غرب غصه ما را نمی خورد/مصاحبه با ویژه نامه نوروزی مثلث
-طی سالها و ماه های اخیر شاهد اعلام موضع گیری های متفاوتی از سوی برخی از مسوولان دولت در بحث هسته ای بوده ایم .در مقطعی آقای احمدی نژاد و وزیر امور خارجه اعلام کردند که ما تن به مبادله اور انیوم 20 درصد می دهیم و حتی منوچهر متکی در زوریخ مجددا بر عزم دولت برای تبادل سوخت تاکید کرد اما تنها چند روز بعد رییس کابینه دهم با چرخشی 180درجه در اظهارات خود عنوان کرد که ما به زودی غنی سازی 20درصد را در خاک ایران آغاز خواهیم کرد.جنابعالی عدم ایستادگی بر سیاستی واحد در روند برنامه های هسته ای کشور را به چه دلیل می دانید؟ ارزیابی شما از روند طی شده در رابطه با پرونده هسته ای کشورمان طی مدت زمانی که دولت های نهم و دهم در عرصه قدرت حضور داشته اند چیست؟
واقعیت امر این است ماجرای هسته ای شدن ایران یک ماجرای طولانی است. اینکه این برنامه از کجا شروع شد و به کجا ختم شد. در کدام مقاطع فرجام داشتیم و در کجا نافرجام بودیم و یا در کدامین موارد دچار اشتباهات استراتژیک بود و در کدام مقاطع اشتباهات تاکتیکی، باید در وقع خود مورد به مورد بررسی شود و مشخص شود به چه دلیل استراتژی نظام در برخی مقاطع متغیر شد. تمام این مباحث نیاز به یک واکاوی جدی دارد تا ناگفته ها و نانوشته های بحث هسته ای روزی گفته شود و از ذهن ها و از لابه لای کاغذها و از زوایای پنهان و آشکار استخراج گردیده و در اختیار مردم قرار گیرد.اصل موضوع هسته ای یک موضوع ملی است و یک موضوع ملی نیز نباید دستاویزمسایل داخلی و دسته بندی های صوری احزاب و گروههای سیاسی قرار گیرد . در دوره اصلاحات بحث های سیاسی پیرامون پرونده هسته ای کشور،فرافکنی ها و جوسازی ها بسیار آزاردهنده بود و اخلاق سیاسی توسط افرادی که بعدها مسوولیتی پیدا کردند رعایت نشد.استراتژی نظام در آن مقطع بسیار متفاوت بود و مانمی خواستیم پرونده به شورای امنیت سازمان ملل کشیده شود.بعدها به دلیل رفتار دوگانه غربی ها و اینکه از هر گام مثبت ما تلقی انتزاعی داشتند کاسه صبر مردم و مقامات جمهوری اسلامی لبریز شد و تصمیم به تعلیقِ تعلیق گرفته شد. یعنی تعلیق غنی سازی سالب به انتفاع موضوع گردید و غنی سازی مجددا آغاز شد .این استراتژی مربوط به دولت آقای احمدی نژاد نبود.در ماه های آخر دولت آقای خاتمی و آخرین دور مذاکرات ژنو که آقایان روحانی، جک استراو، میشل بارنیه، یوشکافیشر و سولانا حضور داشتند ایران رسما به آنها اعلام کرد که با روش و شیوه شما اروپایی ها ما به جایی نمی رسیم ،نگاه و حرکت اروپایی ها نگاه و حرکت فرسایشی است و این حرکت فرسایشی به منزله ریزش منافع ملی ماست. مردم ما و رهبریمان اجازه نمی دهند که دستاوردهای ملی ملت گرفتار فرصت سوزی های تحمیلی غربی ها شود و ناچار هستیم تا تعلیق غنی سازی را لغو کنیم.برهمین اساس تعلیق غنی سازی در روزهای پایانی تحویل دولت از دستور کار خارج شد. استراتژی نظام در آن مقطع این بود که تغییر کرد، استراتژِی تابعی از تحولات سیاسی منطقه و جهان است. در هر زمان ضرورت ها و مانورهای خاص خودش را می طلبد در سال2003که مصادف با فتح بغداد بود آمریکاییها دچار یک نوع خودکامگی و غرور فوق العاده انتزاعی شده بودند و هر آن امکان یک حرکت غیر سنجیده ای از سوی آنها وجود داشت .تدبیر سیاسی در آن مقطع حکم می کرد که جمهوری اسلامی با در نظر گرفتن منافع ملی قدمهای خود را به گونه ای بردارد که هر گونه ماجراجویی و بهانه هایی را از امریکائیها و غربی ها بگیرد. مقام معظم رهبری نیز جمله بسیار جالبی را در همان سال اول دولت آقای احمدی نژاد اعلام کردند مبنی براینکه" ما تمام راهها را رفتیم و تجربه کردیم اگر زمانی کسی بخواهد ما را سرزنش کند که مسیر گفتگو و مذاکره را امتحان نکردید ما می گوییم تمامی راهها را امتحان کرده ایم و به جمع بندی و نتیجه نرسیدیم." اگر بخواهیم خرده گیری و گله گزاری کنیم از هر دولتی می توان گله گزاری کرد . در دولت اصلاحات هم می توان گفت در برخی مواقع شاید تسامح هایی انجام گرفته باشد و آن را می توان نقد کرد.در دولت اول آقای احمدی نژاد که آقای لاریجانی مسوولیت پرونده هسته ای را برعهده داشت بحث مطالعات ادعایی در ژنو قابل مناقشه است و این موضوع تبدیل به یک مورد اساسی علیه سیاست های هسته ای نظام گردید . در دوره آقای جلیلی هم مذاکراتی در بحث تبادل انجام شد که با سیاست های اعلان شده از جانب رهبری متفاوت بود و یک آدرس غلطی به طرف مقابل داده شد.موضع نظام در بحث هسته ای مشخص است تصمیم گیرنده و فرمانده اصلی در بحث هسته ای مقام معظم رهبری هستند و همه ما هم باید مطیع باشیم.شاید روزی رهبری بر حسب منافع ملی تدبیر و تصمیم دیگری بگیرند و براساس تحولات منطقه ای و سیاسی مانور جمهوری اسلامی ایران یک مانور منعطفی باشد و یک روز مانور منعطفی نداشته باشیم.امروز جمهوری اسلامی به جایی رسیده است که تصور می کند غربیها به دنبال آن هستند که 1200کیلو گرم سوخت 3درصد غنی شده را می خواهند از دست ما خارج کنند و همان بازی فرسایشی که در ادوار گذشته شروع کرده بودند را تکرار کنند .به طور قطع در غرب سر سازگاری با هسته ای شدن ایران وجود ندارد و این کشورها برای تحقق دیدگاه خود از هر روش غیرقانونی با توجیه آنکه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند استفاده می کنند .ما نیز می دانیم که باید آگاهی و هوشیاری در این موضوع داشته باشیم چرا که خواسته های غرب در جلوگیری از هسته ای شدن ایران هیچ پایانی ندارد .خواسته های آنها با استقلال ملت ایران در تناقض و تضاد است .لذا در این موضوع نباید تردید کرد که این کشورها غصه ما را نمی خورند و تنها به دنبال پیگیری منافع خود هستند و هم راستا با پیگیری موضوع گفت و گو با ایران به دنبال تعدیل مواضع ما نیز هستند.کشورهای غربی به دنبال آن هستند تا موقعیت و قدرت بازدارندگی ایران را محدود کنند و تعدیل قدرت بازدارندگی از سیاست های دول غربی در برابر ایران است.لذا تصورمن براین است که ما چالش های بسیاری در روزها و ماههای آینده با غربیها خواهیم داشت.برهمین اساس توجه مقامات جمهوری اسلامی به یک فرماندهی و وحدت رویه در نوع مذاکراتشان با دول خارجی به ویژه اعضای 1+5 می طلبد که از یک تدبیر بسیار بالا باید برخوردار باشند. ظاهراً روزگار سختی را در آینده خواهیم داشت. ایران با یک اجماع قدرت های بین المللی مواجه هست.اروپا با آمدن اوباما گرایش بیشتری به آتلانتیک پیدا کرده است.اجماع جهانی در موضوعات مهمی چون پرونده هسته ای ایران بیشتر خواهد شد.این اجماع جهانی نه تنها به نفع ما نیست بلکه قدرت بازدارندگی ایران را نیزتهدید می کند.اینها نکاتی است که هوشمندی بیشتر ما را می طلبد .از طرف دیگر در بعد داخلی ما نیاز به همبستگی بیشتری داریم و از بُعد خارجی دولت و مذاکره کنندگان ایران نیاز به حمایت تمامی جریانها و احزاب سیاسی دارند.زمانی که این افراد بر سر میز مذاکره حاضر می شوند نه تنها به نمایندگی از دولت و حاکمیت بلکه به نمایندگی از سوی تمامی اقطاب فکری ایران باید مذاکره کنند و در اینجا جمهوری اسلامی نیاز به یک وحدت کلمه دارد تا روزهای سخت را به خوبی پشت سر گذارد.
--آقای خرازی بنده از مطالب جنابعالی این برداشت را داشتم که در بحث مبادله سوخت مقام معظم رهبری موافق بحث تبادل اورانیوم نبودند پس چگونه مذاکره کنندگان ما در 2مقطع زمانی بحث آمادگی ایران برای مبدله سوخت را مطرح می کنند و سووال دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که گفته می شود اجماعی در رابطه با پرونده هسته ای ایران در حال فراهم شدن است ؛غرب برای تصویب قطعنامه پنجم زمینه چینی کرده و در میان اعضای دائم و غیر دائم شورای امنیت جزواتی را در رابطه با چند و چون این موضوع توضیع کرده است گمان می کنید شکل و ماهیت قطعنامه جدیدی که قرار است علیه ایران صادر شود به چه صورت باشد؟
همیشه مقام رهبری خط و مشی و خطوط مذاکره را مشخص می کنند اما تاکتیک ها و قدرت مانور ابزاری در اختیار مذاکره کنندگان است.بنده تصور می کنم که در آن چارچوب و خط و مشی که رهبری مشخص کردند مذاکره کنندگان هسته ای با تاکتیک های مختلف ناچارند مانورهایی را انجام دهند تا آگاهی به مخاطب داده شود.من گمان نمی کنم که مذاکره کنندگان هسته ای خلاف مسیر و جهت رهبری عمل کرده باشند. طبیعی است که مذاکره کنندگان باید یک کف و سقفی را در نظر بگیرند، قدرت مانور داشته باشند تاکتیک ها را مدنظر قرار دهند و براساس استراتژی مشخص در چارچوب مورد نظر حرکت کنند.در مورد سؤال بعدی و اجماعی که علیه ما در شورای امنیت سازمان ملل در حال شکل گیری است من بر این باور هستم که چینی ها نیز در روز واقعه ما را تنها خواهند گذاشت و اینطور نیست که چینی ها و روسها دوستان روزهای سخت ما باشند.این کشورها دوستان پول و قدرت هستند.منافع استراتژیک چین در مناسبات اقتصادی با اروپا و آمریکا است و طبیعی است که این کشور در مناسبات خود با دیگر کشورها منافع خود را در نظر بگیرد.مناسبات اقتصادی ما با چین نزدیک به 34 میلیارد دلار است اما چین با آمریکا نزدیک به 450میلیارد دلار معاملات اقتصادی دارد.اروپا با چین نزدیک به 300میلیارد دلار مبادلات اقتصادی دارد. این کشور براساس یکسری معادلات مجبور است در رابطه با غرب مانورهایی انجام دهد.چین از فروش موشک های بازدارنده به تایوان از سوی آمریکاییها و یا ارتباط با هنگ کنگ دل خوشی ندارد و می خواهند با به میان کشیدن بحث ایران امتیاز بیشتری بگیرد.خصوصا در بحث تعرفه های اقتصادی چین ها گرفتار یکسری فعل و انفعالات در مناسبات تجاری خود با آمریکاییها هستند . به نظر من مسوولان پکن از کارت ایران برای تامین منافع خودشان استفاده می کنند اما در روز واقعه و روز حادثه جای دیگری خواهند غلطتید.همانگونه که در گذشته انجام داده اند نباید دلخوشی مصنوعی به مردم بدهیم.به ظن من اجماع جهانی ایجاد شده بر پرونده هسته ای ایران موضوع تازه ای نیست و روزهای سختی را به ما تحمیل می کند .من بسیار خرسندم 22بهمن کنگره ملی ایرانی ها در کشور برگزار شد که نشان داد ما در مسائل ملی یک حرف و سخن داریم . شاید خیمه هایمان از دولت جدا باشد اما در بحث منافع ملی دلهایمان یکی است. دولت نیز در مرحله نخست ناچار است به سمت وحدت ملی پیش رود که این امر اقتدار و قدرت ملی ایران در خارج از کشور را تضمین خواهد کرد و پیام خود را به همراه خواهد داشت. ما نیاز به یک اعتماد ملی در داخل کشور داریم،در مصالح ملی هم باید این علامت را به غربیها بدهیم که با وجود تمامی اختلاف دیدگاه ها از حاکمیت حمایت می کنیم . اگر حاکمیت این شعور سیاسی که در ملت ایران وجود دارد را به خوبی عرضه کند به ظن من می تواند پیام خود را به گوش مسوولان کشورهای غربی برساند . باور من این نیست که دنیا به سمت قطعنامه تحریم جامع علیه ایران پیش رود.تحریم جامع 2بار در تاریخ شکل گرفته است. یک با در قبال هائیتی و یک با در رابطه با عراق. برهمین اساس معتقدم که تحریم جامع چندان در دستور کار جامعه جهانی نیست.آنها حلقه های تحریم ها را تنگ تر خواهند کرد.شاید ما در آینده در زمینه تجارت دریایی و کشتیرانی و فعل و انفعالات بانکی با یکسری محدودیت ها و مضیقه هایی مواجه شویم.تصور من این است که در آینده ما شاهد همبستگی قدرت های جهانی و نه اجماع جهانی خواهیم بود.من می خواهم کلام اجماع جهانی را اصلاح کنم .ما در مسائل جهانی کشورهای شمال و جنوب را داریم.موضع غیر متعهدها را در دفاع از برنامه های هسته ای ایران را داریم و کشورهای در حال توسعه نیز از پرونده هسته ای ما حمایت می کنند.کشورهای غیر متعهد سیاست شان برخلاف اجماع قدرت های بزرگ جهانی است. اگرچه قدرت در دست آنها نیست. درست است که چند کشور قدرت مطلقه جهانی را در اختیار دارند اما نمی توان آرای آنها را به اجماع جهانی تعبیر کرد و به کل جهان تعمیم داد. حال این کشورها خودشان را کل جهان تصور می کنند که این بحث دیگری است.در حال حاضر ما با مضیقه ها و مشکلات بسیار جدی روبرو هستیم اما باید بدانیم آقایی هزینه دارد و برای این چنین شرایطی خود را آماده کنیم . از طرف دیگر هم نیازمند دولت خردمند و باهوشی هستیم که آب به آسیاب مخالفین نریزد و در بادبان آنها ندمد.موضوعات جنجالی و ایذایی را مطرح نکند و احساسات جهانی را تحریک نکند . نباید رفتار تحریک آمیز داشته باشیم و باید کار خود را به صورت جدی به پیش بریم.
-روابط فعلی ایران با اروپا را چطور ارزیابی می کنید؟ در ماه های گذشته فرانسه تهدیداتی را برای تصویب قطعنامه تحریمی علیه ایران پس از به عهده گرفتن ریاست شورای امنیت سازمان ملل مطرح کرده بود امکان تحقق این موضوع تا چه اندازه وجود دارد؟
ایران، در روابط با اروپا شاهدعقب گرد هستیم. مناسبات اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی ایران با قاره اروپا تحلیل رفته و از سوی دیگر تحولات جهانی در بسیاری از مقاطع به نفع ما نبوده است.ما نتوانستیم از فرصت اروپا و هیات حاکمه جدید آمریکا استفاده کنیم. روزی اروپا به دنبال آن بود که آمریکا را به سمت خود بکشاند و بتواند پرونده هسته ای ایران را مدیریت کند تا آمریکاییها به سمت جنگ جدیدی پیش نروند. متاسفانه در حال حاضر هر 2سوی آتلانتیک یعنی اروپا و آمریکا مواضعشان به یکدیگر بسیار نزدیک شده است و هر روز نیز بر حجم آن افزوده می شود.البته مناسبات منطقه ای ما نیز در این امر بی تاثیر نبوده است.ما از فرصت هایمان در قبال اروپا و امریکا بهتر از این می توانستیم استفاده کنیم که استفاده نکردیم.در شعارهای داده شده و مناسبات با اروپا در دولت نهم و دهم دقیق نبودیم و روابط را خدشه دار کردیم.رابطه ما با اروپا از دوره آقای خاتمی و حتی دوره آقای هاشمی نیز عقب تر رفته است و باید دقت نظر بیشتری در این زمینه داشته باشیم.استراتژی جدید دولت که رابطه با آمریکای لاتین را در اولویت قرار داده است به نظرم درست نیست.آمریکای لاتین نمی تواند اولویت سیاست خارجی ما باشد.میدان های مانور سیاست خارجی ما مشخص هستند؛اروپا، آمریکا ، خاورمیانه و کشورهای همسایه از اولویت ها و جایگاه نخست برخوردارند.حتی آسیا و آسیای جنوب شرقی نیز به ظن من دارای پتانسیلل و قدرت بازدارندگی قوی در جامعه جهانی نیستند لذا ما در هدف گذاری هایمان دچار اشتباهات استراتژیک شده ایم و باید یک تحول و دگردیسی در مناسبات خارجیمان داشته باشیم. اما در رابطه با اظهارات مقامات فرانسوی برای تحریم ایران نیز معتقدم که بلوفی بیش نیست. شورای امنیت سازمان ملل از مکانیزم های ویژه ای در رابطه با بحث تحریم ها برخوردار است و ریاست فرانسه تاثیر چندانی بر این موضوع نخواهد داشت.اگرچه حرکت ها ایذایی به عنوان مزاحمت در روند پیش برد امور قابل درک است.
--بحث کاهش مناسبات با انگلیس را به چه صورت ارزیابی می کنید که دولت و مجلس به صورت توامان بر تحقق آن پافشاری می کنند؟حتی اخیرا بحث کاهش رابطه باآلمان نیز پس از دستگیری 2دیپلمات آلمانی از سوی برخی از نمایندگان مطرح شده است؟
بیشتر این اظهارات مانوری است که مصرف داخلی دارد.متاسفانه باید گفت بیشتر جدول بندی های سیاست های داخلی ما به شکل زائد الوصفی بر منافع ملی و سیاست خارجی کشور تاثیر گذار بوده است.
--یعنی بیشتر مانور تبلیغاتی است؟
مانور داخلی با هدف تاثیر بر سیاست های درونی کشور است.
--آقای خرازی چرا مسوولین دولتی تا این اندازه از همکاری های کشورهای حاشیه خلیج فارس با آمریکا اطمینان خاطر دارند.این کشورها به صورت مداوم در حال امضای قرارداهای جدید و استراتژیک با کاخ سفید هستند اما دولتی ها معتقدند که هیچ خطری از این حیث متوجه منافع و مصالح ایران نیست؟تا چه اندازه امکان دارد که اعراب با همکاری آمریکا حمله ای را علیه ما سامان دهند؟
برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس رابطه خصمانه ای با ما دارند و عملکرد سیاست خارجی دولت در این زمینه جدا قابل نقد است بسیار واداده است . اینکه از موضع صرف کرامت با این کشورها برخورد شود به هیچ وجه درست نیست.اعراب امروز بدتر از اسراییلی ها با ما برخورد می کنند و عمق استراتژی اعراب عدم روابط نزدیک ایران با غرب و آمریکا است. این کشورها تنظیم و توجیه مناسبات ایران با آمریکا و اروپا را به مثابه یک خطر استراتژیک برای خود تلقی می کنند.کشور ما موقعیت استراتژیکی دارد که این کشورها فاقد آن هستند. دانش فنی و تکنولوژی که ایران از آن برخوردار است، مطمئناً در اختیاراعراب نیست.هر زمان که یک دیپلماسی و یک اتفاق جدیدی میان ایران و آمریکا ایجاد می شود کشورهای عربی آن را یک عزا برای خود تلقی می کنند.لذا یک لابی فعال و هماهنگی میان کشورهای عربی و اسراییل در حال شکل گیری است تا تصویر ناثوابی از جمهوری اسلامی را در اذهان ترسیم کنند.برخی کشورهای عربی موضع منافقانه ای دارند. رفتارآنها براساس آیه های قرآن کریم نفاق آمیز است.از یک طرف ادعای روابط دوستانه با ما را دارند و از سوی دیگر از جمهوری اسلامی بدگویی می کنند.در پس بسیاری از رفتارهای ضد ایرانی آمریکایی ها در منطقه اعراب قرار دارند.البته ما باید این کشورهای همسایه را که بخشی از واقعیت زندگی ما هستند را نیز تحمل کنیم.اعراب در طول جنگ 8ساله دقیقا نقش دشمن دوم و نیروی پشتیبانی کننده از رژیم صدام حسین را علیه ایران ایفا می کردند و اینک هم اعراب نقش مستقیمی در سیاست های غربی ها علیه ایران دارند. حتی تعدادی از این کشورها سیاست دوگانه ای را در قبال امنیت عراق و افغانستان دنبال می کنند .کاملا محسوس است که ما و اعراب در آینده نزدیک، درگیری های لفظی را به صورت جدی در قبال مسائل فلسطین،لبنان،عراق و افغانستان خواهیم داشت و باور من این است که سیاست خارجی ما هنوز گرفتار رودربایستی های منطقه ای خود است . به طور مثال کشور قطر رفتار موذیانه و منافقانه ای را دنبال می کند.از یک سو در سطح امیر و رییس کشور به ایران رفت و آمد می کنند و از سوی دیگر بیشترین همکاری را با غربیها در قالب مناسبات اطلاعاتی و خدمات دهی به سرویس های اطلاعاتی و نظامی اروپایی و آمریکایی علیه ایران به آنها برعهده می دهد.قطر بود که به اسراییل حضور منطقه ای داد و پیش قراول استقرار جریان سیستم دفاع موشکی آمریکا در منطقه ما شد ویا حتی بزرگترین رصدخانه اطلاعات در اختیار سرویس های اطلاعاتی فرانسه ، انگلیس و آمریکا قرار داد.مباحث مذکور نکاتی است که نیازمندی ما را برای بازخوانی مجدد روابطمان با اعراب دوچندان می کند.آنچه در گفتار عبدالمالک ریگی پدیدار است حماست و پشتیبانی آشکار برخی سیستم های اطلاعاتی و عربی منطقه ای است.علناً از توسعه تروریسم این کشورها حمایت می کنند.اسناد و مدارک آنها اگر پخش شود همگان به این دوگانگی ها و پارادوکس ها واقف خواهند شد.
--سپر دفاع موشکی که در اظهارات خود به آنها اشاره داشتید آیا امکان دارد علیه ما استفاده شود؟
سپر دفاع موشکی اساسا اهر می است که برای قدرت بازدارندگی ایران در منطقه خلیج فارس مستقر شده است .
--آیا امکان استفاده از آن وجود دارد؟
قطعا برای همین موضوع نصب شده است .ما می توانیم با رد امکان بهره برداری از سپر دفاع موشکی علیه ایران ذهن خود را مشغول کلام این کشورها کنیم که این سلاح ها علیه ما استفاده نمی شود اما قطعا اینطور نیست.در روز حادثه این سیستم به یاری این کشورها خواهد آمد و آن را بر ضد ما استفاده خواهند کرد.
--در رابطه با شعارهای اوباما که با عنوان تغییر همراه بود آیا شاهد تاثیرات مثبت این شعارها در مواجهه با ایران بوده ایم؟
موضوع بحث روابط ایران و آمریکا بسیار پیچیده است.اوباما سیاست تغییر را در دستور کار خود داشت و تصور من این است که اوباما در پیاده سازی استراتژی تغییر نتوانست قول و عمل را به هم پیوند دهد.اما به دلیل آنکه با الگوهای دوران جنگ سرد نمی توان ایده های جدید پیاده سازی نمود به نظرم موفقیتی از این شعار کسب کند. سیاست تغییر باید برخوردار از یک دیالوگ و گفت و گو باشد. در پیاده سازی این سیاست نمی توان تنها به یک تحلیل سیاسی بسنده کرد.بزرگترین اشتباه پرزیدنت اوباما این است که او رییس کشور آمریکا است و مسوولیت گفت و گو با طبقات اجتماعی کشور دیگر را ندارد.اوباما در نوروز سال گذشته دیوار بی اعتمادی را بلندتر کرد و بدون آنکه مخاطبین خود را دولت و حاکمیت ایران قرار دهد برای مردم ایران پیام نوروزی فرستاد.علاوه بر این اوباما با محدودیت های بسیاری در سیستم سیاسی و اجرایی امریکا روبرو است.عدم برقراری روابط با ایران در طول 31 سال گذشته خود به خود موجب بروز برخی مشکلات شده است. باور من این است ارکان و افرادی که در ایران نیز به دنبال برقراری روابط با آمریکا بودند فاقد اعتماد ملی و وجاهت ملی و قدرت لازم برای جلب افکار عمومی داخلی و حمایت رهبری هستند.خطوطی را که رهبری مشخص کرده بودند کاملاً معین است و آن کسانی که در مسند قدرت هستند باید به دنبال اجرای این خطوط تعیین شده هستند اما به گونه دیگر رفتار کردند. ما نباید فراموش کنیم که دولت های اروپایی و آمریکایی نیاز به روابط با ایران دارند.ایران به دلیل نفوذ در خاورمیانه،لبنان، فلسطین ،عراق و افغانستان از جایگاه ویژه ای برخوردار است ما می توانیم در مواردی چون مبارزه با تروریسم و مبارزه با ترانزیت مواد مخدر نقطه نظرات مشترکی داشته باشیم.اعراب اختلاف نظر بیشتری با آمریکاییها دارند و زبان گفت و گوی آمریکا با اعراب بسیار متفاوت تر از ما است بنابراین دولت ایران باید با یک اهتمام جدی در اصلاح تصویر خود و نقد کردن این طرفیت ها گام های اساسی بردارد و مناسباتش با دیگر کشورها را تعیین کند.
--چند دور مذاکره میان ایران و آمریکا برگزار شده است آیا برگزاری این نشست ها کمکی به کاهش تخاصمات و فروریختن دیوار بی اعتمادی 2جانبه کرده است؟
این مذاکرات بیشترحول محور عراق و افغانستان در دولت های نهم و دهم برگزار شده است.اینکه مسوولینی از 2کشور به صورت رو درو اقدام به طرح مشکلاتشان دو جانبه کرده باشند تصور نمی کنم اینگونه بوده باشد البته پیامهایی را رد و بدل شده اند اما این موضوع به مثابه مذاکرات منظم و متعارف در دیپلماسی نیست.سیاست نظام در این زمینه مشخص است.دیدگاه شخصی بنده این است که مذاکره به معنای سازش نیست بلکه میزان کسب منافع ملی کشور است.به اعتقاد بنده با مذاکره و گفت وگو است که می توانیم منافع ملی کشورمان را تامین کنیم.
--گمان می کنید علاوه بر آزادسازی اموال بلوکه شده ایران اوباما به چه صورت می تواند حسن نیت خود در مواجه با ایران را اثبات کند؟آیا پاسخگویی به خواسته های هسته ای تهران نشانه مثبتی از سوی رییس جمهور آمریکا تلقی می شود؟
بحث هسته ای یک بحث بین المللی است و نباید در مذاکرات 2جانبه صرف خلاصه شود.یکی از اشتباهات دولت این بود که بحث هسته ای را در روند مناسبات ایران و آمریکا داخل کرد و به آن مشروعیت داد.موضوعات قابل بحث در روابط ایران و آمریکا به اندازه ای است که نیازی به وارد کردن موضوع هسته ای نیست.ما هر اندازه بتوانیم نقطه نظرات هسته ای را با نهاد بین المللی چون آژانس بین المللی انرژی اتمی مطرح کنیم موفق تر خواهیم بود. طرح پرونده هسته ای ایران در نشست های گروه 1+5 ،شورای امنیت سازمان ملل یا کمیته تحریم در چارچوب منافع ملی ما نیست. ایران به عنوان یکی از اعضای ان پی تی منافعی دارد و باید منافع خود را در مذاکره با آژانس دنبال کند.نباید به گونه ای عمل کنیم که بخش عمده بحث روابط ایران و آمریکا معطوف به موفقیت ها و ناکامی های موضوع هسته ای شود.
--اگر قرار باشد از دستاورد تیم های هسته ای برآوردی داشته باشید عملکرد کدام تیم را روشن تر می دانید؟
من با این سووال به صورت مبنایی مشکل دارم. اعضای تیم هسته ای سربازانی هستند که تنها ایفای وظیفه می کنند. هرکسی که از جانب نظام مذاکره کننده است خواه روحانی خواه لاریجانی یا جلیلی بایست مورد حمایت واقع شوند تا با روحیه انقلابی و قوی بتوانند به احقاق حق و استیلای حقوق ملت ایران مبادرت ورزند.
اما عملکرد نخستین تیم هسته ای از سوی تیم های هسته ای دوم و سوم و مسوولین دولت ههای نهم و دهم زیر سووال رفته است؟
در هر دوره ای هریک از تیم های هسته ای اقدامات خود را هم راستا با مواضع مسوولین نظام و رهبری تعیین می کردند. آن زمان سیاست های نظام به آن صورت بود و امروز به این صورت است . در هر کدام از برحه ها اگر موفقیتی وجود داشته باشد به کل نظام تعلق دارد و در صورتی که عدم موفقیتی باشد دودش به چشم نظام خواهد رفت.عملکرد تیم های هسته ای و میزان کامیابی ها و ناکامی های آنان را نیز تاریخ مورد قضاوت قرار خواهد داد.اخلاق سیاسی حکم می کند زمانی که مذاکره کنند گان ما پای میز مذاکرات حاضر می شوند با قدرت به پیش روند و ما نیز از آنها حمایت کنیم .این موضوع نشان دهنده اخلاق سیاسی است،حلقه های گمشده ادبیات سیاسی ایران رعایت مرزهای اخلاقی است و اگر ما به این مرزهای اخلاقی توجهی نکنیم به افول و متضرر شدن منافع ملی دامن زده ایم.بنده به عنوان یکی از مسوولین سابق دیپلماسی کشور که از نزدیک با روند برنامه های هسته ای آشنا بودم معتقدم منش و اخلاق سیاسی حکم می کند که عملکرد هر 3دوره را در راستای منافع ملی نظام بدانیم. در هر 3دوره فرمانده واحدی در راس برنامه ها هسته ای کشور حضور داشتند،استراتژی مشخص و ابلاغ شده از سوی یک شخص بود.مهم ترین درس انقلاب این است که برادرانه به دور از فرافکنی های متعارف سیاسی در کسب موفقیت های نظام هشیارانه عمل کنیم.
پنجشنبه 27 اسفند 1388 11:49