مصاحبه با اعتماد ملی

- انتخابات ریاست جمهوری امریکا یک پدیده جدید در معادلات داخلی و خارجی امریکا بود و پیامدهای جهانی آن قابل بررسی است ارزیابی شما از انتخابات امریکا و کیفیت رای مردم و مشارکت کنندگان چگونه است؟

 به زعم من انتخابات امریکا یک پدیده تاریخی بود البته نه از نظر اینکه باراک حسین اوباما رای بالایی به دست آورد بلکه از این منظر که یک سیاهپوست رئیس جمهور امریکا شد البته از نظر روانی وعاطفی یک رخداد عجیب اجتماعی و سیاسی محسوب می شود. خوب است به کیفیت رای دهنگان توجه کنید. 96 درصد سیاهان، 77درصد یهودیان، 71 درصد هم جنس بازان، 68 درصد رای اولی ها، 67 درصد اسپانیش ها امریکای لاتینی ها، 63 درصد آسیایی ها،66 درصد 18-29ساله ها، اتحادیه ها 59 درصد، زنان 55درصد به اوباما رای دادند. آمار جالب و عجیبی است پیام خاصی دارد این مساله را هم بایست در نظر گرفت که پیروزی دموکات ها و مجلس نمایندگان نشان دهنده خواستگاه ملی مردم امریکا برای تغییر جدی است، پیام سخت و جدیدی برای حاکمان امروز و فردای واشنگتن نشین است.

 

- آیا تصور می کنید در امریکا یک انقلاب بوقوع پیوسته است، این انقلاب تبدیل به تغییرات جدی در ماهیت مدیریت سیاسی در داخل و خارج از این کشور منجر می شود. ایا این یک انقلاب اجتماعی است یا خاستگاه تحول اجتماعی را در بر دارد.

پاسخ: اجازه دهید پاسخ شما را با یک گفته تاریخی از دوتوکویل فیلسوف و سیاستمدار فرانسوی آغاز کنم وی معتقد است بافت اجتماعی و سیاسی در امریکا با اروپا تفاوت ماهوی دارد.وی می گوید خاستگاه بحران اجتماعی و سیاسی در امریکا در انتخابات ها و رای مردم تجلی پیدا می کند در حالیکه در اروپا یا فرانسه اوج اعتراضات اجتماعی و سیاسی منتج به انقلاب های اجتماعی می شود من بعید می دانم این اتفاق رخ داد تاریخی نتیجه عجیب وغریبی بهمراه داشته باشد و انقلابی رخ دهد. بلکه می شود گفت که یک تغییر و تحول ساختاری در پیش رو خواهد بود.پیام این انتخابات پایان ایدئولولوژی ریگانیسم است در واقع پایان محافظه کاری ریگانیسم در داخل و نئو محافظه کاری سنتی در خارج است.اوباما با واقعیت های جدی روبروست. نحله های فکری در میان جمهوریخواهان یا مستقلین یا دموکرات ها هرکدام طی یکصد روز آینده به وی و دولت وی فشارهای جدی خواهند آورند.اوباما با چالش جدی در بعد ساختار جدید نظام سیاسی روبروست اول تغییر در ساختار قدیم و سنتی در واشنگتن و دوم ایجاد یک ساختار جدید در نظام سیاسی این نکته را خوب باید بدانیم که ساختار تاثیر زیادی در واشنگتن دارد.انتخاب افراد، یاران، دستیاران و کابینه خودش همه حکایت از اهمیت تاثیرگذاری در ساختار و اهمیت ساختار در مدیریت فعلی کشور است.

 

- تصور و قضاوت شما از انتخابات امریکا یک تحول و تغییر است.برداشتی که اینگونه در برخی محافل می شود که یک انقلاب و یا فروپاشی در ساختار سیاسی امریکا و نظام امریکا در حال وقوع است برداشت نادرستی است اگر اینگونه باشد پس چرا اینمقدار توجه جهانی در پس این تغییر است و انتخابات را مبنای تغییر تلقی می کنند؟

بایست قبول کرد موقعیت جهانی ایالات متحده در عصری که ما در آن زندگی می کنیم به ویژه در عصر و زمانی که دنیای انفورماتیک در جهان تاثیرات خود را گذاشته است بدلیل ماهیت قدرت مسائل امریکا جهانی شده است به ویژه ما در جهان جهانی شدن یا جهانی سازی زندگی می کنیم.این یک واقعیت است که این انتخابات بیشتر از گذشته مردم جهان را به خود معطوف کرده و آن the most globalized election

بود.مردم جهان با نفرت و تهدید به ماهیت قدرت می اندیشند.ملت ها در همین عصر جهانی شدن در همین دوران انقلاب اطلاعات، آگاهی پیدا کرده اند.هوشیاری و آگاهی مردم جهان با گذشته خود متفاوت است، از یک سو انفجار اطلاعات به سطح آگاهی و شعور جهانی پیوند خورده است.تحولات امریکا بروی تحولات جهانی بی تاثیر نیست.موضوع امنیت، اقتصاد،جنگ،صلح،توسعه همه در کیفیت زندگی مردم جهان نقش داشته و دارد.تغییر در شعارهای اوباما دارای مقبولیت جهانی است والزاماَ به منزله انقلاب و فروپاشی نظام سیاسی امریکا نبایست تلقی شود.البته می توان ایدئولوژیک همه چیز را سیاه و سفید دید ولی واقعیت عینی و ملموس چیز دیگری است.بوش و نئوکان ها وجمهوریخواهان طی دو دهه گذشته ماشین تولید نفرت از امریکا را روشن کرده بودند و راه انداخته اند.میل به مخالفت از جنگ و نفرت از خشونت یک واقعیت جهانی است.

آنچه در جهان بحران امنیت و خشونت برای مردم مشهود است نتیجه عملکرد جهانی امریکاست.عملکرد امریکا با واقعیت های ملموس جهانی فاصله زیادی دارد.حال اکثریت مردم امریکا خیلی خوب متوجه این نفرت جهانی از ایالات متحده شده اند، نتیجه این شناخت در کیفیت رای مردم و پیروزی اوباما می توانیم بیابیم.

 

- پس ما شاهد یک سلسله تغییرات و تحولات جدی در صحنه داخلی و خارجی امریکا خواهیم بود.اگر در حال گذار از دوران ریگانیسم هستیم با چه ترمینولوژی و ایدئولوژی جدیدی امریکا این تغییرات را دنبال خواهد کرد؟

من قبلا هم عرض کردم چالش های فراروی اوباما زیاد است.از میان نفرات حواریون رئیس جمهور جدید می توان به مضامین و دعواهای نانوشته و ناگفته مابین حامیان اوباماها در طول کمپین پی برد.نیروهای لیبرال تر خواهان تغییرات عمده هستند وباور دارند که رئیس جمهور اوباما نبایست رئیس جمهور متوسط باشد نیروهای میانه رو دموکرات می گویند که جامعه امریکا دو قطبی است و نمی توان به راحتی از آن عبور کرد.لذا نیاز است یک حرکت در حد وسط در داخل و خارج از امریکا انجام داد.طی 100روز آینده پرزیدنت اوباما ناچار به تعامل با این در طرز تفکر است.بعید می دانم یک جریان متمایل به چپ پیروز نشود.جهت گیری عمومی این است که اوباما متمایل به وسط باشد.با توجه به امکان دادن و فرصت دادن به نزدیکان کلینتون به نظر می رسد کلینتونیسم جدید با محوریت اوباما شکل گیرد.

در این مصاف استراتژی امنیت ملی امریکا، سیاست اقتصادی امریکا، سیاست خارجی امریکا سامان جدی و جدید می یابد.پایان شکست ایدئولوژی ریگانیزم با آغاز تفکر جدیدی که خواست جامعه امریکا و جامعه جهانی است تعریف می یابد. اوباما و ایدئولوژی جدید و جایگزین باید در وسط و مرکز سیاست قرار بگیرند.اوباما با مهم ترین نکته در مقابل خود روبرو است، کاهش انتظارات ملی و جهانی است.او می بایست بنحو ظریفی هم چارچوب ها را تغییر دهد و هم ظرافت تغییر در شیوه ها را به خوبی نشان دهد.محبوبیت و کاربری آینده اوباما منوط به عملی کردن ترمینولوژی جدید خود و عملی سازی متدولوژی های خود در ابعاد ملی-بین المللی است.اوباما در سطح داخلی می بایست دوران گذار از شکست و بحران داخلی را به گونه ای که مطابق با انتظارات جهانی است برآورده سازد.مردم امریکا قهرمان انتقاد از خود هستند بااین نگرش این انتخابات را رقم زدند.

 

- سوال ملموسی که در پیش روی هست بصورت عینی خوب است بفرمایید که اولویت جدید در ابعاد اقتصادی-سیاسی و امنیتی چیست؟ آیا دولت امریکا با همان استراتژی گذشته به مفاهیم سیاست خارجی و امنیت جهانی می نگرد.آیا دولت امریکا توان حل مسائل اقتصاد ملی وجهانی را دارد؟

باور من این است که اوباما به سرعت به سمت پایان بحران اقتصادی است.دولت دموکرات امریکا به دنبال چندجانبه گرایی در زمینه اقتصاد جهانی است در سطح ملی به دنبال ایجاد مقررات های جدی است.نخبگان اقتصادی با آمدن اوباما منافع خود را در خطر نمی بیند.همه ابعاد و فاکتور تصمیم ساز به این جمع بندی رسیده اند که امریکا نیاز به یک تغییر اساسی است امریکا نیاز به تغییر چهره در دنیا دارد.موفقیت یا شکست اوباما در ابتدا معطوف به بحث اقتصاد است.اوباما از دیپلماسی اقتصادی در سطح جهانی بیش از گذشته بهره می گیرد.در باب مسائل امنیتی دولت امریکا سر در گم است.جنگ علیه ترور سروته ندارد.جنگ علیه مواد مخدر و یک سلسله موضوعات مهم بین المللی اولویت پیدا می کند.

موضوع خلع سلاح در دولت اوباما بسیار جدی می شود.تحرک افراد اطراف اوباما روی موضوع اشاعه است.در مورد سیاست خارجی بعید است که دولت اوباما د رزمینه خروج از عراق بتواند اقدام ضربتی انجام دهد.باورم این است که در سیاست خارجی سه موضوع اعراب و اسرائیل،عراق و افغانستان و بازگشت به مذاکرات با قدرت های بزرگ پیش بینی می شود.رسیدگی به پرونده صلح اعراب و اسرائیل سریعا مورد بررسی وپیگیری قرار می گیرد.درباره افغانستان از زور-دیپلماسی از جمله با طالیان دنبال می شود.نوجه از عراق به افغانستان یک وافعیت است که با اولویت های بوش متفاوت است.

عده ای بر این باورند که مشکلات و مسائل فرا آتلانتیک سریعاَ ترمیم می شود.تصور اوباما و مشاورین سیاست خارجی امریکا شاهد یک مرحله جدید هستیم و آنهم موقعیت و آینده ترکیه است که نیازمند همکاری بین المللی خواهیم بود.کنترل قیمت به جای عبور امن نفت،امنیت اسرائیل، ایده برقراری ثبات در منطقه کنترل بحران های جدی منطقه در ترکیه، عراق،ایران، افغانستان و پاکستان از اهداف امریکایی اوباما خواهد بود

 

- با این توضیحات چه پیش بینی از آینده روابط یا مناسبات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده می کنید؟آیا امریکا همان سیاست های قهرآمیز و دوگانگی های موجود خود را در سیاست خارجی پیگیری می کند یا واقعاَ می توان حدس زد که تغییر که استراتژی کلی پرزیدنت اوباما است شامل روابط دو کشور هم می شود.

واقعاَ مناسبات دو کشور نیاز به آسیب شناسی دارد. رفتار هر دو کشور حاصل ایدئولوژی د رفرهنگ سیاسی خود هستند.شاید همین ایدئولوژی در سیاست خارجی ملموس تر است.علاوه بر ایدئولوژی فاکتورهای دیگری هم هستند که به صورت جدی نقش دارند.لابی های موجود در ایالات متحده مثل لابی صهیونیزم، لابی اعراب، لابی مخالفین منطقه ای ایران، لابی مخالفین ایرانی همه نان و نام خود را در نقش آفرینی میان دو کشور بصورت سلبی می بینند.اسرائیل با بزرگ نمایی بحران امنیتی خود در پی تحریک واشنگتن و غرب است که با این بزرگ نمایی ما هم آنها را سرکیسه کند هم محملی برای مانور بیشتر خود باشد.اعراب با لابی جدی خود در پی این هستند که هیچگاه روابط دو کشور عادی نشود چون می دانند به دلایل فراوان و ظرفیت های استثنایی ایران هرگاه این رابطه محقق شود اعراب نه تنها از اولویت سیاست خارجی امریکا فاصله می گیرند بلکه بدلیل نظام های توتالیته ای که دارند فروپاشی تدریجی آنها با سرعت همراه می شود.دیگران هم در این منطقه از این عدم رابطه حسابی جولان داده اند.ترکیه، پاکستان.باورم این ایت که به این دلایل و دلیل های دیگری که در خود نظام سیاسی امریکا و ایران مطرح است چارچوب سیاست خارجی امریکا تغییر نخواهد کرد.البته styleها تغییر می کنند.اوباما با احتیاط بیشتری برخورد خواهد کرد.حضور اوباما و دولت جدید امریکا در صحنه بین المللی و گرایشات او خیلی به نفع ایران نخواهد بود.اوباما عدم توازن شدیدی در سطح بین المللی ایجاد خواهد کرد.از طرفی دیگر تغییر هم الزامات خود را دارد.البته شاید یک سلسله مانورهایی بدهند چون گذشته نیاز به همکاری ایران در مسائل منطقه ای عراق-افغانستان-لبنان داشته باشند همکاری های بدون ما به ازاء که تاکنون با قاشق خالی دهان عده ای را شیرین کرده اند. باورم این است که سیاست مهار ایران نغییر اساسی نخواهد کرد .موضوع ایران در امریکا در هر دو طرف داخلی است، علاقه در دو طرف برای تغییر وجود ندارد.ابزار اصلی آینده تحریم های چند جانبه بخش خصوصی خواهد بود.سیاست خارجی امریکا با بهره گیری از قدرت و همکاری های بین المللی وارد مرحله جدیدی خواهد شد.ما بایست بسیار مراقب باشیم.خوش بینی ها و یا بدبینی بیش از حد یا انجام کارهای سطحی به زیانمان تمام می شود.باید واقع بین بود.بیش از چند صد نفر روی سیاست خارجی دولت اوباما کار می کنند.آنتونی لیگ از دیپلمات های زبده با همکاری عده زیادی از کارشناسان مشغول تدوین سیاست امریکا در قبال ایران هستند.طی صد روز آینده سیاست و استراتژی امنیت ملی امریکا و سند سیاست خارجی امریکا تنظیم و تدوین و به دولت امریکا ابلاغ می شود.واشنگتن در حال حاضر محمل لابی های گسترده وتلاش برای تصویر سازی است.موسسات و شرکت ها و کشورها و دولت ها خیلی فعال هستند تا بتوانند اولویت های خود را بگونه ای در تدوین سند سیاست خارجی امریکا بگنجانند.ما در کجای این دنیای عجیب و غریب هستیم.امریکای اوباما با امریکای بوش تفاوت ماهوی می کند ولی به شرط آنکه خوب سرمایه گذاری کرده باشیم.واقع بینانه بدانیم کجا هستیم و کجا می خواهیم برویم.بدانیم و خوب بفهمانیم که ایران یک کشور عادی نیست.ایران دارای ظرفیت های بی نظیری است.می تواند منافع مشترک داشته باشد.می تواند درک متقابل از منافع مشترک ایجاد کند.ایجاد کمربند امنیتی در خاورمیانه و خلیج فارس بدون ایران بی معنی و غیر قابل حصول است.در مبارزه با تروریزم گزینه ه ای نمی توان برخورد کرد.تروریزم خوب و بد وجود ندارد.ایران منافع مشترک در مبارزه با تروریزم دارد و می توان سیاست و طرح مشترک در این راستا تدوین گردد. راه ثبات منطقه خاورمیانه و خلیج فارس توسعه است و توسعه نیازمند ثبات است.ثبات و توسعه منطقه بایست توام با منطق باشد.دوگانگی در برابر نظام های سیاسی منطقه و توسعه منطقه با عدالت همراه نبوده است.ادعاهای حمایت از دموکراسی بایست منطقی شود.نمی شود در جایی مردم سرکوب شوند و از دولت های توتالیتر حمایت کنند و در جایی دیگر سیستم های دموکراتیک منطقه را با تحریم و محدودیت و محرومیت تهدید کرد!پارادوکس در رفتار و عمل با ارزش ها و فضیلت های جهانی پایان پذیرد. آری می شود گفت تغییر امری حساس است ولی شجاعت، جسارت، اراده، مقدمه تصمیم برای تغییر است.نفرت از امریکا یک واقعیت جدی است.سیاست تغییر اوباما می بایست با محوریت پایان دادن به نفرت عمومی همراه باشد.پایان نفرت یعنی درک واقعی از واقعیت های جهان امروز و درک واقع بینانه تبدیل به تغییر خواهد شد.محبوب شدن و کسب ارای مردم در کمپین های انتخاباتی کار ساده و اسانی نیست ولی مشکل تر و سخت تر آن است که محبوب بماند.محبوب ماندن در قدرت و تغییر ذهن مردم نیازمند واقع بینی است.امریکا باید پتانسل های جدید خود را بشناسد.سران جدید امریکا بایست از امریکایی دیگر سخن برانند.مخالفت از جنگ یک واقعیت نهادینه شده است. دوران فعال ما یشاء امریکا گذشته است، محبوبیت داخلی اوباما در امریکا می تواند به هم گرایی جهانی تبدیل شود.امریکا می بایست باز تعریفی از پتانسیل های جدید جهانی داشته باشد.جمهمری اسلامی هم می تواند با هویت و منطقی که دارد به حل مسائل کمک کند.افرادی که دارای تفکر و تخصص و جهان بینی و دارای آینده نگری هستند در این مصاف نقش آفرینی کنند.

حل مشکلات دوطرف نیازمند درک واقعیات است.بحران سه دهه و مشکلات آن یکشبه قابل حل نیستند.مهم ترین گام امریکا، پایان دادن به رویارویی با ایران، آزادی اموال ایران، برداشتن تحریم هاست.در تمام موضوعات دیگر توان گفت و گو و دیالوگ با ایران وجود دارد.سیاست خارجی ایران بر خلاف سیاست داخلی امری متمرکز است.هدایت و نظارت و راهبرد آن توسط رهبری ابلاغ و پیگیری می شود.آمریکائیها باید بفهمند ادامه روند های موجود هزینه های خودشان ر ا افزایش می دهد.دولت جدید می تواند ادامه روندهای موجود را متوقف کند.باید مانع دلالان و سوء استفاده کنندگان بین المللی شد.لازمه زندگی و یا خروج آبرومندانه آمریکا در منطقه تعامل سازنده با قدرت منطقه به نام ایران است.نفوذ و منافع حیاتی ایران در تمام حوزه های پیرامونی خود غیر قابل انکار است.

اگر منافع ایران در سازمان تجارت جهانی، آژانس بین المللی انرژی اتمی محترم شمرده شود راه برای همکاری های منطقه ای و بین المللی بازی شود. ابتکار عملی و قدرت عمل تنها راه حل مشکلات ایران و امریکاست. امریکای اوباما بدلیل موقعیت امروز خود هزینه سیاست های گذشته خود را بکاهد اگر امریکاییها بفهمند که دستاوردهای خود را در همکاری با ایران باید تعریف کنند موقعیت آنها تغییر خواهد کرد.حل مشکلات فی ما بین دو کشور نیاز به راهکارهای دوجانبه دارد استفاده از مکانیسم های بین المللی یا نگاه بین المللی به حل مشکلات دو جانبه حتما کارساز نخواهد بود.



يکشنبه 3 آذر 1387  3:24

آخرين تاريخ بازديد : پنجشنبه 6 دى 1403  15:39:10
تعداد بازديد از اين خبر : 9012
 
   copyright 2009-2010, all right reserved. WWW.KHARAZI.IR نقشه سایت        سایتهای مرتبط        تماس با ما