سوسیالیست ها در الیزه

پاریس در جنب وجوش است. چمدان ها باز وبسته می شوند. نزدیک به دو دهه گلیست ها حاکم بودند و اینک سوسیالیست ها می آیند. طی چند ماه آینده سیمای دوایر دولتی تغییرات عمده ایی پیدا میکنند. وقتی بیل کلینتون بر بوش پدر فایق آمد، من در امریکا زندگی میکردم.  پس ازدوازده سال بود که جمهوریخواهان قدرت را به دمکرات ها واگذار کرده بودند. دوره انتقال قدرت با تغییر کامل بازیگران سیستم دیوان سالار ایالات متحده روبرو شد وبیش از چهار هزار پست ومسولیت در واشنگتن جابجا شد. پایتخت ماند و دربانان وکارشناسان و مدیران رده سوم سیستم سیاسی امریکا و اینک در پاریس با انتخابات ریاست جمهوری و انتقال قدرت مهم ترین شخصیت حاکمیت در فرانسه و آنهم پس از هفده سال از قدرت راست فرانسه دو دوره ژاک شیراک ویک دوره نیکلا سارکوزی، سوسیالیست ها پایتخت را فتح کرده اند و هزاران شغل تا سطوح میانی در حال تغییر است. 

مشخصه نظام دیوان سالار فرانسه پرنسیب هایی است که ژنرال دوگل به مثابه نظم سیاسی و اجتماعی و فهم پیشرفت های بشری برای ملت فرانسه به­عنوان جمهوری پنجم به میراث باقی گذارد. میراثی که تاکنون عامل وحدت واحترام همه طرف های سیاسی بوده است. همه کسانی که در جمهوری پنجم ناخدای قدرت در فرانسه بوده اند، از خود شارل دوگل تا جرج پمپیدو، ژیسکاردستن و فرانسوا میتران وژاک شیراک و سارکوزی از میراث تاریخی وتمدنی  و اقتدار وثبات پیشرفت دم وداد سر داده اند و اینک رئیس منتخب جمهوری فرانسوا اولاند، در محک آزمون وتجربه باید خود را نشان دهد .   

فرانسه فقط پاریس نیست. این جمله همه سیاستمداران فرانسوی غیر پاریسی است. به­ویژه آنکه پنج دوره یعنی دو دوره مرحوم میتران، دو دوره شیراک ویک دوره سارکوزی همه این اعاظم قدرت از اهالی اقلیم پایتخت بوده اند لذا فرانسه امروز شاد است و این شادی علل وعوامل مختلفی دارد که مهمترین و بارزترین مشخصه آن این است که قدرت مطلقه رئیس جمهور فرانسه که بر حسب قانون اساسی قدرت در فرانسه، ماهیت رئیس جمهور محور دارد، از اهالی فرانسه است نه از وادی پاریس.

آیا توسعه وپیشرفت همانند دوران میتران باعدالت اجتماعی وتقسیم عادلانه منابع در همه فرانسه محقق خواهد شد یا نه؟ خاطرات خوش آن ایام از حافظه ها خارج واینک تبدیل به مطالبه از رئیس جمهور جدید مبدل شده ویا خواهد شد. اعجاز قدرت و برتری مانوری که میتران در شعار وعمل برای مردم فرانسه بصورت عام و برای سوسیال دموکراسی بصورت خاص به میراث باقی گذارد، آزاد سازی اقتصاد را عملی کرد. واقعیت دوران میتران مفهوم سازی شعار و عمل سوسیال دموکراسی بود. شعاری که قبل از رسیدن به الیزه، هم نئوسوسیالیست ها وهم میترانیست ها با نگاه ابهام و تحقیر از آن گذر کردند.

عملکرد میتران حزب سوسیالیسم را برای قریب به دو دهه قدرت بلامنازع در فرانسه و هم چنین نقطه آمال مردم دیگر مناطق اروپا کرد. سوسیالیسم مبتنی بر عملکرد میتران که مکتب میترانیسم را هویت بخشید، آرمان همه احزاب چپ اروپا گشت. میتران در شعارهای سنتی و تاریخی خود غرق نشد، بلکه به آینده نگریست و با سیاست رشد اقتصادی از مرز ٦٪ گذر کرد. صنایع فرانسه را از زوال نجات داد و پا به پای قدرت های صنعتی جهان گام برداشت. دینامیسم و استعداد رشد اقتصادی که منبعث از تفکر رئیس جمهور پارتیزان فرانسه الهام گرفت، مردم و روشنفکران و نخبگان را مقهور آن اراده ساخت و میتران سوسیالیست و پارتیزان ژنده پوش را تبدیل به میتران با شیوه ومنش پادشاهان و اشراف ساخت. اقتدار وقدرت و سخنوری از او رئیس جمهوری الهام بخش برای مردم فرانسه پدید آورد. سوال این است که اولاند کدام رئیس جمهور میخواهد باشد؟ او به نئو میترانیسم در حزب تعلق دارد و یا انکه درس خوانده مکتب لونل ژوسپن و یا رقیب هم حزبی اش فابیوس است ؟  

جامعه فرانسه جامعه ای پیچیده به قامت پیچیدگی خود انسان است. جمهوری لایسیته روزگاری زادگاه کاتولیسم مسیحی و مهمترین پایگاه پاسداری از معارف مذهب و دین کاتولیک مسیحی بود. چه جنگ ها وستیز ها و درگیریها وقتل وعام ها که از باب قدرت مذهب و استدلال حقانیت دین صورت نگرفت. ولی اینک در بن لایسیته گرفتار آمده است.  

مهم ترین اردوگاه فکر فرهنگی و فلسفی و اساس حقوق مدنی انسان غربی  به همت تلاش متفکران وفیلسوفان فرانسه بنا نهاده شد و فرانسه زادگاه دموکراسی و فضیلت های جامعه مدنی است. اگرچه امروز فرانسه با آن فرانسه که روزگاری مهد فرهنگ لاتینیته بود و روزگاری یک تنه در مقابل ایسم های فرهنگ وتمدن ساکسون ها ایستادگی میکرد و فرانکوفیل ها اندیشه های جذاب خود را در مقابل  با تسخیر قلب ها و آرای بسیاری به رقابت با انگلوساکسون ها بر امده بودند،‌متفاوت است. امروز حیران و نگران از بیم فرو پاشی هیمنه تاریخی خود با هزاران پرسش بی پاسخ در غرقاب تمدن غرب گرفتار امده است و جامعه خود را از مفاهیم سیاسی که در نگاه گلیست ها تا سوسیالیست ها تا واقعیت جنبش های پوپولیستی بوژادیسم  وناسیونالیسم رادیکال واقعیت های تاریخی این سرزمین را با چالش وبحران مواجهه ساخته است.  

به باور من، قبل از آن که بگوئیم اقای اولاند برنده انتخابات شد، بایست بگوئیم آقای سارکوزی سقوط کرد. علل وعوامل سقوط سارکوزی خود چند وجیزه مفصل به­خود اختصاص می­دهد تا ریشه یابی شود. فرانسه شیراک با فرانسه سارکوزی متفاوت بود. شیراک شخصیت سیاسی برجسته و پاسدار استغناء واستقلال فرانسوی بود ولی سارکوزی ذوب در تجلیات امریکایی ها شد و از پاپ کاتولیک تری بود که احساس تحقیر شدگی را به مردم فرانسه کادو وهدیه کرده بود واینک باید صریح وبی پرده عنوان کرد فرانسوا اولاند وارث نا کارمدی نظام دیوان سالار سارکوزی ، هیولاهای سرمایه وثروت که با حمایت سارکوزی پدید امدند و سیستمی متفاوت از سیستم سیاسی اقتصادی و اجتماعی از دوره های گذشته است.

در فرانسه به طنز معروف بود که رئیس جمهور سارکو  هم نخست وزیر است وهم وزیر و فی الواقع یک استبداد بورکراتیک را بوجود آورد و در حالی که سنت سیاسی فرانسه بهره گیری از همان نظم جمهوری پنجم بود. تفکرات سارکوزی حتی در خود حزب حاکم شکست خورده در انتخابات (او ام پ) پذیرفته شده نبود. سارکوزی نماد مونارشی جمهوری بود. قدرت  در محور رئیس جمهور و آن­هم با تبختر اخلاقی آمیخته و همراه شده بود. اگر دموکراسی فاقد پشتوانه های سنتی خود و نظام دیوان سالار مبنی بر قانون گریزی شود و قانون سالاری در ظهور گرایشات دموکراتیک افراطی و یا دموکراسی توتالیتر  خود را عیان می کند، بی تردید فرانسه سارکوزی با آن فرانسه که تاریخ از خود نشان داده، فاصله جدی داشته ودارد واتفاقاً تصمیم واراده مردم فرانسه در شکست سارکوزی را بایست در رویه های غیر متعارف لیبرالیستی وی تحلیل کرد. راست و گلیست ها و یا همان اتحاد احزاب راست در غالب او ام پ در فرانسه ، از هنگامی که سارکوزی از همان روز نخست قدرت را به­دست آورد، به­دلیل کیش شخصیت و رفتار های حذفی رفیق ورقیب ، همه انتخابات ها را  واگذار کرد وبرای نخستین بار نه تنها اکثریت سنا بلکه رئیس سنا هم از آن سوسیالیست ها شد. انتخابات محلی، انتخابات شهرداری ها، همه وهمه با اکثریت سوسیالیست ها طی پنج سال  قدرت سارکوزی واگذار گشتند.    

اکنون سخن از فرانسه  و فردایی است که در تسخیر قدرت سوسیالیست ها خواهد بود و هزاران پرسش در برابر هر ذهن فعال و پویایی وجود دارد که  استراتژی سوسیالیسم در قدرت چیست؟ از پیمان وهمکاری استراتژیک با آلمان در اروپا تا مناسبات فرا آتلانتیکی فرانسه. از نگاه به ناتو تا سپر دفاع موشکی و اختلاف ها و همکاری ها ورقابت های میان  اروپا و امریکا ، روسیه و اروپا و میان قدرت های مهم اقتصادی آینده جهان همانند چین وهند وروسیه وبرزیل تا گرفتاری­ها در خاورمیانه و اوج بیداری اسلامی و فرو پاشی پرسرعت دولت ها در خاورمیانه، تا احیای موقعیت سه کشور تاریخی ومهم خاورمیانه ایران وترکیه ومصر تا وضعیت پر مخاطره برخی از سیستم های سنتی اعراب نظیر عربستان سعودی و کویت وبحرین واردن، از معادله های لا ینحل اقتصاد جهانی تا رقابت میان دلار و ین ویورو، از مهمترین بحران اقتصادی جهان بحران اشتغال گرفته تا حقوق بشر وآزادی بیان و بحران تروریسم و مواد مخدر  تا   مهمترین چالش های آینده جهان چون بحران محیط زیست و اب و ومهاجرت و بسیار از موضوعات مربوط به امنیت جمعی جهان اعم از عینی وسایبریک همه وهمه در کجای مخیله و ذهن حضرات الیزه نشین اینده باید بگذرد. 

و به زعم من تا دوره انتقال قدرت که معمول است منتخب مردم به همراه یاران وهمفکران و حتی حزب خود به تدوین استراتژی دوران مسولیت خود بایست بپردازند، اینک  دوران پر هیجان انتخابات سپری شده و آن نوستالژی ها واحساسات انتخاباتی بایست با عقل مشاطه و مسولیت پذیر جا بجا شود.  پس هر گونه داوری  و اعلام نظر نسبت به سیاست ها واستراتژی و تاکتیک تا رسیدن به اهداف چیزی شبیه کف خوانی سیاسی می باشد لا غیر.   

 

 

 آیا پرزیدنت فرانسوا اولاند پس از 17 سال درپی احیای  میراث فرانسوا میتران است  و سوسیالیست ها که مجددا در فرانسه به قدرت رسیدند، با نیک نامی میمانند یا آنکه این اتفاق در حالی رخ مینمایاند که اولاند یکی از ضعیف ترین چهره های جناح چپ فرانسه تا کنون ارزیابی می شود نه مسولیتی در دولت داشته ونه موقعیتی ملی در کارنامه خود ارائه کرده است. چهره های معتبر و شناخته شده دیگری در میان سوسیالیست ها حضور داشتند که به دلایلی از حضور در رقابت انتخاباتی باز ماندند. چهره هایی همچون لیونل ژوسپن نخست وزیر سابق فرانسه و کسانی مانند آقای فابیوس یا خانم سگولن رویال رقیب نیکلا سارکوزی در انتخابات پیشین ریاست جمهوری به مراتب از فرانسوا اولاند پرسابقه تر بودند. با توجه به کارنامه سوابق اولاند شاید اغراق آمیز نباشد که او را به عنوان ضعیف ترین و کم تجربه ترین چهره سیاسی در میان سوسیالیست ها نام ببریم. البته او بایست از خود و آرمانهای سوسیال دموکراسی برنامه و استراتژی ها ی منطبق با تحولات جهان امروز وضرورت ها ومقتضیات فرانسه امروز وفردا ارائه دهد.

 

اولاند در حالی پا به عرصه رقابت های انتخاباتی گذاشت که هفده سال قدرت اجرایی در دست جناح راست بوده است. این تغییر  می تواند به تغییرات کلانی در سیستم مدیریتی فرانسه منجر شود و ممکن است قریب به سه هزار نفر در نظام سیاسی و مدیریتی فرانسه جا به جا شوند. به هر حال  این سالها جناح راست تا عمیق ترین لایه های مدیریتی و حکومتی نفوذ کرده است و  تغییر این وضعیت به راحتی ممکن نیست.  

 

از سوی دیگر انتخابات مجلس ملی تا چند روز آینده برگزار خواهد شد. این اولین بار است که بعد از جمهوری پنجم که سوسیالیست ها اکثریت مجلس را در دست دارند. در تمام انتخابات مجالس محلی و استانی سوسیالیست ها برنده شده اند. به نظر می رسد نتیجه انتخابات مجلس ملی نیز به سود سوسیالیست ها باشد. چون در حال حاضر فضای اجتماعی به نفع سوسیالیست ها است. عملکرد بد سارکوزی و فضایی که سارکوزیسم به وجود آورد، یکی از عناصر موفقیت سوسیالیست ها بوده است. این عدم موفقیت سارکوزی بود که باعث پیروزی اولاند شد.

 

حال سوال این است که فرانسه می خواهد چه رویه ای را در پیش بگیرد؟ سوسیالیست ها مواضعی در مورد مناسبات فرانسه با اتحادیه اروپا، مناسبات داخلی یا بحث عدالت اجتماعی و توزیع ثروت اتخاذ کرده اند. مهم ترین ضربه از روی کار آمدن سوسیالیست ها متوجه کارآفرینان و صاحبان سرمایه می شود. راست های فرانسه به طور سنتی به تجمیع سرمایه توجه داشته اند. اتفاقی که در زمان آقای سارکوزی رخ داد این بود که او توجه ویژه ای به سرمایه داری از جنس امریکایی کرد. سارکوزی تلاش داشت که فرانسه را امریکائیزه کند. اصلا شعار سارکوزی این بود که در بحث جهانی شدن، عقب ماندگی های فرانسه را جبران کند و این کشور را امریکائیزه کند. اگرچه سارکوزی نتوانست در این راه به طور کامل موفق شود اما یک توفیق به دست آورد و آن این که سرمایه داری در کنار آقای سارکوزی رشد کرد. از همین منظر، مهم ترین چالش امروز آقای اولاند سیستم سرمایه داری موجود در فرانسه است. امروزه اولاند بحث عدالت اجتماعی را مطرح می کند در حالی که سارکوزی از بحث بخشودگی مالیاتی حمایت می کرد.

 

در حال حاضر فرانسه ورای مشکلی که با بحران یورو و با پدیده های مالی و نظامات مبتنی بر شورای اروپا، پارلمان اروپا و مسائل مرتبط با اتحادیه اروپا دارد، مهم ترین چالش را در درون مرزهای خود می بیند..

 

چالش دوم آقای اولاند در رابطه با مسائل اجتماعی است. مشاجراتی که حول نظرات آقای سارکوزی یا خانم مارین لوپن رهبری جبهه ملی فرانسه شکل گرفت، ‌هنوز ادامه دارد. مهم ترین چالش آقای اولاند بحث مهاجرین است. این سوال مطرح است که آیا او می خواهد یک سوسیالیست واقعی باشد و فرانسه را به عنوان پایگاه و اردوگاه پناهندگان و مهاجرین معرفی کند؟

 

در کنار مسائل و مشکلات داخلی فرانسه، بحث اتحادیه اروپا قرار دارد. تحولاتی که در اروپا در حال شکل گیری است، ‌مهم ترین چالش جدی در صحنه خارجی آقای اولاند است. فرانسه در سیاست خارجی خود همکاری با آلمان را مد نظر قرار می دهد. پایه گذار تفکر آلمان گرایی در سیاست خارجی فرانسه با توجه به سابقه تاریخی میان دو کشور، شیراک بود. از دوره شیراک به بعد در همه موضوعات اروپا،‌ فرانسه و آلمان در کنار هم قرار داشتند و توانستند یک اتحاد استراتژیک در برابر اروپای جدید برای خود ایجاد کنند. اولاند به مردم اطمینان داده است که این رابطه استراتژیک به هم نخواهد خورد. این که اولین سفر خارجی اولاند بعد از رئیس جمهوری به مقصد آلمان انجام می گیرد نشانه همین توجه است. در حالی که خانم مرکل به طور تلویحی در مصاحبه های خود از سارکوزی حمایت کرد.

 

در کنار این چالش ها،‌شانسی که اولاند در زمینه سیاست خارجی دارد فرصتی است که در مناسبات با امریکا با توجه به حضور اوباما در کاخ سفید دارد. البته این شانس هفت تا هشت ماه دوام دارد و باید دید نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در امریکا چه خواهد شد؟ باید توجه داشت که هر گاه که سوسیالیست ها در فرانسه روی کار آمدند و دموکرات ها در امریکا بر سر کار بودند، میان سوسیالیست ها و دموکرات ها، روابط بسیار خوبی شکل گرفته است. به نظر می رسد موضوعات مربوط به سازمان ملل با حضور سوسیالیست ها در فرانسه و دموکرات ها در امریکا روان تر خواهد شد.

 

نباید فراموش کرد که سوسیالیست ها در مسائل مربوط به فعالیت های اتمی و حقوق بشر بسیار جدی هستند. سوسیالیست ها در فرانسه نسبت به گلیست ها به اسرائیل نزدیک تر هستند. گرایش سوسیالیست ها به ترکیه بیش از حاکمان پیشین فرانسه است. به نظر می رسد اگر ایران بخواهد با فرانسه همکاری داشته باشد، سوسیالیست ها بهترین گزینه هستند. اما برای درک موضوعات مهم ایران و سوسیالیست ها باید نگاهی به استراتژی دوره میتران و ژوسپن داشت.

 

با این همه پیش از هرچیز باید دید  و دانست که دکترین سیاست خارجی آقای اولاند چیست؟ اما آن چه می توان حدس زد این است که در اروپا، فرانسه سیاست فعالی را در پیش خواهد گرفت وانتخابات آلمان نیز تحت تاثیر فرانسه قرار خواهند گرفت.

 



شنبه 23 ارديبهشت 1391  6:33

آخرين تاريخ بازديد : چهارشنبه 16 آبان 1403  2:54:37
تعداد بازديد از اين خبر : 12188
 
   copyright 2009-2010, all right reserved. WWW.KHARAZI.IR نقشه سایت        سایتهای مرتبط        تماس با ما