شهادت روحانی آزادی خواه که فریاد آزادی بیان و آزادی قلم را داشت، بهانه ای شد تا با نگاهی عمیق تر به این روز های سخت و تلخ که جهان در حال تجربه آن است، بنگریم و چیستی و چرایی این حوادث آمیخته با درد را بررسی کنیم و ببینیم ما را چه می شود که همه فضیلت های بشری با پشتوانه مجاهدت های بلند تاریخی ملت ها، همت آزادی خواهان و زجر ها و مصائبی که بزرگان اندیشه بشر و مروجان فرهنگ و تمدن به عنوان میراث بشری از خویش باقی گذارده اند، همه و همه در حال فروپاشی است.
به راستی ریشه آلام بشریت مدرن را در کدامین صحنه و بستر باید جستجو کرد؟ آیا نباید به آنانی که در جهان، علم مبارزه علیه استعمار و استبداد را برداشته اند حق داد که به اردوگاه مدعی غرب اعتمادی نداشته باشند؟ آیا نباید به همه کسانی که در راه خدا و انسانیت، مردمان را به آگاهی و بیداری راهنمایی کرده و می کنند و بر سراب جهان دورو و جهان آمیخته با رذیلت ها خرده می گیرند حق داد که به ارباب قدرت جهان اعتماد نکنند و برای حل مشکلات بشری به الگوی نهضت بیداری و ضد استعماری، ضد استبدادی روی آورند؟ آیا هیچ امیدی به مدعیان آزادی و دمکراسی هست؟ آیا هیچ امیدی به نهادهای حقوق بشری هست؟ آیا هیچ امیدی به روشنفکران مرعوب هست؟ آیا جوانان حق ندارند بگویند حقوق بشر، آزادی بیان و حرمت قلم گویی سرابی بیش نیست؟ دسته دسته زندان و شکنجه می کنند. اعدام و ترور و خشونت علیه ملت های بی پناه امری رایج شده و به جای آنکه مدعیان قدرت جهان در کنار ملت ها قرار بگیرند، وقیحانه در کنار حامیان آدمکشی و سیستم های مخوف استبدادی قرار گرفته اند و آنچه به عنوان نماد تمدن بشری - آزادی و دمکراسی - مطرح است را گویی فقط برای یک نژاد و یک ملت می پسندند. گویی ملت های جهان باید به قید وثیقه تنفس کنند تا سران استعمار با ارباب استبداد مدرن جهان، گیلاس های شراب خود را به افتخار یکدیگر بالا ببرند. ننگ و نفرین بر همه کسانی که بشریت را به سخره گرفته اند و قتل عام و سرکوب مردمانی که فقط دغدغه آزادی و دمکراسی دارند و با فرهنگ غرب و جهان لجام گسیخته اش سازگار نیستند را می پسندند. ارباب قدرت در اروپا و آمریکا و نهادهای بین المللی چه انتظاری دارند؟ آیا ملت ها می توانند کینه آنان را به دل نگیرند و به انتقام نیندیشند؟ آیا ملت ها می توانند قدرتمندانی را که برای منافع، چشم خود را بسته و وجدان خود را کاملا تعطیل کرده اند و یک صدای اعتراض نیز از آنان بلند نمی شود را فراموش کنند؟
اعدام قرون وسطایی شیخ مظلومی که کلامی و قلمی بیش نداشت و فقط غم آزادی ملتش را داشت با تسامح و بی تعهدی دولت های جهان و قدرت های جهانی و سازمان های بین المللی روبه رو می شود. علامه شیخ محمد باقر النمر به آرمان خود یعنی، شهادت رسید، ولی آیا پذیرفته است مدعیان حقوق انسان با بی تفاوتی از کنار این وحشی گری رژیم ضد بشری آل سعود بگذرند؟ آن همه نهادهای مردمی و اِن جی اُ ها که نگران خشونت با یک انسان می شوند چرا یک بیانیه برای آزادی و یا محکومیت شهادت وی نداده و نمی دهند؟
عجیب اینجاست، همه خشونتی که امروز در جهان بشارت داده می شود، از اردوگاه تکفیری ها و وهابی های مورد حمایت رسمی آل سعود نشأت گرفته و می گیرد و تلخ و مضحک اینکه ارباب قدرت جهان خوب می دانند سرچشمه همه این فساد ها کجاست؟ و به جای جلوگیری از سبعیت دولتی، ملت ها را تنبیه می کنند. ١١ سپتامبر در اردوگاه تکفیری وهابی طراحی می شود و ده ها سعودی، اماراتی و اردنی درگیر این جنایت بشری هستند. انفجار در مادرید و لندن و پاریس، جنگ در سوریه، اشغال بحرین، جنگ علیه ملت متمدن یمن، انفجارهای انتحاری در عراق و لبنان و سوریه و پاکستان و افغانستان و منطقه، همه و همه در اردوگاه سلفی صهیونیستی - وهابی طراحی شده و جهان را به نا امنی و خشونت کشانده اند. تردیدی دیگر در اراده ملت های آزادی خواه نیست؛ ملت هایی که راه فلاح و رستگاری را از هرگونه دلبستگی و وابستگی به استعمار جهانی جدا می دانند و شعار های فریبنده را دامی بر سر راه عزت و آزادی خود می پندارند و از بزرگان دین می آموزند که شهید و شهادت مفهومی با ارزش در پگاه آزادی و استقلال ملت ها و بشارتی است که خداوند داده است، زیرا خداوند متولی و حافظ دین خود است. اسلام سابقه و ریشه ای ۱۴۰۰ ساله در کل منطقه دارد و یکی از دو رکن هویت فرهنگی ملت های منطقه، استقلال و وابستگی نداشتن به مثابه رکن اصلی آزادی است. شهادت و مجاهدت مردم مسلمان منطقه، کویر و شوره زار جاهلیت عرب را بوستان و استبداد وهابیسم را ریشه کن خواهد کرد. تحقق استقلال ملت ها و جمهوریت کشور ها و پایان سلطنت های منحوس منطقه، جز با استقرار همه جانبه حاکمیت ملت ها میسر نمی شود. طنز تلخ انسان امروزی این است که در میان نااهلانی نفس بکشد که مفهوم و ارزش قانون اساسی و آزادی و دمکراسی را هنوز تجربه نکرده اند. این اعراب جاهلی هنوز حلاوت آزادی و حق حاکمیت مردم را درک نکرده و اصالت آن را به رسمیت نشناخته اند، درحالی که تنها راه تحقق امنیت در منطقه آزادی است. نمی شود گفت امنیت و ثبات از ما - قدرت و سرکوب و خشونت از شما. این بی تردید نقد هویت تعریف شده و متعارف انسان با طبقه بندی های جاهلی است. آیا می توان به اقدامی برای تثبیت مبانی اساسی جمهوریت در کشور های امیدوار بود؟ اعدام ناجوانمردانه روحانی فرهیخته دربند، پیروزی نیست، سرکوب شیعیان در نیجریه و قتل عام زن و فرزند روحانی برجسته آن دیار پیروزی نیست. سرکوب و جنگ در یمن و بحرین پیروزی نیست. پیروزی از برای آنانی است که شهادت را با آغوش باز پذیرا شده و از هر قطره خون خود گلستانی از مردان با فضیلت پدید می آورند. خواهید و خواهیم دید شما چهره های منحوس و پلید سعودی چون صدام و قذافی و هیتلر به دست ملت های خود به زیر کشیده شده و محاکمه خواهید شد. این بشارت قرآن و تاریخ است و آن روز دیر و دور نخواهد بود.