن کرده اند. نکته جالب در رابطه با شخصیت امام، این است که ایشان علاوه بر توغل در فلسفه و عرفان، فقیهی اصولی و صاحب نظر در این دو زمینه است که در این رابطه مراجعه به تقریرات بحث های اصولی و فقهی درس های ایشان که به وسیله شاگردان امام نوشته و منتشر شده است، میزان عمق دانش ایشان را در این زمینه ها نشان می دهد. اما واقعیت این است که دایره دانش امام منحصر به این علوم نبوده است؛ نگاهی به کتاب کشف اسرار ایشان میزان علاقه مندی ایشان را به مباحث تاریخی و کلامی و مباحث امامت روشن می کند. چاپ کتاب بسیار مهم عبقات الانوار میرحامد حسین در دفاع از امامت و ولایت محصول سال های اقامت در قم است که به کوشش ایشان به انجام رسید. اطلاع بر دانش حدیث و غوامض احادیث، از کتاب بسیار مهم الاربعین (چهل حدیث) امام به خوبی پیداست و حضرت ایشان با نوشتن این کتاب در زمینه ای قلم زده اند که سنتی دیرپای دارد و در عین حال نشانگر میزان قدرت علمی ایشان در حل معضلات اخبار و با بهره گیری از روش های عقلی و نقلی است. همچنین امام با نوشتن چندین کتاب در شرح احادیث غامض، همانند شرح حدیث جنود عقل و جهل، به تحلیل محتوای عرفانی و فلسفی احادیث پرداخته اند.اما این همه تنها بخشی از جنبه های شخصیت امام است. اگر نظریات سیاسی و درک ایشان از مقتضیات زمان و شجاعت در طرح و ابتکار نظریات نوین در مسائل اجتماعی اسلام را در کنار دامنه گسترده دانش ایشان بگذاریم، آنگاه بهتر می توانیم در تحلیل مقدمات انقلاب و نظریه سیاسی ایشان و تاثیر عظیمی که بر جهان اسلام و اندیشه اسلامی گذاشته اند کامیابی یابیم. بی تردید جنبه های فلسفی و عرفانی ایشان در طرح نظریه ولایت فقیه تاثیر تمام داشته است. نظریه ولایت فقیه نظریه ای تنها فقهی و متکی بر منابع فقه نیست، بلکه منظر امام نسبت به انسان کامل و خلافت الهیه و مقام ولایت و نسبت میان شریعت و طریقت و حقیقت در ارائه آن بسیار نقش آفرین بوده است. امام تفسیری نوین از حرکت تاریخ و نقش انبیا داشتند و حکومت را به همین دلیل تطبیق اراده الهیه بر روی زمین و وسیله مقام خلافت اللهی می دانستند. تفسیر محی الدین از مقام ولی و ولایت و سریان ولایت در وجود بی تردید در ذهن امام در طرح نظریه ولایت فقیه مؤثر بوده است. بنابراین نمی توان نظریه ولایت فقیه ایشان و درک امام نسبت به فقه و شریعت و احکام اولیه و ثانویه را بدون درک درستی از نظریات عرفانی و فلسفی ایشان دید و تفسیر کرد. اینکه حکومت خود از احکام اولیه اسلام است و حتی مقدم بر آن با این عقیده که ولایت در تمامی شئون تنها از خداوند جاری می شود و انسان کامل مظهر ولایت اللهی است، حتماً ارتباط دارد و به همین دلیل هم امام تفسیر نوینی از شریعت ارائه می داد که در آن شریعت از طریق مفهوم ولایت با حقیقت مرتبط می شود و تحقق ولایت الهیه و خلافت را بر روی زمین میسر می کند. قهرمانان این حرکت از دیدگاه امام، انبیاء اند و «ولایت فقیه دنباله حرکت انبیا است». تصور من این است که تفسیر شخصیت امام بدون در نظر گرفتن جنبه های عرفانی، اخلاقی و مبانی و اندیشه های ایشان نسبت به عالم وجود و مقام انسان و تفسیر حرکت تاریخ امکان پذیر نباشد و تنها در سایه چنین تفسیری است که امام خارج از همه تفاسیر اهل قدرت قابل ارزیابی خواهد بود و عمق حرکت الهی او در افق تفسیر وجودی ایشان از انسان قابل درک خواهد شد.